🔺با شهادت سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی ، قاسم های جدیدی متولد شدند.
✍🏻رئیس ثبت احوال: از روز جمعه تاکنون 5870 تولد ثبت شده که 2847 نفر آنها پسر بوده اند.
76درصد از این فرزندان به اسمهایی مثل:
قاسم
محمدقاسم
امیرقاسم
نامگذاری شده اند.
👌دشمن بداند که قاسمها دارند متولد می شوند.
🔴اولين حرف ترامپ بعد از موشكباران: "من اقدامات تنبيهي اقتصادي عليه ايران اعمال ميكنم!"
آمريکا بجز #جنگ_اقتصادی هيچ ابزار ديگری عليه ما ندارد! لعنت خدا بر کسانی که نگذاشتند شبيه بخش نظامی، در اقتصاد قوی شويم و کشور را وابسته به غرب نگه داشتند!
#قاسم_سليمانی های اقتصادی کجايند؟!
*حجت الله عبدالملکی*
بیشتر هم دولت باعث مشکلات اقتصادی شد
🔴اولين حرف ترامپ بعد از موشكباران: "من اقدامات تنبيهي اقتصادي عليه ايران اعمال ميكنم!"
آمريکا بجز #جنگ_اقتصادی هيچ ابزار ديگری عليه ما ندارد! لعنت خدا بر کسانی که نگذاشتند شبيه بخش نظامی، در اقتصاد قوی شويم و کشور را وابسته به غرب نگه داشتند!
#قاسم_سليمانی های اقتصادی کجايند؟!
*حجت الله عبدالملکی*
📸 فرزند🌷 گرانقدر سپهبد شهید حاج #قاسم_سلیمانی سلاح به دست در نمازجمعه امروز کرمان سخنرانی کرد.
#شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 #پیشنهاد_دانلود
📹انیمیشن| «خدا با ماست»
#بازنشر
🚩بیانات رهبر انقلاب درباره نصرت الهی به حضرت موسی و راهكار مواجهه کشور بامشکلات...
➕دیداری که در آن حاج #قاسم_سلیمانی نیز حضور دارد...
📸سفر رهبر انقلاب به کرمان در سال ۱۳۸۴همراه با شهید #قاسم_سلیمانی
حضور #رهبر انقلاب برسر مزار شهید مغفوری در گلزار شهدا🌷 کرمان
Rajab.mp3
4.38M
❇️ ماه رجب امسال با یاد شهید #قاسم_سلیمانی ❇️
🌿 ماه صفا دادن به دل
🌸 ماه طراوت بخشیدن به جان
💠 ماه توسل، خشوع، ذکر، توبه
#امام_خامنه_ای
#ماه_رجب
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷?🌷
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
درد بی درمان شنیدی؟
حال من یعنی همین!
بی تو بودن درد دارد میزند من را زمین😭😭
#قاسم_سلیمانی
ما را به دوستان خود معرفی کنید 👌
🕊👈کـانـال❤شهیــدگمنـام❤
🇮🇷@shahidgomnam
📸تصویری از حاج قاسم سلیمانی در کنار شهید "محمد جعفر حسینی" (ابوزینب)...
#قاسم_سلیمانی
ما را به دوستان خود معرفی کنید 👌
🕊👈لینڪ کـانـال❤شهیــدگمنـام❤
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین! بی تو بودن درد دارد میزند من را زمین😭😭 #قاسم_سلیمانی ما را ب
لکنت فقط از کار ماندن زبان نیست،
چشم ها هم گاهی روی یک چهره گیر می کنند!
#قاسم_سلیمانی💔
- رسول ادهمی -
ما را به دوستان خود معرفی کنید 👌
🕊👈کـانـال❤شهیــدگمنـام❤
🇮🇷@shahidgomnam
❤️ناگهان باز دلم یاد تو افتاد، گرفت....
#قاسم_سلیمانی
#سـرداردلـها💚🕊
🌷ڪانال شهـیدگمنـام🕊👇
@shahidgomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #زیباترین_لبخند
🔹 لبخند به یادماندنی سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی به شعرخوانی #حاجمیثممطیعی در روز عید #فطر ۱۳۹۷
✅ @MeysamMotiee
-----------------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت شنیدنی از برخورد حاج #قاسم_سلیمانی با جوانان
حاجقاسم گفت:فقط حزباللهیها را به دیدارم نیاورید؛ آن جوانی که من را قبول ندارد را هم بیاورید.
☘☘☘
افسر نظامی در دوران رضا خان پهلوی ، برای تامین شیر تعدادی از توله سگهای خود دستور داده بود که شیر مادران لر را بیاورند!!
🔺این تفکر قلدر مابانه و توهین آمیز رو مقایسه کنید با این جمله حاج #قاسم_سليماني:
دست تمام لرها مخصوصا بسیجیان را میبوسم و افتخار میکنم نَسَب لُر دارم
در آتش رفت و بی آسیب بیرون شد چو ابراهیم
ولی گریان که یارب سوخت زهرا در پس ...
-----------------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
ادامه دارد....
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_چهارم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید ب
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_پنجم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
🚩 تصویری از سپهبد شهید قاسم سلیمانی در پشت یک کامیون در پنجاب پاکستان.
#سردار دلها حاج #قاسم_سلیمانی
@Shahidgomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨چرا بعد از #9ماه...⁉️
✋ پس از ۹ ماه بالاخره وزارت بهداشت داروی امام کاظم(علیه السلام) را به عنوان داروی موثر بر ویروس کرونا تایید کرد‼️😳😳😳
حالا اگر اسم دارو کوروش بود هم تایید شده بود هم تبلیغ میشد!
بعد از 9 ماه مسخره کردن طب اسلامی در رسانههای مجازی و... داروی امام کاظم "ع" در پیشگیری از #کرونا تایید شد!
چون اسم امام روی دارو بود حتی در رسانه ملی هم اسمی نمیبرند مشخصاتشو میگن!
۰۰═══۰🌺۰❃۰🌺۰═══۰
#شفافیت_ستاد_کرونا
#سرطان_اصلاحات #بایدن #ترامپ #افول_امریکا #انتخابات_امریکا #گرانی_تعمدیست #کرونا #روحانا #گروکشی_برای_مذاکره #شغال_برادر_سگ_زرد #سرطان_اصلاحات #گروگانگیران_معیشت #نه_مرسی #خیانت_ظریف_به_خون_سردارمان_یادمان_نمیرود #مطالبه_شفافیت_از_مسئولین
#قاسم_سلیمانی #سرباز_حاج_قاسمیم #قاسم_سلیمانی #حاج_قاسم
خدایا
برای دفاع از دینت ، دویدم و افتادم و بلند شدم...
#قاسم_سليمانی
✍خدایا در دورانی که نگه داشتن دین، از نگه داشتن آتش در دست سخت تر است، مارا همچون سرباز رشیدت شهید #قاسم_سليماني ثابت قدم نگه دار. خدایا به حق اباعبدلله الحسین (روحی فداک) مارا پاکیزه بپذیر. 🙏😭
مداحی آنلاین - بارش بارانی یار خراسانی - مسعود گلپر.mp3
1.59M
🍃بارش بارانی یار خراسانی
🕊ای اشتر ثانی #قاسم_سلیمانی
مداحی آنلاین - بارش بارانی یار خراسانی - مسعود گلپر.mp3
1.59M
🍃بارش بارانی یار خراسانی
🕊ای اشتر ثانی #قاسم_سلیمانی
✍خدایا در دورانی که نگه داشتن دین، از نگه داشتن آتش در دست سخت تر است، مارا همچون سرباز رشیدت شهید #قاسم_سليماني ثابت قدم نگه دار. خدایا به حق اباعبدلله الحسین (روحی فداک) مارا پاکیزه بپذیر.
#دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | روایت جالب شهید سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی از آخرین دیدار با شهید سردار #حسین_همدانی لحظاتی پیش از شهادت
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم