eitaa logo
شهدای اسارت استان قزوین
253 دنبال‌کننده
11هزار عکس
2هزار ویدیو
7 فایل
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست (مقام معظم رهبری ) تنها کانال تخصصی فعال با محتوای شهدایی در استان قزوین ارتباط با ادمین: @abcdefil اگه میخوای ارادت قلبی خودت رو به شهدا نشون بدی عضو کانال شو و مارو به دوستانت معرفی کن
مشاهده در ایتا
دانلود
دستِ () را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم. صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است. زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند. پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده. 🌹🌹 🌹🌹 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
🕊🥀🌴🌺🌴🥀🕊 همیشه بخندید، خنده بد نه‌ها، لبخند... من لبخند ندارم خودمم، من خودمم انقدر دنبال لبخندم، همه بخندند ؛ ولی متاسفانه خودم ندارم. هرکی از من تعریف می کنه، میگن این آدم خشونت طلبیه، این رقمی از من می‌گند ، ولی دلم اینجوری نیست . شادی روح و 🌹 🥀🕊 http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گفت: خواب دیدم. خواب دیده بود که یکی از زن‌های عرب حرم، سیاه‌پوش و قد بلند، آمده بچه‌ای را داده به او و گفته: این بچه را بگیر. بچه را که از دست زن می‌گیرد از خواب می‌پرد. می‌نشیند به گریه کردن. مادرم کنارش بود دلداری‌اش می‌داد. می‌گفت: خیالتان تخت. بچه سالم است. گفتم: دکتر که شنیدی چی گفت؟ گفت: دکتر را ولش کنید. از این حرف‌ها زیاد می‌زنند. این خواب نشانه‌ است. شب گذشت. صبح بلند شدیم رفتیم پیش همان دکتری که گفتم. معاینه‌اش که تمام شد، ماتش برد. همین‌طور نگاهمان می‌کرد. حرف نمی‌زد. گفتم: چی شده؟ نمی‌فهمید چی می‌گویم. یک عرب همراهمان برده بودیم، مش علی پور (کفشدار حرم) که برایمان بگوید او چی می‌گوید یا ما چی می‌گوییم. به دکتر گفت چی می‌گویم. دکتر نمی‌توانست باور کند بچه سالم است. می‌گفت: قابل باور نیست. شما دیشب رفتید پیش کی؟ منظورش دکتر بود. گفتیم: دکتر دیگری نرفتیم. مستقیم رفتیم خانه خوابیدیم. دکتر گفت: یعنی هیچ دوا و درمانی نکردی؟ بیمارستان و جایی نرفتید؟ گفتم: نه. دکتر گفت: غیرممکن است. مادر و بچه هر دو باید ... به مش علی‌پور گفت: کار کیه؟ مش علی‌پور گفت: همان اصل کاری. به من گفت: مگر نرفتید حرم؟ گفتم: چرا. خندید و گفت: کار ارباب خودمان است پس. دکتر تا شنید چی شده و کجا رفته‌ایم هر چی پول ویزیت و نسخه داده بودیم را به ما برگرداند. یک مشت دارو هم نوشت و گفت: خیلی مواظب‌شان باشید. هردویشان از خطر جستند، بچه بیشتر. 4 ماه کربلا ماندیم و برگشتیم. نیمه بهمن رسیدیم شهرضا. بچه فروردین 1334 به دنیا آمد. اسمش را به خاطر آن خواب و آن عزیزی که حدس می‌زدیم حضرت زهرا علیه السلام باشد، گذاشتیم راوی: شادی روح و 🌹 🕊🥀 http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺 زماني بچه ها در پيكر يكي از را كه از نيروهاي بود، كشف كردند.... اما متأسفانه تا نزديك غروب آفتاب هرچه گشتند آن بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر مأيوس شده بودند، با خود گفتند: كه پيدا نشد، پس پيكر را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم. صبح، يكي از برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب خواب ديدم كه يك بالاي خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟» من گفتم دنبال مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم. او گفت: همان جا را مقداري عميق تر بكنيد، را هم پيدا مي كنيد». صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً پلاك را هم پيدا كردند. راوي : شادی روح و شهدا 💐 🌺🍀http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
🌷🕊🌹🥀🌹🕊🌷 بازدلتنگ می شوم بی قرار یاد یاران می شوم یاد میدان جنون آشنایان غبارخاک وخون یاد آنانی که بوده اند تشنه اروند و کارون بوده اند شادی روح مطهر و 🌹 🥀🕊 http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 خواهرم برادرم بہ گوشی ما ڪہ مرغ و میوہ ارزان شود ما تا بے بصیرتے مهمان دلهایمان شود ما تا قحطے غیرت نشود ما ڪہ بے حیایے و بی حجابے ارزان نشود شادی روح و 🥀 🕊🌹
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 خنده های دلنشین نشان از آرامش دل دارد وقتی دلت با خـدا باشد لب هایت که نه... چشم هایت... اصلا روحت هم همیشه می خندد... شادی روح و 🌹 🥀🕊
🌹🕊🌺💐🌺🕊🌹 روز را باید به تو تبریک گفت تو که عشق، صفا، صمیمیتی جهاد و پای کار ولایت بودنی واقعی مبارزه و مقاومتی همه خوبی هایی شادی روح و ، بالاَخص 🌹 🌴🌹
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 عملیات کربلای ١٠ بعد از عملیات کربلای ٨ بود که در کردستان عراق انجام گرفت، من در گردان صاحب‌ الزمان (عج) بودم، ما جایگزین نیروهای گردان مسلم شده بودیم، بیشتر ما را آورده بودند تا به پاتک‌ های دشمن پاسخ بدهیم. در طول ٩ روزی که در آنجا بودیم تعدادی طلبه و روحانی را دیدم که برای تبلیغ آمده بودند ولی وقتی دیدند ما نیرو کم داریم، لباس رزم به تن کردند و در کنار بقیه نیروها جنگیدند. تو دلم می‌ گفتم: پشت جبهه به روحانیت چه می‌ گویند؟! و من اینجا چه می‌ بینم! دلم برای مظلومیت آنها سوخت. یکی از ابتکاراتی که در آنجا ما انجام دادیم، این بود که با سکه دو تومانی برای خود سنگر کندیم، وقتی دیدیم از بیل و بیلچه خبری نیست، بیکار ننشستیم و با سکه ‌های یک تومانی و دو تومانی برای خود سنگر کندیم، چون قله ‌ای که روی آن مستقر بودیم سنگی بود، چند ساعت طول می‌ کشید تا دور یک سنگ را از خاک خالی کنیم. بعد با گرفتن سنگ، حفره‌ ای در زمین ایجاد می‌ کردیم، نمی ‌دانم از بد شانسى و یا خوش‌ شانسی ما بود که محل استقرارمان بیشتر به کمین می‌ ماند تا خط مقدم؛ برای همین مواظب بودیم تا دشمن پی به سنگرسازی‌ مان نبرد. راوی : یوسف حسین ‌نژاد شادی روح و 🌹 🌴🥀
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 جواب کلِ تاریخِ سختی کشیده ی که هیچ . ما جواب این را هم نمیتوانیم بدهیم . شادی روح و 🌴 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 تاریخ بشکند اگر ننویسی یاران برای زخم خوردند و درد کشیدند ... ولی کنار سفره آنان و به نام آنان فقط و و کشیدند !!!! خون این رسوایتان خواهد کرد ... شادی روح و 🌹 🕊🌹 http://eitaa.com/shahidesaratghazvin
🌹🕊🌺🌷🌺🕊🌹 شکر که در قلبمان مویرگی هست متصل به خون گرم ... و از همان خـون است که گاه ، قلبمان به یادشان می تپد . . . هدیه به روح پاک و مطهر 💐 🌺🕊