eitaa logo
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
255 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
363 ویدیو
27 فایل
بسمِ الله الرَحمٰن الرَحیم - محبانِ حسین وصالی"شهیددهقان" - وݪادٺـ💕: ۷۴/۱/۲۶ شہادٺـ🕊:۹۴/۸/۲۱ سال تاسیس : 99/3/20 خادم کانال : @mim_vesali
مشاهده در ایتا
دانلود
من‌نمیدونم‌کجا پیدات کردم... نه... من تورو پیدا نکردم تو بودی که منو پیدا کردی تو بودی که منو صدا زدی... من گم شده بودم تو منو پیدا کردی وسط این آشفته بازار وسط این همه هیاهو... نگاهم کردی نگاهت آشنا بود... آشنا تر از هر کسی نگاهت را دنبال کردم به آسمان ختم میشد... غرق تماشایش شدم... ناگهان... نگاهت... وسط این آشفته بازار نگاهت را گم کردم من گم شده بودم مثل طفلی که چادر مادر ز دستش کنده میشود ترسیده بودم... از خواب پریدم متحیر از این رویا تعبیر این رویا چیست!؟ این رویا تعبیر شده بود خیلی پیشتر ها تعبیر شده بود تعبیرش همان نگاه گیرایت همان نگاهی که مدتی بود درگیرش شده بودم... آخر چگونه..!؟ چگونه میشود یک نگاه زندگی آدمی را عوض کند!؟ این نگاه هدیه ای از سوی معبود و معشوق من است نگاهی از طرف حق تعالی نگاهی از سوی خدا... ✧♡✧ 💌 ❤️ •{ @shahiddehghan_amiri }•
20.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽•|مستندِ "جوانی با نشاط" شهید محمدرضا دهقان‌ امیرے 🔊| 📲•| @shahiddehghan_amiri
شهید بزرگوار محمدرضادهقان:🌿 ✍این روزها ... 👌ســـعے ڪن مـــدافع باشے ازنـــــفوذ شــــیطان ✅شاید سختـــــ تر از مدافع بودن مدافع قــلبـــــ شدن باشد... " الْقَـــــلْبُـــــ حـــــَرَمُ اللَّه "ِ قـــلبـــــ ، خـــ❣ـــداوند متعال استـــــ پس در او غیر او را ســاڪن نڪن‼️ َاَللّهمَّ ؏َجَّل لِوَلیَّک اَلفَرَج 💕💛💕
مــا بے شناسنامه نیستیم اهل قنوتیم، سـاڪن دشٺ نیایش و بچـﻫ جنوب عشقیم، مارا مے شود دࢪ ﻫـر گۈشه مسـجد پیــدا ڪرد. دࢪهــر جنسے جست و جو نمـود و با هر دردۍ یافٺ... 👤شـﻫــیدبهشتے
♥️ از روز اولی که محمدرضا رو تو دانشگاه دیدم یه مظلومیت خاصی تو چشماش بود!🥺 با خیلیا فرق داشت... مغرور و متکبر نبود... خودش برای رفاقت قدم جلو میذاشت... اصلا هم چیزی رو به دل نمیگرفت🙂 خیلی معرفت داشت ، غم دیگران رو انگاری غم خودش میدونست و تا اونجایی که در توانش بود برای حل شدن اون مسئله به دیگری کمک میکرد. اگه کسی ناراحت بود، حتی شده نصفه شب! با موتور میرفت دنبالش و میبردش بیرون، طوری فضا رو براش عوض میکرد که اصلا طرف یادش میرفت غمی داشته!☺️ امر به معروف و نهی از منکر و نصحیت های دلسوزانش همیشه بجا بود... عین یه برادر بزرگتر و دلسوز که انگاری کوله باری از تجربه داره پشتمون بود🌱 خنده هاش واقعا آدمو سر حال میکرد..😄 یکی از آخرین شبهای قبل از رفتنش، وقتی رفتیم بیرون خیلی بهش اصرار کردم که نره..🥀 ولی اون آماده رفتن بود، دفاع از حرم رو وظیفه میدونست ... میگفت حالا که در توانش هست اگه نره باید پاسخگو باشه... گفت ناراحت نباش! من برمیگردم...🚶🏻‍♂💔 بهش گفتم تو همه کاراتو کردی که بری، از وابستگی ها و دل بستگی هات دل کندی، حتی موتورتم دادی رفیقت، هیچ چیز دنیایی نذاشتی بمونه و داری همه چیزو واسه آخرت جمع میکنی.. بعد به من میگی برمیگردی؟؟!!😔 از اون خنده های همیشگی به لباش اومد؛ طوری که واقعا نتونستم ادامه بدم و چیزی بهش بگم :) انگار یه خداحافظی همیشگی بود...😭 یه عکس گرفت و گفت به کسی چیزی نگو و... رفت...🚶🏻‍♂✋🏻 دیگه نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم تا روزی که خبر شهادتش رسید..🕊 اون لحظه فقط یادمه که همه رو محمدرضا صدا میکردم...😭💔 به نقل از 🌹🌿| @shahiddehghan_amiri
Mahmood Karimi.mp3
8.38M
•°🌱 منی که از تولدم تو کشوری بزرگ شدم حاج محمود کریمی 🎧 🌱| @shahiddehghan_amiri . . .
رضای همه جز رضای خدا! دقیقا این گره‌ی کور زندگی ماست...
15.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽•|مستندِ "جوانی با نشاط" شهید محمدرضا دهقان‌ امیرے 🔊| 📲•| @shahiddehghan_amiri
♥️⃟⃟🕊 ✨مرحوم شیخ رجبعلی خیاط : وقتی نگاهتان به نامحرم می افتد ، بگویید : 《یا خیرَ حبیبٍ و محبوبٍ صَلِّ علی محمد و آله》 تا نقشی که در قلب تان از دیدن نامحرم ایجاد شده ، برطرف گردد. 🌾|↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{وَ وَصْلُڪَ مَنےٰ نَفْسے} و «وصالٺ» آرزوےِ وجودم! محمدرضای شهید💔🦋... | @shahiddehghan_amiri | 🔺
♥️ من همیشه به برگشت محمدرضا امیدوار بودم و مطمئن بودم به خاطر وعده‌هایی که می‌دهد برمی‌گردد. وقتی پدر آمد و گفت: محمدرضا تیر خورده، خیلی امیدوار شدم و گفتم چیزی نیست. اما وقتی خبر شهادتش را دادند یادم هست فقط در خانه راه می‌رفتم و زیر لب «الا بذکرالله تطمئن القلوب» را با خود تکرار می‌کردم.🥲 زمانی که برای دیدنش به معراج شهدا رفتیم من مطمئن بودم که محمدرضا ایستاده و منتظر ما است. وقتی وارد معراج شهدا شدیم و دوست‌هایش را یکی یکی می‌دیدم مطمئن شدم که محمد ایستاده است! وقتی پیکرش را دیدم خیلی مات و مبهوت شدم و مانند یک غریبه به او نگاه می‌کردم و احساس کردم که او را نمی‌شناسم. احساس کردم که دارم کم می‌آورم سرم را نزدیک صورتش بردم و گفتم: «تو همان محمدرضایی یا نه؟»🥺 کم کم باورم شد و برایم اثبات شد که این محمدرضاست.💔 با همان تیپ خواهر بزرگتری تهدیدش می‌کردم و گفتم: «حالا که رفتی بالا باید این کار را بکنی و اینجاها بری‌» دوست داشتم انگشترش را به او بدهم و خیلی ذوق داشتم خودم این انگشتر را دستش کنم. یادم هست انگشترش را نزدیک صورتش بردم و ازش پرسیدم: انگشترت قشنگ است؟ می‌پسندی؟ دیدارمان از نظر کلامی دیدار صمیمی بود اما فضای سنگینی داشت.🙂🥀 🍃نقل از @shahiddehghan_amiri