eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
778 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
38 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال مثلِ راضیه...↯: 『 @meslerazieh313 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
•• 🫀🪐 . . •| کتاب راض بابا |• / صفحه ۵۶ بدنم داغ شد و قلبم شروع به کوبش کرد قدم هایم را تند کردم و جلوتر رفتم تا بچه های کلاس دوم را ،دیدم نزدیک شدم و بدون هیچ مقدمه ای پرسیدم «بچه ها کی تو حسینیه مجروح شد شده؟» ناگهان گریه شان بالا گرفت و از بین زمزمه ها کسی گفت: «خانم راضیه کشاورز که خیلی دوسش داشتین دستانم سست شد. کیفم به سرانگشتانم بند بود. بهت زده فقط به بچه ها خیره شده بودم نمیخواستم جلوی آنها خودم را ببازم با صدای خش دار گفتم: «ان شاء الله زود خوب میشه و باز هم میاد سرکلاس اما با گفتن این حرف خودم هم آرام نشدم از کنار بچه ها عبور کردم و به دفتر رفتم دبیرها هم در حال صحبت درباره این قضیه بودند. سلامی کردم و روی یکی از صندلی ها نشستم راضیه و خاطراتش تمام ذهنم را پر کرده بود انگار همین دیروز بود تا وارد کلاس ،شدم صدای دست و هورای بچه ها بالا گرفت. نگاهی به تخته که پر از نوشته تبریک بود انداختم. - شمع شدی شعله شدی ،سوختی تا هنرت را به من آموختی . بچه ها با هم شعر را سر دادند و بعد راضیه جلو آمد و شاخه گلی را به سمتم گرفت - خانم جمشیدی روزتون مبارک چقدر آن روز خوشحال شدم ناگهان چیزی به یادم آمد. زیپ کیفم را باز کردم و برگه امتحانی کلاسشان را بیرون کشیدم زیر و رویشان کردم تا بالاخره آن را یافتم هاله اشک باعث لرزش برگه در نگاهم شد برگه راضیه که همیشه اولش را با بسم الله الرحمن الرحيم» و «يا زهرا (سلام الله علیها) آغاز و با تشکر از زحمات «دبیر گرامی ختم میکرد با چشم کاویدم راضیه خیلی وقت ها باعث تعجیم میشد و در دل تحسینش میکردم یکی از روزهایی که مدرسه ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!🚫 🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد🍃 • کانالِ شهیده راضیه کشاورز :) 🌱| @shahideRaziehkeshavarz