آیت الله بهاالدینی:
🌹(امام زمان یک سرباز می خواست و من شهید جلال افشار را معرفی کردم)🌹
#الگو برداری
#غیبت
شهید جلال افشار و دیدن حقیقت گناه غیبت
🌼جلال را وقتی دیدمش خیلی ناراحت بود.
می گفت: دیروز غیبت یکی از دوستانم را کردم. شب در عالم رویا دیدم که گوشت ها او را در دیگی گذاشته ام و روی اجاقی می پزم . پس از آماده شدن با قاشق و چنگال به جانش افتادم و تا می توانستم خوردم.
می گفت: امروز حال عجیبی داشتم. استغفار کرده و از آن دوستم حلالیت طلبیدم.
راوی: رضا کرم سیچانی
کتاب جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان، نشر ستارگان درخشان، چاپ اول، ۱۳۹۵، ص ۹۹٫
@shahidhadi598
محفل شهدا
#شهیدها هم متولد می شوند مثل ما... اما مثل ما نمی میرند؛ بلکه برای همیشه #زنده می مانند. #شهید_حجت
#خاطرات_شهدا 🌷
💠 #الگــوی_دیگــــران
🍃🌹یا صاحب الزمان که می گفتیم، بیقرار می شد و خانه خراب.
همچو حجت دیوانه ای از جنس #عشق ندیدم
🍃🌹همش می گفت چه خوبه در محضر یار بودن و #غلام این خاندان بودن
چه خوبه منتظر، خود را برای #خادمی حضرت #زود آماده کنه ... .
🍃🌹گفتم حجت جون ... تو خواب هم تیپ می زنی نکنه میخوای شوهر کنی ؟
🍃🌹خندید وگفت ببین مرتضی ما #الگو هستیم و قراره آبرو داری کنیم از دین محمد و ال محمد(ص) پس همیشه باید آماده بود .. ودر محضر حضرت باشیم ..
✍راوی:دوست شهیــد
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidhadi598
یا صاحب الزمان عج
#خاطرات_شهدا 🌷
💠 #الگــوی_دیگــــران
🍃🌹یا صاحب الزمان که می گفتیم، بیقرار می شد و خانه خراب.
همچو حجت دیوانه ای از جنس #عشق ندیدم
🍃🌹همش می گفت چه خوبه در محضر یار بودن و #غلام این خاندان بودن
چه خوبه منتظر، خود را برای #خادمی حضرت #زود آماده کنه ... .
🍃🌹گفتم حجت جون ... تو خواب هم تیپ می زنی نکنه میخوای شوهر کنی ؟
🍃🌹خندید وگفت ببین مرتضی ما #الگو هستیم و قراره آبرو داری کنیم از دین محمد و ال محمد(ص) پس همیشه باید آماده بود .. ودر محضر حضرت باشیم ..
✍راوی:دوست شهیــد
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidhadi598
آیت الله بهاالدینی:
🌹(امام زمان یک سرباز می خواست و من شهید جلال افشار را معرفی کردم)🌹
#الگو برداری
#غیبت
شهید جلال افشار و دیدن حقیقت گناه غیبت
🌼جلال را وقتی دیدمش خیلی ناراحت بود.
می گفت: دیروز غیبت یکی از دوستانم را کردم. شب در عالم رویا دیدم که گوشت ها او را در دیگی گذاشته ام و روی اجاقی می پزم . پس از آماده شدن با قاشق و چنگال به جانش افتادم و تا می توانستم خوردم.
می گفت: امروز حال عجیبی داشتم. استغفار کرده و از آن دوستم حلالیت طلبیدم.
راوی: رضا کرم سیچانی
کتاب جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان، نشر ستارگان درخشان، چاپ اول، ۱۳۹۵، ص ۹۹٫
@shahidhadi598