نیّت میکند قُربةالیالله
که هیچکدام به خطا نرود!
مالِ بیتالمال است ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
دوست را
زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جُست...
🌹سنگر گوجار
🌹عملیات بیتالمقدس۳
🌷هدیه به ارواح طیبه شهداء #صلوات
http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
.
به یاد #شهدای کوهستان
از شانههای برفی آناهیتا
تا بلندیهای ماووت ...
ذهنت یخ می زند گاهی...
وقتی بخشهایی از خاطرات جنگ را
میشنوی که سرمای سختیاش،
سینهات را می فشرد...!
انگار خودمان بادگیر به تن کردهایم
و شال گردن و کلاه هم بسته ایم تا
در پیچوخمهای عملیات بیتالمقدس۲ ،
با پای لرزان و در سرمای ماووت راه برویم.
خودمان را پوشاندهایم شاید که سردمان نشود
اما سرمای واقعیتهای جنگ و سختی هایش
گاهی جانسوزتر از این حرف هاست!
دندان هایمان گاهی از ترس، گاهی از فشار
و گاهی از سرمای استخوان سوز بهم میخورد
شاید خیال میکنیم اندکی از حال آن روزهایِ
رزمندگانمان را درک کرده ایم
اما... سخت در اشتباهیم!
تصور بستن جنازه و بدن یخ زده شهدا
بر روی قاطر و شکستن استخوان هایشان،
چیزی نیست که قابل درک هر ذهنی باشد!...
فکر میکنیم ایکاش دروغبود این سختیهایی
که رفت بر آن همه نوجوان و جوان!...
بر آن همه مجروح و شهید ...
و بر بدنهای زیر پا مانده...!
همچون سیدالشهداء...!
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
#عملیات_بیتالمقدس۲
http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
سن و سال بهانه بود
عاشق که این حرف ها
سرش نمیشود !!
اسفند ۱۳٦۲ ، اردوگاه دز
نیروهای تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع)
این نوجوان کوچکترین مرد عملیات خیبر بود
#نوجوانان
🌹🇮🇷❤️❤️❤️
http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
✨توبه نامه شهید ۱۳ساله علیرضا محمودی پارسا:
بار خدایا از کارهایی که کردهام به تو پناه میبرم از جمله:
از این که حسد کردم…
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم…
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم….
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم….
از این که مرگ را فراموش کردم….
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم….
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم…..
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم….
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند….
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم….
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم….
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم….
#توبه_نامه_شهید۱۳ساله
#شهیدعلیرضامحمودی_پارسا
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست
#شهیدان_خاکیتر_از_خاک
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷☘☘
http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
💠 #هنر_رفاقت
❌حاضر نبود شرمندگی رفیقش رو ببینه!
☘به سجاد گفتم که فردا بریم بازار گل، چند تا گلدون و خاک و کود برای گل های توی اتاقم بگیریم. اونم گفت باشه منم چند تا شمعدانی و پتوس میخوام بگیرم. گفتم پس ساعت ۶ صبح آماده باش.
⏰فردا صبح بعد ده دقیقه تاخیر، با ماشین اومد دم خونه ما و گفت بریم. رفتیم و رسیدیم اما بسته بود و بازار رو تعطیل کرده بودند.
😓به سجاد نگاه کردم و خیلی خجالت کشیدم. اما اون خیلی عادی و با خنده گفت حالا سر صبحی چیکار کنیم؟! بهش گفتم شرمنده داداش، حواسم نبود قبلش از باز بودن بازار مطمئن بشم، من باید...
گفت: بیخیال بابا تقصیر تو نبود که...
گفتم: الان ناراحتی؟
با تعجب گفت: چرا باید ناراحت باشم؟ اومدیم یه هوایی هم خوردیم!😎
😇خیلی از دل گنده بودن سجاد خوشم اومد. اصلا راضی نبود که شرمندگی رفیق شو ببینه!
#قصه_کوتاه
✅ رسم رفاقت
🔰