بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی
شهید دفاع مقدس :
فاضل شیرالی
ولادت :
آبادان ۱۳۴۲/۱۰/۱۷
شهادت :
شلمچه ۱۳۶۵/۱۰/۲۱
مزار مطهر :
بندر ماهشهر
💌 کانال شهید فاضل شیرالی :
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
#تولد
قسمت اول
دی ماه ۱۳۴۲ بود ..
نسیم سردی می وزید؛
اما گرمای وجود این طفل در شکم مادر
سرمای خوزستان را بی اثر کرده بود .
زهرا باباحسینی مادر این شهید بزرگوار
برای به دنیا آوردن پاره تنش
از نهر بلّامه واقع در اروند کنار
عازم آبادان شد .
خانواده مادر را به بیمارستان شیر خورشید
آبادان رساندند و همگی منتظر به دنیا آمدن
مولود جدید می شوند ؛
مولودی که مادر بشارت او را در عالم رؤیا از سوی بانویی سبز پوش شنیده بود ..
مادر شهید در خاطراتش نقل می کند :
در ماه آخر بارداری بودم که ..
این داستان ادامه دارد ...
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
#تولد
قسمت دوم
مادر شهید در خاطراتش نقل می کند:
در ماه آخر بارداری بودم
شبی در عالم رؤیا بانوی سبزپوشی را دیدم؛
یک قواره پارچه سبز رنگ به من داد و گفت:
این را بگیر؛
خداوند پسری به تو عطا می کند.
نام او را #فاضل بگذار و این امانت را نزد خود
نگهدار تا زمانی که او را از تو پس بگیریم.
خانواده فاضل نیز بر سفارش آن بانوی سبزپوش،
نام فرزند خود را فاضل گذاشتند.
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
#تحصیلات
حالا #فاضل ۶ ساله شده و آماده رفتن به مدرسه.
در اروند کنار تا مقطع دبستان در برخی نهر ها
مدرسه وجود نداشت و دانش آموزان باید مسافت
زیادی رو پیاده طی می کردند.
او به همراه سایر بچه ها مسیر نهر بلامه تا نهر علی شیر
که دبستان خلیج فارس در آن واقع بود را
پیاده طی می کردند.
فاضل بعد از به پایان رساندن دوره ابتدایی،
به آموزشگاه فنی حرفه ای رفت و دوره سه ساله آن را
با موفقیت پشت سر گذاشت
و به آبادان رفت و در هنرستان ابوذر غفاری این شهر
در رشته مکانیک مشغول ب تحصیل شد.
او آخر هفته ها برای دیدن خانواده اش
به اروند کنار باز می گشت.
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
خاطره از شهید فاضل شیرالی از زبان همرزمان
#درگیری_با_قایق_های_عراقی
قسمت اول
سال ۱۳۶۱ بود.
یک روز در اروند کنار ، مقر شهید گودرزی
در کنار پایگاه برادران نیرو دریایی ارتش بودیم
که همهمه و سر و صدایی به پا شد.
وقتی قضیه رو دنبال کردیم،
فهمیدیم یک ناو جنگی عراقی وارد دهانه اروند شده.
از آنجایی که در نهر قاسمیه اسلحه پیشرفته
و مهمات نداشتیم،
برای کمک ، با پایگاه دریایی بوشهر تماس گرفتیم.
همان روز به همراه #فاضل ، حمید بلوچ و حسن قیم
با قایق کوچکی ک برای گشت ها استفاده می کردیم،
به دهانه اروند رفتیم.
چیزی مشاهده نکردیم
ولی وقتی به بچه های نیرو دریایی خبر دادیم،
وقتی با دوربین مشاهده کردیم،
متوجه حضور یک کشتی بزرگ شدیم.
فاضل گفت:
نباید دست رو دست گذاشت و منتظر نیروی کمکی ماند.
این درحالی بود که..
این داستان ادامه دارد ...
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
خاطره از شهید فاضل شیرالی از زبان همرزمان
#درگیری_با_قایق_های_عراقی
قسمت دوم
این در حالی بود که
ما فقط یه قایق کوچیک که ظرفیت ۳_۴ نفر داشت،
۲ قبضه آر پی جی و ۱ قبضه تیربار داشتیم.
ولی با این حال باز از قاسمیه به طرف اروند رود حرکت کردیم.
وارد خور عبدالله شدیم.
از دور کشتی را دیدیم و موتور قایق رو خاموش کردیم تا
کسی متوجه ما نشه
و با جریان آب ب سمت کشتی روانه شدیم.
#فاضل گفت : برویم جلوتر .. ما که تا اینجا آمدیم
یا ما آنها را می زنیم یا آنها ما را میزنند.
نزدیک کشتی شدیم و پهلو گرفتیم.
منو فاضل از طناب بزرگی که از کشتی آویزان بود،
بالا رفتیم و آماده هر گونه درگیری با نیروهای عراقی شدیم؛
اما هیچ خبری از خدمه و .. نبود.
اصلا هیچ انسانی نبود!
گویی کشتی بر اثر اثابت گلوله منهدم
و تمام خدمه کشتی را ترک کرده بودند.
کشتی هم با جریان آب و وزش باد،
به این طرف و آن طرف می رفت.
در کشتی مقداری وسایل بود که به درد جنگ می خورد،
آنها را برداشتیم و سوار قایق شدیم.
همین که شروع به حرکت کردیم متوجه دو قایق عراقی شدیم
که ما را تعقیب می کنند و ناگهان شروع به تیراندازی کردند.
با هر مشقتی بود،
بلاخره خودمان را به نهر قاسمیه رساندیم و در رفتیم.
راوی : فارِس ترکیان
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
خاطره از شهید فاضل شیرالی از زبان همرزمان
#حمل_مجروح_با_زبان_روزه
سال ۱۳۶۱ در یکی از روزها،
منو فاضل و کریم بهبهانی بودیم.
سه نفر بودیم و دو اسلحه داشتیم
منو کریم نوبتی تیراندازی می کردیم ولی فاضل
بدون استراحت فقط شلیک می کرد.
#فاضل گفت مهمات رو بیارم و منم رفتم مهمات رو برداشتم
وقتی به سمت فاضل می آمدم،
گلوله ای از طرف نیرو های عراقی به پشتم اصابت کرد
و در حال انتقال مهمات،
بیهوش شدم و با صورت به زمین خوردم
و دیگر نفهمیدم چه شد.
وقتی دیر کردم فاضل و کریم آمدند و مرا بیهوش دیدند.
ایام ماه مبارک رمضان بود و تو اون شرایط سخت،
بدون امکانات و .. ما روزه می گرفتیم.
بچه ها هعععی آب به صورتم می پاشیدند تا اینکه بیدار شدم.
فاضل گفت باید برای درمان برویم آبادان؛
اما من مخالفت می کردم و می گفتم روزه مان خراب می شود.
با اصرار مرا راضی کردند تا به ستاد
المهدی در نهر قصر اروند کنار برای درمان برویم.
بهیار حال و روز مرا که دید به فاضل گفت:
باید ببریدش آبادان و ما اینجا امکانات نداریم.
اما من باز هم مخالفت می کردم
و میگفتم روزه مان خراب می شود.
تا غروب که حالم بهتر شد فاضل گفت:
بریم آبادان.
ولی من گفتم نه دیگه خوب شدم بریم گشت دریایی !
راوی : فارِس ترکیان
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
خاطره از شهید فاضل شیرالی از زبان همرزمان
#شلیک_به_موشک
عراق در انتهای اروند رود و در منطقه فاو،
در منطقه ای به نام رأس البیشه پایگاه موشکی داشت
و با موشک هایی به نام کرم ابریشم،
کشتی های تجاری که به طرف بندر امام خمینی
در حرکت بودند،
هدف قرار می داد.
محل شلیک این موشک ها،
از نهر قاسمیه و دهانه اروند،
قابل رؤیت بود.
من و #فاضل گاهی اوقات سعی میکردیم
این موشک ها را موقع شلیک،
با تیربار هدف قرار دهیم و آنها را ساقط کنیم
و به این صورت در حد توان،
از کشتی های جمهوری اسلامی دفاع کنیم.
راوی : حمید بلوچ
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
خاطره از شهید فاضل شیرالی از زبان همرزمان
#به_اسارت_در_آوردن_نیرو_های_متجاوز
در یکی از روزها بچه های قرارگاه نوح النبی(ع)،
با دوربین و در نزدیکی رأس البیشه،
تعدادی قایق ماهیگیری در نزدیکی دهانه اروند
در حال تردد و ماهیگیری را مشاهده کردند.
من و شهید #فاضل به همراه یک قبضه تیربار
و یک تفنگ آر پی جی ۷،
سوار قایق کوچکی شدیم و برای شناسایی
از نهر قاسمیه به طرف اروندرود حرکت کردیم.
به قایق ها نزدیک شدیم،
در ظاهر تعدادی قایق ماهیگیری به نظر می رسیدند،
ولی در واقع نیرو های عراقی بودند
که تلاش می کردند بدین وسیله وارد منطقه شوند،
لذا با آنها در گیر شدیم.
در همین حین قایق ما با یکی از قایق های آنها
برخورد کرد و قایق ما شکست،
اما خیلی زود توانستیم یکی از قایق های آنها را،
به غنیمت بگیریم و با سوار شدن بر آن،
به دیگر نیروها و قایق های عراقی حمله کردیم.
در این درگیری،
موفق شدیم ۹ نفر را به اسارت بگیریم؛
مابقی آنها هم فرار کردند.
راوی : صادق ترکیان
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali
خاطره از شهید فاضل شیرالی از زبان همرزمان
#عملیات_شناسایی
روزی برای دیدن #فاضل به نهر قاسمیه رفتم.
قرار گذاشتیم با فاضل برای گشت دریایی به طرف اسکله البکر و العمیه برویم.
این دو اسکله برای عراقی ها اهمیتی زیادی داشت
و برای حفاظت از این دو اسکله،
تجهیزات بسیاری مثل دوربین ها و رادار ها و .. را به کار برده بودند.
کوچک ترین حرکتی را متوجه میشدند.
فاضل قایق کوچکی در اختیار داشت ک در مقایسه با تجهیزات آنها عملا هیچ بود.
با هم سوار شدیم و به سرعت از نهر قاسمیه خارج شدیم
و به طرف اسکله ها راهی شدیم
فاضل قبلاً آنجا اومده بود؛
به هر شکلی عملیات شناسایی را انجام دادیم و برگشتیم.
نکته جالب و قابل توجه اینجا بود که
عراقی ها با آن همه تجهیزات و رادار ها و ..
گویی کور شده بودند و نتوانستند حتی حضور ما را حس کنند.
آنجا بود که یقین کردم فاضل،
از جمله پاک ترین و شجاع ترین رزمندگان اسلام است که
هیچ ترس و واهمه ای از دشمن ندارد.
راوی : مرتضی شیروی
💌 کانال شهید فاضل شیرالی
✓ https://eitaa.com/shahidfazelshirali