تا ۳۱ شهریور تمدید شد.

🟡 چطوری تذکر یه پسر اصفهانی به فرح پهلوی، شهر رو از میزبانی بزرگترین مانور ثروت و فحشای طاغوت(جشن های ۲۵۰۰ساله) نجات داد؟ 🟢 گاهی یک تذکر و یا یک مطالبه گری شما از مسئولین، میتواند منشأ برکات زیادی برای جامعه اسلامی باشد. @shahidesarboland_313

سلام دوستان 🌹☘ همیشه یه دفترچه یادداشت کوچک _ترجیحا با برگه های خوشگل_ 😍 و یه خودکار توی کیفتون داشته باشید . زمانی که گناهی رو می‌بینید و شرایط تذکر زبانی رو ندارید یا به هر دلیلی نمی‌تونید تذکر بدید ، با یه کم ذوق و سلیقه نگارشی یه متن کوتاه تاثیرگذار و محبت آمیز بنویسید و توی یه فرصت ⏰ مناسب ، برگه رو به اون شخص بدید و برید . 👌نکته مهم توی امر به معروف و نهی از منکر اینه که واقعاً از روی دلسوزی 😇 و نگرانی از عاقبتی که قراره شخص خطاکار بهش گرفتار بشه راهنمائیش کنیم . ⛔️ هرگز از جایگاه بالاتر و برتر حرفی نزنیم . ✔️ و بدونیم ما به واسطه اینکه فلان گناهو انجام نمیدیم از دیگران بهتر و بالاتر نیستیم . مثلاً توی بحث حجاب🧕 بدونیم حتماً او خوبی‌هایی داره که ما اون‌ها رو نداریم . به قول رهبر عزیزمون او یک نقصی داره . مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است ، نقصهای این حقیر باطن است ؛ نمی‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم آیا تو چنان که مینمائی هستی؟».  ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم میکند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. 🌷 @shahidesarboland_313

🌹🍃🌸🍃... تفسیر سوره بقره ۱۸۲ و ۱۸۳ .... #استاد_قرائتی @shahidesarboland_313

🎥صحبت های عجیب دکتر منصوری با موضوع بهائیت و نفوذ داخل کشور @shahidesarboland_313

🟢 🌸🍃حب حسین با یه آتئیست برزیلی کاری کرد که خانواده اش هم مسلمان شدن .❤️ حتما ببینید و منتشر کنید . او یک شیعه ره گم کرده بود که آخر به اصلش بازگشت.💕 @shahidesarboland_313

🌼☘ فضیلت لعن آیت الله بهجت رحمه الله علیه @shahidesarboland_313

🌹🍃🌸🍃..... در ایام کودکی انواع دخانیات مجاز را برای یک بار هم که شده تجربه کردیم . قلیان ، چوب درخت مو و لوله کاغذ . مادربزرگش که ننجون صدایش می‌کردیم ، شب‌های جمعه بانی مراسم حدیث کسا و دعای کمیل و زیارت عاشورا می‌شد. پنجشنبه‌ها بعد از ظهر می‌رفتیم حیات خانه‌اش را آب و جارو می‌زدیم و باغچه‌ها را آب می‌دادیم . یک قلیان قدیمی در طاقچه اتاق ننجون به ما چشمک می‌زد . مدام نقشه می‌کشیدیم آن را برداریم و بدون ترس و واهمه از خانواده‌هایمان با خیال تخت دلی از عزا در بیاوریم . بالاخره در یکی از این پنجشنبه‌ها شانس در خانه‌مان را زد. ننجون قلیان چاق کرده را گذاشته بود لبه تخت روی حیاط برای مهمانانش. به خیال خودمان پاتکی اساسی زدیم. ننجون که رفت آشپزخانه سری به قوری چایی‌اش بزند ، لوله قلیان را چپاندیم توی دهان. در آن گیر و دار می‌خواستیم دودش را هم حلقه حلقه بیرون بدهیم! بلد نبودیم ، محسن خیلی پز می‌داد که می‌تواند از دماغش دود بدهد بیرون . به رخ کشیدن این توانائیش همانا و به سرفه افتادنش همانا . به همین سادگی لو رفتیم و چوب جاروی مفصلی به جان خریدیم . ۱۳ ، ۱۴ سالش که بود در سوپر مارکت کار می‌کرد . همیشه می‌رفتم پیشش. آن روزها چپق در دسترس ما نبود . مجبور بودیم به کاغذ خالی رو بیاوریم . کاغذ باطله‌های جلوی دخل را لوله می‌کردیم ، آتش می‌زدیم و می‌کشیدیم . بعد هم خیارشور می‌گذاشتیم لای نان ساندویچی و با یک نوشابه می‌خوردیم ! مکمل سیگار هم داشتیم ، چوب درخت مو را به شکل سیگار می‌شکستیم و سرش را روشن می‌کردیم و می‌کشیدیم . در محله‌مان جاخانه زیاد بود . می‌رفتیم داخلشان یا پشت دیوار گلی قایم می‌شدیم که کسی نبیندمان . جاخانه = زمین #شهید_حججی ادامه دارد..... @shahidesarboland_313

🌹🍃🌸🍃... تفسیر سوره بقره ۱۸۴ و ۱۸۵ .... #استاد_قرائتی @shahidesarboland_313

🌸🍃السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِي السَّلامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى 🌼☘سلام بر تو هنگام صبح و شام سلام بر تو در شب هنگامی که مى‏پوشاند، و در روز وقتی که آشكار می شود @shahidesarboland_313

🌹🍃🌸🍃..... دور یک جا خانه را دیوار کشیده بودند . ۳ ، ۴ متری ارتفاع داشت . اگر یکی از روی آن دیوارها می‌افتاد پایین مغزش متلاشی می‌شد. اسم این دیوار را گذاشته بودیم دیوار مرگ. از روی شیطنت همیشه بالای آن راه می‌رفتیم .😐 روی این حساب که همیشه خدا با هم بودیم ، می‌پرسیدند شما دوقلو هستید؟ هیچ شباهتی با هم نداشتیم ، فقط دماغ من کج بود و سر دماغ محسن افتاده . هم محله‌ای حساب می‌شدیم . خیابان شهدا کوی امید نبش کوچه بن بست ، لبنیاتی عباسیان بود که همه آن بن‌بست را به اسم لبنیاتی می‌شناختند . آقای عباسیان ظهرها در شیشه‌ای کوچک جلوی مغازه‌اش را باز می‌گذاشت که اگر مشتری آمد از آنجا صدایش بزند . خانه‌اش وصل به مغازه بود و ظهر می‌رفت می‌خوابید . وقتی مطمئن می‌شدیم مست خواب شده سرمان را می‌بردیم توی این پنجره و با داد و فریاد صدایش می‌زدیم 🤦‍♂ خواب آلود و با چشم‌های پف کرده می‌آمد ، می‌گفتیم یک آدامس ۱۰ تومانی می‌خواهیم.😊 کارد🔪 می‌زدی خونش در نمی‌آمد . همسایه‌ها از دستمان عاصی شده بودند . یکی از آنها بنده خدا کمی شیرین می‌زد . از دنبه بدش می‌آمد. می‌رفتیم نزدیکش و می‌گفتیم دنبه و پا به فرار می‌گذاشتیم .🏃🏃‍♂ پناهگاه همیشگی مان هم درخت کوجه محله بود . ولی یک بار به ما رسید و کتک سیری از دستش خوردیم.🤛 یک سال شب عید با هم ماهی‌فروشی راه انداختیم. اسمش را هم گذاشتیم "محسین"با ترکیب اسم‌های خودمان حسین و محسن . ۴ تا ماهی قرمز انداختیم توی یک آکواریوم ۳۰ در ۴۰ . شانسی هم داشتیم . باب بود یک در نوشابه می‌گذاشتند کف آکواریوم و بچه‌ها سکه ۲۵ تومانی می‌انداختن توی آب ، اگر می‌افتاد داخل در نوشابه یک ماهی برنده می‌شدند . ما روی حساب بچگی خودمان به جای در نوشابه در قوطی مربا گذاشته بودیم .😅 هر کسی سکه می‌انداخت ، می‌افتاد داخل قوطی ، به این ترتیب همه ماهی‌ها را به باد دادیم و ورشکست شدیم . همان موقع‌ها جلوی لبنیاتی عباسیان یک دکه هم داشتیم ، روی یک صندوق چوبی میوه . توقع داشتیم از ما آدامس ۱۰ تومنی را دانه‌ای ۵۰ تومان بخرند !😳 کسی مغز خر نخورده بود که با این قیمت از ما بخرد . آخر وقت مجبور می‌شدیم با دخل خالی همه را خودمان بجویم .🥲 درخت کوج = درخت زالزالک #شهید_حججی ادامه دارد ...... @shahidesarboland_313