eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
86 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
. دو خط شعر مهمانمان کنید 👇🏻❤️ . شِعر دَر دَست ندارَم، وَلي از رویِ ادَب اَلسَلام اِی همِه یِ دار و ندارِ زِینب (سلام الله علیها) 😔😞
✍امام خامنه‌ای : به سردار شهید عزیز ما به چشم یک فرد نگاه نکنیم به چشم یک مکتب ، یک راه و یک مدرسه درس‌آموز نگاه کنیم... 🥀
📷فرزند شیخ زکزاکی در کنار فرزند حاج قاسم ✍معجزه انقلاب اسلامی سفید و سیاه،آسیایی و آفریقایی،ایرانی و نیجریه‌ای و فارس وعرب را آنچنان پیوند می‌دهد که گویی یک پیکر هستند. این همان پیوندانسانی و اعتقادی است که لازمه ی تشکیل حکومت جهانیِ پس از ظهور است ----------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
حاج قاسم سید نبود آیت الله نبود دکتر نبود مهندس نبود کلا هم توی عمرش دو تا پست بیشتر نداشت یعنی توی رزومه‌ی مسئولیتی ش هم عناوین متعدد نبود حاج قاسم فقط یه چیز داشت: اخلاص! فقط با همون اخلاص قلب میلیون‌ها نفر رو تسخیر کرد ------------------------ 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•دلت که گرفت💔 با رفیقی درد و دل کن که آسمانی باشد🕊 •این زمینی ها در کارِ خود مانده اند... ------------------------ 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🔴 چفیه یعنی...  چفیه یعنی باز گمنامی شهید از شهیدستان گمنامی رسید  گرچه نامش از زبانها دور بود  استخوان پیکرش پر نور بود  چفیه را سنگر نشینان دیده اند چفیه را گلها به خود پیچیده اند چفیه امضای گل آلاله هاست  چفیه تنها یادگار لاله هاست  چفیه رو انداز گلها بوده است  طایر پرواز دلها بوده است  چفیه تار و پود اشکی بی ریاست  مرهم زخمان شیر کربلاست  چفیه را زهرا(س)به گلها هدیه کرد  چفیه را اشک شهیدان چفیه کرد  چفیه ها بوی شهادت می دهند  بوی دوران شرافت می دهند  چفیه یعنی باز گمنامی شهید  با هزاران ناز عطرش می رسید  عطر گمنام عطر یاس ساقی است  چفیه هم مانند چادر خاکی است... ------------------------ 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
خوشا آن مسافر که منزل ندارد که دل دارد و پای در گل ندارد رسیدن ، به عشق است آری ، که گفته است؟ که عاشق شدن کار با دل ندارد رسیدن چه نزدیک و ماندن چه دور است و این راه جز عشق ، حاصل ندارد شهیدان همان جاده ای را گذشتند که جز راست یک دور باطل ندارد به دریا رسیدن نصیب شهیدی است که دلبستگی نزد ساحل ندارد خوشا آن شهیدی که گمنام ماند و ردی در میان مقاتل ندارد خوشا آن شهیدی که هنگام رفتن به دل ترسی از خشم قاتل ندارد سرش را بریدند و در زیر لب گفت فدای سرت ، سَر که قابل ندارد من از کربلا با توام حضرت عشق ! بفرما بمیرم ! نگو دل ندارد بفرما بمیرم بفرما بسوزم چه آتش چه شمشیر ، مشکل ندارد ------------------------ 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به سبک بالان اسمانی همه شهدای عزیزمون🥀🕊 شهدا شرمنده ایم....😞😞😞 ------------------------ 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
🍃هر ڪه شد گمنام تر زهرا (س) خریدارش شود 🍃بر در این خانه از نام و نشان باید گذشت... 🍃گمنامی و اخلاص ، انسان را ماندگار میڪند‌. ----------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
دیدم پیرزنی داره آش درست میکنه سوال کردم : مادر...آش چی می پزی؟ گفت: آش پشت پا ... گفتم : کسی قصد سفر داره؟ گفت:حسین (ع) امشب از مدینه به سمت مکه راه می افته😔 گفتم: چرا تو؟ گفت: آخه حسین (ع) مادر نداره... امروز ميخوایم تا آخر شب حداقل 2 میلیون نفر به امام حسين سلام بدن ... خودم شروع ميکنم: السلامُ عَلَیکَ یا اباعَبْدِاللّه وَ عًلی الاَرواح الّتی حَلَت بِفنائک عَلَیکَ مّنی سلامُ اللّه ابداً" ما بَقیتُ وَ بَقیَ اَلیلِ وَ النهاروَ لا جَعَلَ اللّهَ آخِرَ اَلعَهدِ منی لزیارَتکُم اَلسلامُ عَلی الحُسین و َعَلی علی بن الحُسین و َعَلی اُولاد الـحسین و عَلی اَصحاب الحُسین. به اندازه ارادتت ارسال کن اصلا هم خبر خوش و اینا قرار نیس بهت برسه 👈هر کس یشتر ارادت ب امام حسین (ع) داره بیشتر به دوستانش بفرسته من به تمام دوستانم میفرستم [آقام چقدر غریبه😔😔🖤🖤🖤] {جان آقام، سَنَ قربان آقام😔🖤}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این حجاب و پوشش رو آزاد کنید که حساسیت بره کنار! 🔻سوال: چرا باید حساسیت بره کنار؟ مگه قراره حساسیت بره کنار؟؟؟؟ تا حالا از این بعد به قضیه نگاه کردید؟ 🔰
سلام عرض ادب بزرگواران یه بنده خدایی مشکلی پیش امده براشون لطفاً پنج تا صلوات برای حل مشکل بفرستید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرار بود یارانه ثروتمندا رو قطع کنن،گرفتن یارانه نوزادا رو قطع کردن اصلا کی از نوزاد ثروتمند تر؟ طرف 2 روز سابقه زندگی تو کره زمین نداره،یه دست پوشک داره،شیر خشک داره،بعضیاشون سیسمونی دارن و از خیلیا که چند سال سابقه کار دارن اموال بیشتری دارن.خوب کردی اصلا آقای دولت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آل سعود یکبار موافقت کرد بقیع بازسازی بشه اما یه شرط داشت که ایران قبول نکرد حالا ظاهرا پاکستان قراره با قبول آن شرط بقیع بازسازی بشه
اسرائیلی‌ها یه سریال ضدایرانی ساختن به اسم "تهران" که موضوعش یه هکر موساده که میاد تهران برای جاسوسی و شرکت اپل هم حق پخشش رو خریده!! اونوقت توسینمای ما هنوز یه سلبریتی میارن و یه ..... تنش میکنن تا ادای معتادا رو دربیاره، آخرش هم سیمرغ بهترین فیلم رو میدن بهش...!
هی میگیم... میشیم شهید بشیم؛ به این فکر کردیم اخه ما چیمون شبیه شهداست که بخرنمون؟ آرزویی که براش همون آرزو میمونه...! هیچ وقت به واقعیت تبدیل نمیشه! ...
شهید محمود رضا بیضائی🌷 محمودرضا همیشه معطربود همیشه لباس هایش مرتب بود به منظم بودن بسیار توجه داشت چهره دلنشین وخندانش درکنار اخلاق پسندیده اش بر محبوبیتش می افزود همیشه مورد توجه دوستان بود حتی زمانی که خوابیده بود از او عکس میگرفتند.
چه‌ زیبا‌ گفتن‌: 🌷شهید‌ رجب‌ بیگی🌷 از یک سو باید بمانیم،تا آینده‌ شویم... و از دیگر سو باید شویم‌ تا آینده‌ بماند... هم باید امروز شویم،تا فردا بماند وهم باید امروز بمانیم‌ تا فردا نشود... عجب دردی!! چه میشد اگر امروز هم شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا دوباره شهید شویم؟!
یه سر سلامتی بدیم به اون دختر خانومی که تویِ این گرمایِ هوا و وضعِ خرابِ جامعه حجابشُ نگه داشته و همچنان مثلِ کوه ایستاده خدا قوت رزمنده✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم آغاسی💔 برای دیدن روی توناله ها دارم خوشم اگرچه غریبم ولی تو رادارم
و خدا نکند آدم‌ یادش‌ برود یک‌ چیزی‌ در این‌ عالم‌ کم‌ است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تاحالاشده امام زمان(ع) تورانگاه کند ولذت ببرد... 👤 حجت‌الاسلام 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 ------------------------ 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی☺️👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
4_5886483142818137573.mp3
5.26M
خدایا برسان مهدی موعودت را بخاطر حقیر روسیاه نه😞😭😭 بخاطر دل مادران شهدا و اهل دلا😭😭😭 اونایی که شب و روزشون رنگ مهدوی دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_هشتم 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت می‌کشید و دستا
✍️ 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم انقلابی به پا شده و می‌توانستم به چشم به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم. از سکوت سر به زیرم، عمق را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظه‌ای که زنده‌ام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!» 💠 او همچنان عهد می‌بست و من در عالم عشق علیه‌السلام خوش بودم که امداد را برایم به کمال رساند و نه‌تنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد. به یُمن همین هدیه حیدری، عقد کردیم و قرار شد جشن عروسی‌مان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود. 💠 نمی‌دانستم شماره‌ام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه می‌خواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو می‌بینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!» نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم. 💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچه‌ام دارم میام!» پیام هوس‌بازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریخته‌ام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمی‌خواستم بترسونمت!» 💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانه‌ام را روی انگشتانش حس می‌کرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیام‌گیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند. 💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم می‌رسید که صدای گریه زن‌عمو فرشته نجاتم شد. حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زن‌عمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بی‌قراری گریه می‌کند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداری‌اش می‌داد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟» 💠 هنوز بدنم سست بود و به‌سختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کنند. دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانه‌ای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :« سقوط کرده! امشب شهر رو گرفت!» 💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پله‌های ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :« چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم. بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی می‌کرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمی‌دانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است. 💠 عباس سری تکان داد و در جواب دل‌نگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ می‌زنیم جواب نمیدن.» گریه زن‌عمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزاده‌ها به تلعفر برسن یه رو زنده نمی‌ذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت. 💠 دیگر نفس کسی بالا نمی‌آمد که در تاریک و روشن هوا، آوای مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد. همه نگاهش می‌کردند و من از خون که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریه‌ام گرفت. 💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا می‌آمد، مردانگی‌اش را نشان داد :«من میرم میارم‌شون.» زن‌عمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم می‌زنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...