eitaa logo
💫شهیده💫
277 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
674 ویدیو
15 فایل
📸روايـــــتی از بـــانوان شهیـــده و جـامـانـدگــان شـــهادت #باحـضورپـرافـتخـارخـانوادہ‌مـعـززشـــــهدا @K_r_z8888 برای ارتباط ناشناس:https://daigo.ir/secret/1196216626
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿💞🌿 💞🌿 🌿 -بچه‌ها! توی این چند دقیقه‌ای که تا زنگ تفریح مونده، دوست دارم تک تکتون بگین که می‌خواین در آینده به کجا برسین یا بزرگترین آرزوی زندگیتون چیه؟ پچ‌پچ بچه‌ها بالا گرفت. من هم با لبخند، راضیه را برانداز کردم و از تعجب ابروهایم را بالا دادم. یک نفر از ردیف دوم دستش را بلند کرد. -خانم، من دوست دارم وکیل بشم. دیگری از آخر کلاس سریع دستش را بالا آورد و پشت سر او گفت:« من دوست دارم اون‌قدر درس بخونم که دانشمند بشم.» صدای خنده‌ها در بین دست‌های بالا آمده بلند شد. ناریش با ناز و ادا گفت:« منم می‌خوام پولدار بشم.» خنده‌ها ادامه داشت. دانش آموزی از ردیف سوم با غرور گفت:« خانم من می‌خوام جراح قلب بشم.» معلم با لبخند به تک تک بچه‌ها نگاه می‌کرد و به حرف‌هایشان گوش می‌داد که یک دفعه به صندلی روبرویش چشم دوخت. -راضیه ساکتی؟! تو می‌خوای چیکاره بشی؟ راضیه که در حال بازی کردن با جلد کتابش بود سرش را بالا آورد نفس عمیقی کشید و به اطرافش نگاه کرد و بعد دوباره به کتابش چشم دوخت. -خانم من من دوست دارم یکی از یاران امام زمان بشم. نگاه‌ها روی راضیه ثابت ماند..صداهای آهسته و خنده‌ها را از اطرافم به سختی می‌شنیدم. -چه خیالاتی! یار امام زمان! اینم شد آرزو؟ برگشتم و چشم غره‌ای به بچه‌ها رفتم. نگاه معلم هنوز راضیه را در بر داشت. -آفرین...! آفرین! 🌿💞🌿 •°به قلم: طاهره کوه کن°• •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl