eitaa logo
کانال رسمی شهید مدافع حرم الیاس چگینی
79 دنبال‌کننده
66 عکس
27 ویدیو
0 فایل
ولادت: ۱۳۵۳/۰۶/۳۰«روستای امیرآبادنو بوئین زهرا» شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۰۴ «حلب سوریه روستای هضبه الخضراء» پیکر مطهر شهید در تاریخ ۱۴۰۲/۰۹/۰۸ بازگشت. 🍃 این کانال جهت شناساندن شهید مدافع حرم الیاس چگینی است و انتشار مطالب و محتوای آن با ذکر منبع بلااشکال است 🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
« وقتی به خانه بر می‌گردند جلوی تلویزیون می‌نشینند و قسمت آخر سریال شوق پرواز را نگاه می‌کنند. قسمتی که شهادت شهید عباس بابایی را نشان می‌دهد. صحنه‌ای که همسر شهید توی بالگرد پرچم را از روی صورت شهید بابایی کنار می‌زند و گریه می‌کند. در همین لحظه، فاطمه که سرش را روی پای الیاس گذاشته، سرش را بالا می‌گیرد و به آنها نگاه می‌کند. با دیدن اشک های شان می‌زند زیر گریه. الهام و الیاس سریع اشک های شان را پاک می‌کنند. الیاس، فاطمه را روی پایش می‌نشاند و او را نوازش می‌کند: «دخترم! چی شد؟. چرا گریه می‌کنی؟.» فاطمه هق هق کنان می‌پرسد: «بابا!، توروخدا!....جنگ نری ها! باشه؟.» الیاس او را می‌بوسد و می‌گوید: « نه باباجون!، جنگ کجا بود؟!.» شدت علاقه اش به شهید بابایی سبب می شود از آن روز به بعد، هرچند وقت یکبار با الهام به زیارت امامزاده حسین«ع» و مزار شهید بابایی بروند. الیاس از کارهای شهید بابایی کمک به نیازمندان و محرومان را سرمشق زندگی‌اش می‌کند. چه اینکه او قبلا هم از این کارها را انجام می‌داد. اما از اینکه عباس بابایی بخشی از زندگی‌اش را به جماعت مستضعف اختصاص می‌داد، بیشتر از او خوشش می‌آید و سعی می‌کند بیشتر از این کارها بکند و شبیه او بشود.» *برشی از -لبخندماه صفحات 143 و 144 * -حرم-الیاس-چگینی -شهید-عباس-بابایی خرید کتاب لبخند ماه: در اینستا @revayatfathonline خرید کتاب در ایتا @revayatadmin110 خرید در روبیکا @revayatfathpub خرید تلفنی: 02166739984 https://eitaa.com/Shahid_Elyas_Chegini
هوالشهید ساعت به وقت شهادت... «ساعت، یک بامداد چهارم آذر را نشان می‌دهد. توی آن تاریکی، علی بی آنکه بداند نفر کناری‎اش چه کسی است، دست الیاس را می‌گیرد. حتی به چهره‌اش نگاه نمی‌کند. با انگشتان دست، به نیروها اشاره می‌کند که دو نفر دو نفر بیایند. دست الیاس را می‌کشد و با تمام توان شروع به دویدن می‌کنند. تکفیری ها، بی امان روی سرشان آتش می‌ریزند و به طرفشان تیراندازی می‌کنند. الیاس که تیربار در دست دیگرش قرار دارد، دست علی را رها می‌کند تا بتواند راحت و سریع بدود و از او جلو می‌افتد. همینطور فاصله‌اش را با علی زیاد می‌کند، که ناگهان پایش به تله‌ی انفجاری که تکفیری ها کار گذاشته بودند، برخورد می‌کند و انفجاری مهیب رخ می‌دهد. حجم وسیعی از خاک و دود و آتش، به آسمان بلند می‌شود و او گم می‌شود. حالا دیگر ماه نمی‌خندد و غصه دار است. چون هر چقدر نگاه می‌کند تا الیاس را پیدا کند، او را نمی‌بیند. دوست دارد باز هم بر صورت الیاس بتابد و خنده‌ی او را ببیند، اما او را نمی‌یابد. از پیدا کردنش که ناامید می‌شود، با گریه، پشت ابرها می‌رود و خودش را پنهان می‌کند. » هشتمین سالروز سکونتت در بهشت، گوارای وجودت باد الیاس جان.... 🌹🌹🌹🌹🌹 -علیک-یا-علی-بن-موسی-الرضا«ع» -مدافع-حرم-جاویدالاثر-الیاس-چگینی -مدافع-حرم-حمید-سیاهکالی-مرادی -ذکریا-شیری -لبخند-ماه -روایت-فتح