🕊| #ڪلام_شهـید
📄| شهید مصطفے چمران:
خدایا از شدٺ درد تا مغز استخوان هایم میسوزد و خون در قلبم میجوشد،فریاد از این همہ ظلم! فریاد از این همہ جنایت!
خدایا چگونہ این همہ ظلم را تحمل کنم؟
چہطور این همہ جنایت را ببینم و سکوت نمایم؟
•●|🍃 @shahiddehghan_amiri
#سخن_بزرگان
+ائمه (ع) فرمودهاند شما خود را اصلاح کنید✨
ما خودمان به سراغ شما میآییم
و لازم نیست شما به دنبال ما باشید !
چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (ع)
در دل هر شیعهای یک مسجد دارد .. !♥️
🖊| #آیتالله_بهجت
🕊|• @Shahiddehghan_amiri
🍃💠| #در_محضر_امامخمینی_ره
شما فکر میکنید بعد از ظهور حضرتمھدی{عج} چهکار میکنید؟
خب آن کار را الان بکنید ..!
حضرت به وقتش میآید.
به قول شهید احمدیروشن
ظهور اتفاق میفته ولی مهم اینه کھ
ما کجایِ این ظهور باشیم!
| @shahiddehghan_amiri |
🍃بسـم رب الشهدا✨ و الصدیقین
قسمت کوچکی از مصاحبه خواهر شهید👇
#تربیت_فرزند
#شوق_شهادت
ابتدا شروع کنیم. لطفاً کمی برای ما از خانواده، کودکی، تعداد برادر و خواهرهایتان، فضای کودکی و خاطراتتان در آن زمان بفرمایید.
شما و خواهر و برادرهایتان به خصوص محمدرضای شهید در چه فضایی بزرگ شدید و بهترین خاطراتی که از آن دوران دارید چیست؟
مهدیه دهقان هستم خواهر شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری .
بنده فرزند اول خانواده هستم،
آقا محمدرضا فرزند دوم بودند و برادر کوچکتری به نام محمد حسن هم دارم. اختلاف سنی من و محمدرضا چهار سال بود. 🎈
ما در خانوادهای آشنا به فرهنگ شهادت رشد کردیم.☺️
مادر من خواهر دو شهید دفاع مقدس به نامهای شهید محمد علی طوسی و شهید محمدرضا طوسی هستند.
پدرم هم از رزمندگان دفاع مقدس بودند.
از آنجا که تنها ثمره زندگی و گنج زندگیشان فرزندانشان بودند هر دو در برابر تربیت، عقاید و اخلاق ما بسیار سخت گیر بودند. 🕊
در دوران کودکی تمام تلاش والدینم بر این بود که روحیه بی تفاوتی، اباحه گری و بی مسئولیتی در فرزندانشان شکل نگیرد.
تمام تلاششان را کردند تا در کودکی عقاید و اخلاق اسلامی را در فضایی شاد و زیبا به فرزندانشان آموزش بدهند.😊
#شهیدمحمدرضادهقانامیری 🌷
#ابــووصــال ✨
🇮🇷🍃 @Shahiddehghan_amiri
#سخن_بزرگان
حاج آقا دولابی (ره) :
خداوند فرمود: هرچه دیدی هیچی مگو !
من هم هرچه دیدم هیچی نمیگم.
یعنی تو در مصائب صبور باش و چیزی نگو،
منم در خطاهایت چیزی نمیگم.
هرچه درد را آشکارتر کنی، دوا دیرتر پیدا میشود، اگر با ادب بودی و چیزی نگفتی راه را نشانت میدهد. باید زبانت را کنترل کنی ولو اینکه به تو سخت بگذرد.
چون با بیانش مشکلاتت رو چند برابر میکنی !
#حرفهای_ناگفته
🔶 @Shahiddehghan_amiri 🔶
✍امام صادق علیه السّلام:
زماني كه انسان گناهي را مرتكب شود نقطه اي سياه در قلب و روح او ايجاد مي شود، اگر توبه كند پاك مي شود و اگر بر گناهان خود بيفزايد بر آن سياهي نيز افزوده مي شود تا جایی كه تمام قلب او را فرا گيرد که بعد از آن هيچ گاه رستگار نخواهد شد.
📚بحارالانوار، ج 70، ص 327
#رسم_رفاقت
حالا دیگر از هم مدرسه ای تبدیل شده بودید به هم دانشگاهی. همان قدر دوست و همان قدر با مرام. خیلی از کار های صادق را خودت انجام می دادی. از ثبت نام و انتخاب واحد اینترنتی تا باز کردن گره کارهای آموزشی. آن هم نه مثل همه و از طریق راه عرفش. اخلاق و رفتار دبیرستانت را هنوز داشتی. میرفتی می نشستی توی دفتر آموزش مقابل معاون آموزشی. تسبیح سبزت را دست می گرفتی و توی دستت می چرخاندی: کار این بنده خدا رو راه بنداز. بعد دوباره تسبیحت را می چرخاندی. همان تسبیحی که سوئیچ موتورت رو به اون وصل کرده بودی. همان تسبیحی که بهنام بعد ها صاحبش شد. آن قدر تسبیح سبزت را می چرخاندی و اصرار میکردی که فقط به خاطر اینکه تو از اتاق بیرون بروی کار صادق را راه می انداختند😂 فقط برای اینکه تو را نبینند.
همه ی این مرام و معرفت بازی هایت باعث شده بود که ارتباطتت با صادق بیشتر شود.بیشتر از قبل با هم بیرون می رفتید. مزار شهدای گمنام کلکچال،کهف الشهدای ولنجک،هیئت چیذر و پارک جنگلی. یا ساندویچی چمن، یا کافه ی قرار.پاتوق کم نداشتید. گاهی همسر صادق هم همراهتان می آمد و گاهی چادر سر نمی کرد. تو با صادق و همسرش حرف میزدی و او را به چادر سر کردن تشویق میکردی.
- زن با چادر زیباتر میشه. باوقار تر میشه.
به صادق هم گفته بودی : خیلی مواظب خانمت باش که جلوی چشم نامحرما نباشه و دوستات خیلی خانمت رو نشناسن.
چقدر بزرگ تر از خودت فکر میکردی. چقدر غیرت و ناموس برایت مهم بود. چادر را دوست داشتی و از دست کسانی که پوشش مناسب نداشتند حرص می خوردی : پول ندارن لباس و روسری بلند تر بخرن؟ بیان چادر سر کردن رو از مادر و خواهر من یاد بگیرن.
با صادق همراه و هم دل بودی تا بالاخره راه تو جدا شد و پر کشیدی...🕊
خاطرات #شهید_محمدرضا_دهقان
برشی از #کتاب : #یک_روز_بعد_از_حیرانی
🌾 @Shahiddehghan_amiri🌾
💌🍃|پاسخ #خواهر_شهید
در پاسخ بہ سوالات مربوط به
شهید محمدرضا دهقان...
5⃣2⃣| وقتی دوستانشون ناراحت بودن،چطور حالشونو خوب میکردن؟
↩️کلا اگر در جمعی محمدرضا حضور داشت،
حال کسی بد نبود. بسیار شوخ و شیطون بود
و همه رو سر کیف میاورد. از طرفی میدانست هرکسی چطور آروم میشه.گاهی تا مسیرهای طولانی همراه رفقاش میرفت تا خیالش راحت
بشه که حالشون خوبه
#قسمت_بیست_وپنجم
💌| @shahiddehghan_amiri |💌