eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
848 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
59 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال مثلِ راضیه...↯: 『 @meslerazieh313 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
•• 🫀🪐 . . •| کتاب راض بابا |• / صفحه ۷۸ آب دهانم را فرو بردم و نگاهم را از تپه های پایین تر که پر از نقطه های سیاه و رنگارنگ متحرک بود گذراندم - علی بیا دیگه به قول بی بی داری استخاره میکنی؟ کنارش نشستم و دستانم را دور گردنش انداختم راضیه هم دستش را دور کمرم حلقه کرد و به پایین تپه سُر خوردیم. صدای خنده مان داشت بلند میشد که ناگهان در هوا چرخ خوردیم و از تیوپ کنده شدیم با سر در برف ها فرو رفتم و راضیه هم با ضربه زدن و خوردن از تپه ای بلند شد و لباسش را تکاند. چشمانم از انبوه سفیدی زده شد و برای چند لحظه بسته ماند. راضیه دستانش را جلو دماغش گرفته بود و ها میکرد و پاورچین پاورچین به طرفم می آمد. - على دماغتو! انگار گوجه له شده. به دماغ راضیه زل زدم و خنده ام را رها کردم. - خانم محافظه کار دماغ خودت رو ندیدی شده مثل لبو! و حالا خانم محافظه کار چند روزی روی تخت خوابیده بود و پرستارها اجازه داده بودند بدون مانع پنجره شیشه ای ببینمش. با مرضیه وارد آی سی یو شدیم و کنار تخت ایستادیم. راضیه دستش را با بیتوانی، کمی بالا آورد و به ناگاه روی تخت رها شد مرضیه سرش را نزدیکش برد. - سلام ،راضیه ، منم مرضیه؛ منو میشناسی؟ به آهستگی پلک هایش را روی هم گذاشت و دوباره باز کرد و اطمینان را به قلبمان داد مرضیه به من که ساکت ایستاده بودم، نگاه کرد. دستانم را جلوی صورتم گرفتم و قطرات اشکی را که فرو میریختند، پاک کردم. با بغض گفتم: چرا راضیه به این روز افتاده؟ این حقش نیست. راضیه ای که این همه قوی بود از هیچی نمیترسید چرا باید این جوری بشه ؟ دلم برای همه چیزش تنگ شده بود برای داد زدن هایش موقعی که داشت ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!🚫 🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد🍃 • کانالِ شهیده راضیه کشاورز :) 🌱| @shahideRaziehkeshavarz