🍃🌸🍃
طرف داشت غیبت میکرد بهش گفت:
شونه هاتو دیدی؟
گفت: مگه چی شده؟
گفت: یه کوله باری از گناهان اون بنده خدا رو شونه های توئه!
#شهیدمحمدرضادهقان☘️
『🌙https://eitaa.com/shahiddehghan_amiri/4197
○』
#خاطره
به خاطر قد بلند و بدن آماده💪 که داشت برای مبارزه 🛡️و بسیار مناسب بود در دورههای آموزشی که با هم داشتیم بدنش ورزیده تر شده بود در یک اردوی پینت بال که با دوستان گذشته بودیم خیلی پر قدرت بود طوری که در پنج دور بازی با حضور او چهار دور را بردیم و در یک اقدام تلافی جویانه از کسی که کُرکُری خوانده بود همگی بر سرش ریختیم و تیربارانش کردیم او با اینکه تیر هایش تمام شده بود ول کن نبود و با سلاح خالی اش همین طور شلیک میکرد.
#همرزم_شهید،👮♂️
#شهیدمحمدرضادهقان
🌸🌱| @shahiddehghan_amiri
#خاطره🍃
🍃خاطره ای از مادر شهید
اوایل محرم سال94 به سوریه رفت. یک شال عزا داشت که از 12 سالگی همراهش بود اما با خود به سوریه نبرد در آن روزها از من خواست با خودم به هیئت امامزاده علیاکبر ببرم و گفت به یاد من برو هیئت به این شال احتیاج دارم. فکر می کردیم محمدرضا تا اربعین بر می گردد. به من گفت "امسال محرم زیر علم حضرت زینب(س) سینه می زنم ولی به اربعینش نمی رسم". در ذهنم این بود تا اربعین بر می گردد که باهم به پیاده روی اربعین برویم می گفت شما از ایران بروید من از این طرف خودم میآیم و زمانی که این حرف محمدرضا را به همسرم گفتم همسرم گفت ممکن نیست و منظورش چیز دیگری بوده است.
#شهیـدمحمدرضادهقان
🍃📚 | @shahiddehghan_amiri
اسمت را هـم کـه مخـفف میکـنم
مرد میشوی...♥️
محمد”م”
رضا”ر”
دهقان”د”
#دلخوشمبهعنایتشهدا🌿
#شهیدمحمدرضادهقان🕊
◇•[ @shahiddehghan_amiri ]•◇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽| #کلیپ
در اوج راحت و اَمنیم
در حصار شما ...
خدا کند که نباشیم
شرمسار شما ...😓
#شهیدمحمدرضادهقان♥️
•🆔| @shahiddehghan_amiri
مـادرشهیـد✨:
محمدرضایکجملهسادهوقشنگداشت،
میگفت:
فردحزباللهیبایدزیباوتمیزباشه
میگفتوقتیبقیهمنومیبینن
منوبهعنوانکسیکهبسیجیهستم
تویمسجدرفتوآمد دارم
تویادوارهشهداکمکمیکنموکارمیکنم
منبایدیهجوریرفتارکنم
همبارفتارموهمباظاهرم
بقیهروبهخودمجذبکنم:)
🕊┊ #شهیدمحمدرضادهقان
________⇣🌹🇮🇷🌹⇣_________
#خاطره
به خاطر قد بلند و بدن آماده💪 که داشت برای مبارزه 🛡️و بسیار مناسب بود در دورههای آموزشی که با هم داشتیم بدنش ورزیده تر شده بود در یک اردوی پینت بال که با دوستان گذشته بودیم خیلی پر قدرت بود طوری که در پنج دور بازی با حضور او چهار دور را بردیم و در یک اقدام تلافی جویانه از کسی که کُرکُری خوانده بود همگی بر سرش ریختیم و تیربارانش کردیم او با اینکه تیر هایش تمام شده بود ول کن نبود و با سلاح خالی اش همین طور شلیک میکرد.
#همرزم_شهید،👮♂️
#شهیدمحمدرضادهقان
🌸🌱| @shahiddehghan_amiri
چگونه از جان نگذرد
آنکه میدانـد
جـــان ؛❣
بهای دیدار است🕊
#شهیدمحمدرضادهقان
@shahiddehghan_amiri
#کاش_میشد_لحظه_ها_را_پس_گرفت...
به خاطر دارم از همون اوایلی که جنگ سوریه جدی شد و داعش شکل گرفته بود،حدود سال 91؛ محمدرضا با تمام شیطونی هاش و کاراکتر خاصی که داشت، توی سایت مدرسه عکس ها و فیلم های مربوط به سوریه رو نگاه می کرد! با یک حالت متعجبی میگفتیم که چی مثلا داری این عکس های بعضا خیلی دلخراش رو نگاه می کنی؟!
می خندید و جوابی نمی داد...
ساده بودیم و غافل، شاید همان موقع زمزمه های پر کشیدن را با خودش نجوا می کرد...
میدانست زمان معامله و فدایی زینب سلام الله علیها شدن نزدیک است...
🔺به روایت دوست #شهیدمحمدرضادهقان
📿| @shahiddehghan_amiri
چگونه از جان نگذرد
آنکه میدانـد
جـــان ؛❣
بهای دیدار است🕊
#شهیدمحمدرضادهقان
🌹✨| @shahiddehghan_amiri
#خاطره🍃
🍃خاطره ای از مادر شهید
اوایل محرم سال94 به سوریه رفت. یک شال عزا داشت که از 12 سالگی همراهش بود اما با خود به سوریه نبرد در آن روزها از من خواست با خودم به هیئت امامزاده علیاکبر ببرم و گفت به یاد من برو هیئت به این شال احتیاج دارم. فکر می کردیم محمدرضا تا اربعین بر می گردد. به من گفت "امسال محرم زیر علم حضرت زینب(س) سینه می زنم ولی به اربعینش نمی رسم". در ذهنم این بود تا اربعین بر می گردد که باهم به پیاده روی اربعین برویم می گفت شما از ایران بروید من از این طرف خودم میآیم و زمانی که این حرف محمدرضا را به همسرم گفتم همسرم گفت ممکن نیست و منظورش چیز دیگری بوده است.
#شهیـدمحمدرضادهقان
🍃📚 | @shahiddehghan_amiri
14.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲| #استوری
هرجࢪاحٺکھدلمداشٺبہمࢪهمبِهشد
داغِدورۍسٺکہجزوصلټودرمانشنیست...
#شهیدمحمدرضادهقان🕊
•🎥| @shahiddehghan_amiri