eitaa logo
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
238 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
363 ویدیو
27 فایل
بسمِ الله الرَحمٰن الرَحیم - محبانِ حسین وصالی"شهیددهقان" - وݪادٺـ💕: ۷۴/۱/۲۶ شہادٺـ🕊:۹۴/۸/۲۱ سال تاسیس : 99/3/20 خادم کانال : @mim_vesali
مشاهده در ایتا
دانلود
•شهــیدمحمدرضا دهقان امیری•
🍃🌹| درد عشاق را به کجا باید برد.... بر در میکده ے یار وفا باید برد... چون که عاشق سر و دست مےبازد..... سخن باختنش را به خدا باید برد.... هیچگاه فکر نمےکردم دو بیتی که بعد از شهادت دومین شهید خانواده یعنی برادرم سرودم روزی و روزگاری مصداق عینی پیدا کند..... سال شصت و شش در آن شب سرد و بی روح پیکر بی جان برادرے نازنین که از جان بیشتر دوستش داشتم در آغوش کشیدم..... برادرے که فقط سرش آسیب دیده بود..... اما نمی دانم چرا در شعرم سخن از فدا کردن سر و دست به میان آوردم..... اما نه ..... می دانم.... چرا که در تقدیر من چنین نوشته بودند که بعد بیست و هشت سال .... شاهد در آغوش کشیدن فرزند برومندم،پسرم،پاره جگرم،باشم که هم سر را فداے یار کرده بود و هم دست را ..... خدایا قسم به قطره قطره هاے خون ها ،بر دل پر درد من مرهم باش.... امان از دل صبور... 🍃🌹| به قلم . •┄❁🌹❁┄• @shahiddehghan_amiri •┄❁🌹❁┄•
راز آرامش و سعه صدر مادر از زبان خودشان: "خدا را شکر می کنم که بعد از 20سال توانستم امانتش را قشنگ تحویلش دهم. چون ما امانت داریݓم و در آیه قـرآن داریم ڪه:"و اعلمـوا انما اموالکم و اولادکم فتنه و ان‌الله عنده اجر عظیم و بـدانید ڪه امـوال و فرزنـدان شـمـا وسیـله‌ے آزمایش اند و نزد خدا پاداشی بزرگ هست" (سوره انفال ، آیه 28) به این ها ایمان دارم... باید ببینیم که این امانت را چگونه نگه می داریم. اگر ما بپذیریم ڪه این ها در دست ما امانتند،منِ نوعی باید بعنوان یک مادر خیانت در امانت نکنم و سعی ڪنم آن امانت را به نحو احسن تحـویل صاحبش دهم. یعنی محمدرضا صاحب داشت.در حقیقت من چند‌صباحی‌نگهداری‌اش کردم‌و‌بعد‌ازچند صباح باید تحویلش می دادم...و خیلی خوشحالم که اینگونه تحویلش دادم،باعث روسفیدی من است. محمدرضا کسی بود که اگر نیم ساعت دیر می‌کرد با خودش یا دوستانش تماس‌می‌گرفتم و می‌گفتم: "کجایی؟ ساعت چند میای؟ چرا دیر میای؟" و همین امر باعث شده بود ڪه برنامه هایش را بنویسد که چه ساعاتی کجاست! حتی وقتی می خواست شب را خانه دوستش بماند،از خواب بیدارم می‌کرد و می‌گفت: "مامان من دارم میرم خونه دوستم،صبح بلند شدی دیدی من تو اتاق نیستم خیالت راحت باشه" ، من هم اجازه می دادم. یعنی تا این حد کارهایش هماهنگ شده بود و ما هم خبر داشتیم.ولی حرف من یک چیز دیگر است و آن اینڪه اگر بعضی اوقات احساس ناراحتی کردم خصوصا روزهای اول بعد از شهادتش،فقط و فقط می ترسم حضرت زینب (سلام الله علیها) بگویند هدیه ات کم بود و برای من کوچک بود... و این را هم ایمان دارم که شب اول صفر من محمدرضا را برای سلامتی سیدعلی قربانی کردم. آیت الله بهجت می فرمایند: "گاهی اوقات بلاهای بزرگ را با صدقه های بزرگ برطرف کنید." امام زمان ما قلبش از دست فساد و فجایع و جنایاتی که در جهان می شود،واقعا آزرده است و از غربت خودش قلبش همیشه در غم است.و من عقیده دارم که پسرم را برای سلامتی قلب امام زمان (روحی فداه) صدقه دادم.افتخار می کنم که پسرم عاشق ولایت و مقام معظم رهبری بود، سرباز ولایت بود و خاک پاے ولایت شد...ڪنار پیکرش هم گفتم فدای خاک زیر پای سیدعلی. این ها و احترامی ڪه برای عقیده‌ےخالصش قائل بودم ، باعث آرامش من است." 🍃|•° @shahiddehghan_amiri
🍃🌹| درد عشاق را به کجا باید برد.... بر در میکده ے یار وفا باید برد... چون که عاشق سر و دست مےبازد..... سخن باختنش را به خدا باید برد.... هیچگاه فکر نمےکردم دو بیتی که بعد از شهادت دومین شهید خانواده یعنی برادرم سرودم روزی و روزگاری مصداق عینی پیدا کند..... سال شصت و شش در آن شب سرد و بی روح پیکر بی جان برادرے نازنین که از جان بیشتر دوستش داشتم در آغوش کشیدم..... برادرے که فقط سرش آسیب دیده بود..... اما نمی دانم چرا در شعرم سخن از فدا کردن سر و دست به میان آوردم..... اما نه ..... می دانم.... چرا که در تقدیر من چنین نوشته بودند که بعد بیست و هشت سال .... شاهد در آغوش کشیدن فرزن برومندم،پسرم،پاره جگرم،باشم که هم سر را فداے یار کرده بود و هم دست را ..... خدایا قسم به قطره قطره هاے خون ها ،بر دل پر درد من مرهم باش.... امان از دل زینب صبور... 🍃🌹| به قلم . 💌| @shahiddehghan_amiri |💌
راز آرامش و سعه صدر مادر از زبان خودشان: "خدا را شکر می کنم که بعد از 20سال توانستم امانتش را قشنگ تحویلش دهم. چون ما امانت داریݓم و در آیه قـرآن داریم ڪه:"و اعلمـوا انما اموالکم و اولادکم فتنه و ان‌الله عنده اجر عظیم و بـدانید ڪه امـوال و فرزنـدان شـمـا وسیـله‌ے آزمایش اند و نزد خدا پاداشی بزرگ هست" (سوره انفال ، آیه 28) به این ها ایمان دارم... باید ببینیم که این امانت را چگونه نگه می داریم. اگر ما بپذیریم ڪه این ها در دست ما امانتند،منِ نوعی باید بعنوان یک مادر خیانت در امانت نکنم و سعی ڪنم آن امانت را به نحو احسن تحـویل صاحبش دهم. یعنی محمدرضا صاحب داشت.در حقیقت من چند‌صباحی‌نگهداری‌اش کردم‌و‌بعد‌ازچند صباح باید تحویلش می دادم...و خیلی خوشحالم که اینگونه تحویلش دادم،باعث روسفیدی من است. محمدرضا کسی بود که اگر نیم ساعت دیر می‌کرد با خودش یا دوستانش تماس‌می‌گرفتم و می‌گفتم: "کجایی؟ ساعت چند میای؟ چرا دیر میای؟" و همین امر باعث شده بود ڪه برنامه هایش را بنویسد که چه ساعاتی کجاست! حتی وقتی می خواست شب را خانه دوستش بماند،از خواب بیدارم می‌کرد و می‌گفت: "مامان من دارم میرم خونه دوستم،صبح بلند شدی دیدی من تو اتاق نیستم خیالت راحت باشه" ، من هم اجازه می دادم. یعنی تا این حد کارهایش هماهنگ شده بود و ما هم خبر داشتیم.ولی حرف من یک چیز دیگر است و آن اینڪه اگر بعضی اوقات احساس ناراحتی کردم خصوصا روزهای اول بعد از شهادتش،فقط و فقط می ترسم حضرت زینب (سلام الله علیها) بگویند هدیه ات کم بود و برای من کوچک بود... و این را هم ایمان دارم که شب اول صفر من محمدرضا را برای سلامتی سیدعلی قربانی کردم. آیت الله بهجت می فرمایند: "گاهی اوقات بلاهای بزرگ را با صدقه های بزرگ برطرف کنید." امام زمان ما قلبش از دست فساد و فجایع و جنایاتی که در جهان می شود،واقعا آزرده است و از غربت خودش قلبش همیشه در غم است.و من عقیده دارم که پسرم را برای سلامتی قلب امام زمان (روحی فداه) صدقه دادم.افتخار می کنم که پسرم عاشق ولایت و مقام معظم رهبری بود، سرباز ولایت بود و خاک پاے ولایت شد...ڪنار پیکرش هم گفتم فدای خاک زیر پای سیدعلی. این ها و احترامی ڪه برای عقیده‌ےخالصش قائل بودم ، باعث آرامش من است." 🍃|•° @shahiddehghan_amiri