eitaa logo
محفل شهدا
51 دنبال‌کننده
995 عکس
204 ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️عاقبت سیاه پوشیدن برای آقا (علیه السلام) ⚫️یکی از نمایندگان حضرت آیت الله ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه می‌گوید: 🔶یک سالی در ایام و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید☀️ ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان پوش بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود. 🔷من درحالی که تعجب کرده بودم😟 و حال ایشان بودم از آقا سوال کردم: فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض🤒 و یا شوید⁉️ 🔶ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت (علیه السلام) دارم. 🔷پرسیدم: چطور⁉️ فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم: پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود👌.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد😔 و خلاصه بچه دار نمیشدند🚫. 🔶روزی پس از آنکه از منبر پائین می آید، زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید چرا خودتان نمیشوید تا بچه دار👶 شوید؟ 🔷پدرم این حرف را به بازگو میکند،مادرم می‌گوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی امام حسین علیه السلام نمی‌کنی تا حضرت عنایتی✨ فرموده و ما نیز بچه دار شویم😃؟ 🔶پدرم میگوید: ما که چیزی تا نذر کنیم؟😔مادرم در جواب می‌گوید حتما لازم نیست❌ چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم،اصلا شما نذر کن که امسال تمام 2 ماه و صفر را برای امام حسین (علیه السلام) از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد⚫️ و سیاه بپوشید. 🔶در آن سال پدرم به این عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود😊 و 7ماه نیز از بارداری اش میگذرد و سقط نمی‌شود. 🔷یک شبی🌙 یکی از ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید.وقتی پدرم درب🚪 را باز می‌کند پس از سلام و احوال پرسی عرض می‌کند که من یک دارم. پدرم می‌گوید بپرس.طلبه می‌پرسد آیا شما باردار است؟ایشان با تعجب😳 می‌گوید بله،تو از کجا می‌دانی؟ 🔶ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن😭 میکند و می‌گوید: من الان خواب بودم، در خواب وجود مبارک پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم.حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و 2 ماه از سرتاپا پوشیدی این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم 🔷و او سالم میماند و او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم👌 در دین میگردانیم و به او میدهیم. 🍀و او را به نام من " " نام بگذار... حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم⁉️..... 🌹صلی الله علیک یا اباعبدالله🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidhadi598
🌸🍃 خــواهر من تو را پایت را از روی خـــــــون شـــ🌷ــــهدا بردار😔 .. 🍂زیر پایت را ببین خون شهید حسین پور است که میگفت : ♦️"خواهــــرم سرخــــی خونــــم را بـــه سیاهــــی بخشیــــــدم...." 💢ســرخي خونم يعنی بی تابی حال 💢ســـرخی خونم يعنی اشـــك های مدام 😭 💢ســرخی خونم يعنی غصـــــه های ناتمام 😞 💢سـرخی خونم يعنی بی قـــــراری های ♦️سیاهــــی يعنی 💥فقـــــــط 💥فقــــط 💥فقـط حجــــــابــ🌺🍃 @shahidhadi598
محفل شهدا
♡ 💌 #ڪـــلام‌شهـــید 🌹شهـید محـمود رضـا بیضایی:  به خودمان بقبولانیم ڪه در این #زمـــان به دنیا آ
🌷 راوی:احمد رضا بیضایی برادر شهید محمود رضا بیضایی 🔰اواخر ١٣٦٠ بود. يادم هست كه زن صاحبخانه🏡 ميگفت: « را آورده اند خانه.» اما درست يادم نيست چه كسى مرا برد طبقه بالا تا بچه را . 🔰وارد اتاق كه شدم بود و «بچه👶» توى بغلش و زنهاى همسايه و فاميل كه يك حلقه دور آن زده بودند. اين تنها تصويرى است كه از تولد به ياد دارم و هيچوقت يادم نرفته🗯 🔰٣٠ ديماه ٩٢، وقتى پرواز ١١ شب تهران - تبريز توى فرودگاه تبريز🛫 به زمين نشست و با از پله هاى هواپيما پايين آمديم و وارد سالن فرودگاه شديم. 🔰از همسرم💞 كه پدر و مادرش و پسرمان را در رها كرده بود و خودش را رسانده بود فرودگاه تبريز، خواستم كه قبل از رسيدن ما به خانه، محمودرضا🌷 را به برساند. 🔰نمى دانم كى رسيديم توى كوچه و جلوى 🏡 صداى گريه زنه😭ا توى كوچه شنيده مى شد. پله ها را رفتم بالا و وارد اتاق شدم. بود و زنهاى همسايه كه يك حلقه دور آن اتاق كوچك زده بودند. شبيه محمودرضا در ٣٢ سال پيش اما اينبار «بى محمودرضا😔» بود. 🔰مادر از خبر طورى كرده بود كه انگار خبر داشته و خبر غافلگير كننده اى نگرفته❌ بى قرار بود و نبود. نشسته بود اما غرق در اشک😭. مدام مى گفت: رفتى به رسيدى؟ «راه امام حسين را رفته پسرم...» مى گفت و اشك مى ريخت. 🔰گاهى هم ميگفت: « رفت...» نشستم پيش 👥 و بهترين جاى دنيا🌎 در آن لحظات همانجا بود. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidhadi598
" #بوسه " بر کف پای #مادر❤️ 🍁شب آخر موقعه ی رفتن فهمید مادر #خواب است و به جای بیدار کردن مادر و خداحافظی، شروع به بوسیدن کف پای مادر کرد☺️. وبه پدر خودشان گفت که #سلامم را به #مادرم برسانید✋ #مدافع_حرم #شهید_حسن_رجایی‌فر🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidhadi598