eitaa logo
💫شهیده💫
240 دنبال‌کننده
926 عکس
470 ویدیو
13 فایل
📸روايـــــتی از بـــانوان شهیـــده و جـامـانـدگــان شـــهادت #باحـضورپـرافـتخـارخـانوادہ‌مـعـززشـــــهدا @K_r_z8888 برای ارتباط ناشناس:https://daigo.ir/secret/1196216626
مشاهده در ایتا
دانلود
روند فعالیت کانال در این ایام 🖤 🌿مطلب مناسبتی محرم 🌿مداحی 🌿مطلب زندگی نامه یا خاطره شهید 🌿مطلب آزاد 🌿رمان 🌿مطلب آزاد 🌿مداحی •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl
هدایت شده از رفیق‌شهیدم🤍🕊️
*بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ* (علیه السلام) ایام سوگواری اباعبدالله الحسین رو به همگی تسلیت میگم🖤 این شب‌ها التماس دعای ویژه دارم ازتون ان شاء الله همگی حجات روا بشید امیدوارم شهدا به خصوص فائزه عزیزمون این شب‌ها ما رو در محضر سیدالشهدا یاد کنند دوستان عزیز، همراه، خیر خیریه رستگار با جمعی از دوستان تصمیم گرفتیم ماه اباعبدالله که خودشون دست هر نیازمندی رو میگیرن و حاجت رواشون میکنن بدون کار خیر نمونه تصمیم بر این شد ان شاء الله در شب شهادت ۶ ماهه امام حسین حضرت علی اصغر(علیه‌السلام) تعدادی شیرخشک به شیرخوارگاه هدیه بشه پای کاراش بسم الله، ۶ ماهه امام حسین دستای کوچیکی داره اما مشکلای بزرگی رو حل میکنه🥺 منتظر کمک یکایک شما دوستان عزیز هستم🌹 6037-7015-5479-3411 | ریحانه وطن آرا_کشاورزی *خیریه رستگار* (به نیابت از شهیده رحیمی) [بله | روبیکا | یتا @kheyriye_rastegar @jahadi_goomnam
هدایت شده از رفیق‌شهیدم🤍🕊️
بزرگواران این خیریه🌹 زیر نظر خانواده ‌شهیده‌فائزه‌رحیمی‌است و برای هر مناسبتی دوستان شهیده کارهای خیر به نیت این اوانجام می دهند 🌹 حتماً در این امر خیر شرکت بفرمایید🌹🙏 حتی با کم ترین مبلغ ؛پیش امام حسین ارزشش بالاست 🌹🙏
امشب خیلی دعا کنید برای همه دعا کنید
با توجه به گذشت ۱۲ روز از بازداشت درخواست پیگیری جدی پرونده ی حاج سید کاظم روح بخش توسط وزارت امورخارجه لطفاً منتشر کنید با صلوات بر محمد و آل محمد به نیت تعجیل در فرج حضرت مهدی علیه السلام لطفا در کارزار آزادی سیدکاظم شرکت کنید🙏👇 https://www.karzar.net/134451
دوستان سلام پیامی امروز شنبه ۱۶تیر به من (پدر حاج سید کاظم) از ایشان رسید الحمدالله رب العالمین بلحاظ روحی و جسمی خوب و عالی بودند رابط بعثه رهبری در حج همه روزه پیامهای ما را رد و بدل میکند تنها دغدغه روحی ایشان ندانستن دقیق تاریخ آزادی بود و همچنان التماس دعا داشتند البته گفتند احتمالا همین هفته آزاد شوند پیشنهاد میکنم حدیث شریف کساء را بخوانید همراه با ختم قرآن و ختم صلوات، طبیعتا هرچه بیشتر بهتر. اطلاعات جدید را در کانالشان میگذارم https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
💫شهیده💫
#رمان #راض_بابا #قسمت_سی_و_چهارم 🌿💞🌿 💞🌿 🌿 -بچه‌ها! توی این چند دقیقه‌ای که تا زنگ تفریح مونده، دوست
🌿💞🌿 💞🌿 🌿 •°دیگه اینجا موندن فایده‌ای نداره°• کم کم خورشید، شب تاریک را کنار زد و روشنی خود را به رخ کشید. از پشت در آی‌سی‌یو بلند شدم و زنگ آیفون را زدم تا احوالش را بپرسم. گفتند راضیه را به اتاق عمل بردند. باز هم اتاق عمل! نمی‌گفتند چه بلایی به سرش آمده است. به طبقه دوم رفتیم. زمان، انگار حرکت را از یاد برده بود. مدام چشم به ساعت داشتم. تا عقربه روی یازده نشست، دکتر با لباس سبزی که به تن داشت از اتاق عمل خارج شد. از روی صندلی بلند شدیم و به سمتش دویدیم. تیمور پرسید:« آقای دکتر، حال دخترم چطوره؟» -من تمام تلاش خودم رو کردم. صورت تیمور رنگ به رنگ شد. با پریشانی دستش را به صورتش کشید و گفت:« دکتر، اگه اینجا نمیشه کاری براش کرد، هرجا که بشه راضیه رو می‌بریم. تهران... خارج...» دکتر تصمیم گرفت بعد از کتمان کردن پرستاران، وضعیت راضیه را شرح دهد. همینطور که کلاهش را از سرش برمی‌داشت گفت:« دو تا کلیه‌اش پاره شده. شصت درصد کبدش از بین رفته. یکی از شش‌هاش کاملاً متلاشی شده و از شش دیگش هم سی درصد مونده!» انگار با حرف‌هایش داشت تار و پود زندگیمان را می‌گسست. زمین و زمان دور سرم می‌چرخید. دستم را دراز کردم و با کمک دیوار، روی صندلی نشستم. تیمور با ته مانده امیدش گفت:« دکتر، ما عمری از خدا گرفتیم و دیگه کارمون تمومه. اگه امکان داره ریه منو بردارین و برای راضیه بذارین.» دستش را روی شانه تیمور گذاشت و سری تکان داد. 🌿💞🌿 •°به قلم: طاهره کوه کن°• •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl
🌿💞🌿 💞🌿 🌿 -تنها کاری که نمیشه کرد همینه. این پیوند هنوز انجام نشده. ابوذر، برادر تیمور که کنارش ایستاده بود، رو به دکتر گفت:« دکتر، تو رو خدا هر چیزی از بدن من به درد راضیه می‌خوره رو بیرون بیارین و استفاده کنین.» آماده رفتن شد و گفت:« فقط براش دعا کنین.» ناگهان حرف دو سال پیش راضیه در ذهنم جان گرفت. همان حرفی که موقع خداحافظی زد. عازم سفر بود. تغییر حال و هوایش را از نگاهش هم می‌شد فهمید. چند تکه از لباس‌هایش را از کمد خارج کرد و تای دیگری بهشان زد تا کوچکتر شوند و در ساک مقابلش جایشان داد. گوشه ساک را گرفتم و نگاهی به داخلش انداختم تا مطمئن شوم تمام وسایلش را جمع کرده که راضیه با حسرت نگاهم کرد. -مامان، کاش شما هم میومدین. لبخندی زدم و گفتم:« ما هم بخوایم بیایم، مدرسه‌تون اجازه نمیده.» دستش را بالا برد و گردنبندش را گرفت. -مامان، قبل از اینکه سفر رو اعلام کنن، مدیر بهم گفت: می‌خوای مثل ترم قبل برای جایزه معدلت، پلاک طلا بهت بدیم یا می‌خوای با بچه‌های ایثارگران بری مشهد؟ به گردنبندش چشم دوختم. دستش را روی قلبش گذاشت و گفت:« منم بهشون گفتم می‌خوام برم مشهد. من زیارت امام رضا رو با هیچی عوض نمی‌کنم.» زیپ ساکش را کشید و بلند شد. چادر را روی روسری کرمی رنگش به سر انداخت. علی دوربین به دست، جلو در اتاق نمایان شد. سرش را به سمت علی کج و لبخندی پیشکشش کرد. ساکش را برداشت و به سالن آمدیم. علی هم با دوربین بدرقه‌اش می‌کرد. 🌿💞🌿 •°به قلم: طاهره کوه کن°• •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl
استثنا امروز دو پارت بارگذاری میشه
4_5920230526223909401.mp3
22.92M
🖤زدن نداره دختری که رمق نداره😭💔 •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl
رزق شب سوم هیئتمون: پيامبراكرم (ص) فرمود: فاطمه جان! روز قيامت هر چشمى گريان است، مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، كه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى‏شود. آره خلاصه؛ اگه میخواید روز قیامت حالتون خوب باشه و بهشت بر شما واجب بشه برای سید الشهدا تو این شبا خییییلی گریه کنید. •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl
هدایت شده از جهاد تبیین🇮🇷
🌱‏یادمان باشد گناه که کردیم... آن‌را به حسابِ جوانی نگذاریم میشود جوانی کرد به عشق مهدی... به شهادت رسید فدای مهدی... 👈🏻عضو شوید @jahad_tabiin_rahbari