eitaa logo
「شهیده راضیه کشاورز」
800 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
44 فایل
「شهیده راضیه کشاورز」∶ ●دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه...🌱 راض بابا↯ @shahidehRaziehkeshavarz✨ کانال مثلِ راضیه...↯: 『 @meslerazieh313 』 کانال پیام های شما↯ @nashenass_khoone کانال رسمی-زیرنظر مادر شهیده✓ ◢کانال وقف امام زمان(عج)◤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220629-WA0003.mp3
13.89M
🔳 🏴 بابی انت وامی یا جوادالائمه(علیه السلام) 🎙 حاج علی‌اصغر انصاریان 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
انشالله امروز بعدازظهر محفل معرفی شهیده خواهیم داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حل مشکلات مادی با توسل به جواد الائمه 🔹 برای امور مادی از محضر حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری رحمه الله علیه راهنمایی می‌خواستند، آن بزرگوار می فرمود: 🔹 سوره یاسین بخوانید و ثواب آن را به امام جواد علیه السلام هدیه کنید، حاجت شما را خواهند داد. 🔹 گاه می فرمودند: صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم علیه السلام مجرّب می دانستند. 📚 روح و ریحان؛ صفحه ۹۳ کانال شهیده راضیه کشاورز🌱 ♡@shahideRaziehkeshavarz
🥀🕊 🧕بانوےشهیده↜ناهید‌فاتحی‌کرجو (معروف‌به‌سُمیّه‌ی‌کردستان) 🗓سالروزتولد↜۱۳۴۴/۴/۴ ✨محل‌تولد↜سنندج 🕊سالروز‌شهادت↜۱۳۶۱/۹/۱ 😔محل‌شهادت↜روستای‌هشمیز/کردستان 💔نحوه‌شهادت↜شکنجه‌های‌ضد‌انقلاب 🥀آرامگاه‌↜بهشت‌زهرا(س)/تهران . . .
در چهارمین روز از تیرماه سال1344📆در شهر سنندج در میان خانواده ای مذهبی و اهل تسنن به دنیا آمد.🌱 پدرش محمد،اهل تسنن📿 و از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، زنی شیعه📿، زحمتكش و خانه دار بود كه فرزندانش را با عشق به اهل بیت(ع) بزرگ می كرد.✨
ناهید كودكی مهربان🌱، مسئولیت پذیر✅ و شجاع👌 بود كه در دامان عفیف مادر، با رشد جسم، روح معنوی خود را پرورش می داد.✨ ناهید بسیار مهربان و رئوف بود💫. اغلب لباس و دیگر وسایلش را به دیگران هدیه می داد🎁. پدرش زیاد مأموریت میرفت. یك بار یك عروسك خوب و گرا نقیمت برایش خریده بود🧸. مادرش به پدر گفته بود كه چند روزی است كه خبری از عروسك نیست. فكر كرده بودند ناهید عروسكش را گم كرده❌. از او پرسیدند. گفت: «داده ام به یكی از دوستانم.🌙 دختر خوبی است. می آوردش. پدر او پول ندارد كه برایش عروسك بخرد! 💔» از بچگی چادر و روسری سرش میکرد👌. خیلی به نظافت اهمیت می داد🌱. وقتی هوا بارانی می شد☔، چادر به سر، گوشه‌ای می ایستاد. بازی نمی کرد❌. می گفت: «كثیف می شوم! 🍂» بچه ها بهش می گفتند: «وسواسی⚡ »
آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت می برد✨📿 كه به پدرش گفته بود: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم و گریه كنم، چشمانم سرخ می شود و سرم درد می گیرد...🥀 اما وقتی با خدا راز و نیاز كرده و گریه می كنم✨، نه خسته ام🌱، نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می كنم💫، بلكه تازه سبك تر و آرام تر می شوم...🕊» با شروع حركت های انقلابی مردم ایران🇮🇷، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست✌ و با شركت در راهپیمایی ها و تظاهرات ضدطاغوت✊ در جرگه دختران مبارز كردستان قرار گرفت.👌💯 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی🇮🇷 و شروع درگیری های ضدانقلاب در مناطق كردستان✅، همكاری اش را با نیروهای ارتش⚡ و بسیج⚡ و سپاه⚡ آغاز كرد. شروع این همكاری، خشم ضدانقلاب به خصوص "گروهك كومله" را كه زخم خورده فعالیت های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت🔥. ناهید علاوه بر همكاری با بسیج و سپاه🌙، بیشتر وقتش را به خواندن كتاب های مذهبی📚 و قرآن📖 و انجام فعالیت های اجتماعی می گذراند✍️✔️.
یکی از دوستان شهید «ناهید فاتحی‌کرجو» بیان می‌دارد: سال ۱۳۵۷، تظاهرات زیادی در سنندج برگزار می‌شد✊. یک روز، در خانه مشغول کار بودم که متوجه سر و صدای زیادی شدم📣. از خانه بیرون رفتم. ناهید و مادرش در خیابان بودند و همسایه‌ها دور و بر آنها جمع شده بودند✊. خیلی ترسیدم. سر و صورت ناهید زخمی و کبود شده بود🥀 و با فریاد از جنایات رژیم پهلوی❌ و درنده خویی‌های ساواک می‌گفت✌. گویا در تظاهرات او را شناسایی کرده✅ و کتک زده بودند 🍂و قصد دستگیری او را داشتند.💯 آن قدر با باتوم و شلاق به او زده بودند 🥀که پشتش سیاه و کبود شده بود‼️ درد زیادی داشت که نمی‌توانست بایستد🍂.
ناهید پانزده‌ساله بود كه كسی به خواستگاریش آمد💐. خواهرش میگوید: «گذشته از فاصلۀ سنی زیاد📆، از لحاظ مسایل اخلاقی هم آدم خوبی نبود❌. رفتارش مشكوك بود🔍. بر خلاف ناهید كه طرفدار سپاه و بسیج بود👌، او هوادار كومله ها بود❌. هنوز ازدواج نكرده بودند كه او دستگیر شد⛓️. معلوم شد جنایتكار است و اعدامش كردند💯 » این اتفاق كه افتاد، ناهید بیشتر وقتش را به خواندن كتابهای مذهبی📚 و قرآن می گذراند.📖 كنایه ها شروع شد☔. این حرفها مثل تیری به قلب ناهید فرو می رفت💔. عده ای می گفتند كه او نامزدش را لو داده🥀 بعضی می گفتند كه او جاسوس سپاه است‼️گاهی هم می شنید كه گفته اند او جاسوس كومله است و این كارهایش برای رد گم كردن است...