🌹اوج خدا🌹
سید محسن روحانی
🌹🌹یکی از روحانیون لشگر بود.مدام در بین رزمندگان حضور داشت و کم تر عقب می رفت.همیشه در خط مقدم بود.لباس رزم می پوشید.سنگر به سنگر به بچه ها سر می زد.سخنرانی می کرد،نماز جماعت می خواند و به بچه ها روحیه می داد.آن قدر در جبهه مانده بود که عمامه مشکی اش به رنگ خاک در آمده بود.سر و صورتش پر بود از گرد و غبار جنگ.گاهی به نظر می رسید که صورتش گریم شده است.
سیدمحسن آن قدر در جبهه ماند تا بالاخره به برادر شهیدش پیوست.🌹🌹
راوی:حسین شکارچی
@khaimahShuhada
🍃🌹با خدا حرف بزن 😊👇
✅ مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی دربارهٔ کدورت و اندوه و مواردی نظیر آن می فرمودند :
1⃣👈 همین که گردی بر دلتان پیدا می شود
🌷یک سبحان الله بگویید ، آن گرد کنار می رود.
2⃣👈 هرجا هم فیضی و نعمتی به شما رسید
🌷الحمدلله بگویید ، چون شکرش را به جا آورده ای ، گرد نمی گیرد.
3⃣👈 هر وقت خطایی انجام دادید
🌷استغفرالله چاره است.
📚👈با این ۳ ذکر با خدا صحبت کنید.
❤️صحبت کردن با خدا ، ذات غم و حُزن را می برد.
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
←چه خاطراتی بود...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله🏴
⚘تصویر شهید محمد حسین حدادیان
@khaimahShuhada
#نگاه_قاب_عکس
🌷عملیات شده بود. خیلی نگران بودم، چون از ابراهیم خبری نداشتم. شب، مادرم گفت: ابراهیم مجروح شده است. ماه رمضان بود. افطاری را خوردم و تا سحر آرام و قرار نداشتم. با خودم فکر میکردم حتی اگر دست و پا نداشته باشد، فقط میخواهم کنارم باشد، من هم تا آخر عمر کنارش میمانم و از او پرستاری میکنم.
🌷حال عجیبی داشتم. بعد از سحر، مادرم صدایم زد و گفت: بیا داییهای آقا ابراهیم آمده اند کارت دارند. وقتی وارد اتاق شدم، دیدم همه مردهای فامیل نششته اند، دلم ریخت. مطمئن بودم برای مجروحیت ابراهیم اینجا جمع نشده بودند. وقتی خبر شهادت ابراهیم را دادند، سرم گیج رفت. انگار آب جوش روی سرم ریختند. صدای هیچ کس را نمیشنیدم. خودم را نگه داشتم و سوره والعصر را خواندم. آرام شدم، دلم داشت از بغض میترکید....
🌷کارهایشان را کرده بودند. قاب عکس حاضر بود و اعلامیهها را هم چاپ کرده بودند. عکس را که دیدم باور کردم شهید شده است. عکسش را به بغل گرفتم و بلند بلند گریه کردم، با ابراهیم حرف میزدم. به یاد اولین روزهای زندگی مشترکمان افتادم. همیشه از شهادت حرف میزد و از من رضایت میطلبید. حالا فقط عکسش پیش من بود و نگاهم میکرد....
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ابراهیم امیرعباسی، شهید واحد اطلاعات عملیات
راوی: همسر شهید
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@khaimahShuhada
❃•|✨🕊|•❃•
#شهـღـیدانهـ ༨🦋🌿༨
شهید حمید عرب نژاد= شهیدے کھ نشانے قبر خود را داد.😍😭
---------------------------------------------------
شهید سید مرتضے دادگر درمزاری=شهیدے که قرض هاے یڪ نفڕ را داכ😍😭
---------------------------------------------------
شهید محمدرضا شفیعی=شهیدے که بدنش با اسید هم از بین نرفت و بعد ۱۶ساڸ سالم به خانھ بازگشت.😍😭
---------------------------------------------------
شهید محمود رضا ساعاتیان=شهیدےکه از بهشٺ براے فرزندش نامہ نوشت.😍😭
--------------------------------------------------
شهید محمدرضا حقیقی=شهیدے که درقبڕخندید.😍😭
--------------------------------------------------
شهید عباس صابری=شهدے که عراقے ها برایش ختم گرفتند.😍😭
--------------------------------------------------
شهید سید مجتبے علمدار=شهیدے کھ ڕوز تولدش شهید شد.😍😭
--------------------------------------------------
شهید سید مهدے غزالی=شهیدے که هڕ هفته مادرش را سرقبڕ صدا میزند.😍😭
--------------------------------------------------
شهید علیرضا حقیقت=شهیدے که لحظہ خاڪ سپاریش خندید.😊😍😭
--------------------------------------------------
شهید هادے ثنایے مقدم =شهیدے کہ عکسش دڕاتاق رهبڕ است.😍😭
--------------------------------------------------
شهید علے رخشانی=شهیدےکه پیکرش هنگام نبش قبڕ سالم بود.😍😭
---------------------------------------------------
شهید سید احمد پلارک=شهیدےکه قبرش بوے گلاب میدهد.😍😭
--------------------------------------------------
شهید علیاکبر دهقان=شهیدے که سر بے تنش سخݧ گفٺ.😔😭
--------------------------------------------------
شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز=شهیدےکه باوجوכاینکھ بدنش بھ استخواڹ تبدیڸ شده بوכ اما پاهایش دروݧ پوتین سالم بود.😔😭
-------------------------------------------------
شهید مهدے خندان=شهیدے که عاشوڕا متولد شد و اربعیڹ به شهادت ڕسید.😔😭
--------------------------------------------------
شهید حاج اکبر صادقے=شهیدے که به حرمٺ مادرش درقبڕ خندید😊😔😭
---------------------------------------------------
شهید حاج علےمحمدے پوڕفرمانده گرداڹ ۴۱۲رفسنجان=شهیدے که درشب عملیاٺ به تڪ تڪ اعضاے گردان👥 گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد:{شهادٺ،اسارٺ،زنده ماندڹ}ودر وصیت خود نوشت📜 :{اے برادر عراقے که مرا به درجه شهادت رساندے اولین کسے را که در ان دنیا شفاعت میکنم تو هستب زیراکه مرا به این درجه رساندی}😞
~🍂🙁😔کجاے کاریم رفقا؟🙁😔🍂~
🥀|.شهدا شرمنده ایم
@khaimahShuhada
#مجتبی؟ #اول_تیر_بعد_مین!
🌷فرمانده گردان آورده بودش؛ از مشهد. همینطوری، بدون پرونده. اسمش فردریک بود. از گردنبند و صلیبش پیدا بود که مسیحی است. آمده بود اهواز، جنس بخرد. شنیده بود ارزانی است! خودش اسمش را عوض کرد.
🌷یکبار بعد از اینکه مداح، روضه امام حسن (ع) را خوانده بود، گفت: مرا هم صدا کنید مجتبی. اینطوری، فردریک شد مجتبی. بعد از عملیات کربلای ۸، سرشماری میکردند: انجوی؟ حاضر! محسن؟ حاضر! مجتبی؟…. سکوت. محسن گفت: اول تیر، بعد مین؛ چیزی ازش نماند. مجتبی رفته بود....
❌❌ کربلای جبههها، دانشگاه انسانساز بود....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@khaimahShuhada
🌹 در عزای مادر شهدا
مراسم سوگواری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
با روایتگری مادر شهید محمد معماریان
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی
زهرا ملکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانش...
#کلام_یار
@khaimahShuhada
📚 : قاسم ِحاج قاسم
از محافظان وفادار حاج قاسم سلیمانی است. جوان و تازه دامادی که در دو سال آخری که محافظ حاج قاسم بود پا به پای ایشان او را همراهیشان کرد.در جنگ پیش آمده در سوریه او از مدافعان حرم آل الله بود و ماموریتهای زیادی به سوریه داشت. بعد از پایان جنگ داعش به ایران برگشت.حاج قاسم که دوست داشت محافظانش را از مدافعان حرم انتخاب کند او را بعنوان محافظ انتخاب کرد.رفتار و منش حاج قاسم در قالب خاطرات وحید و حاج قاسم را میخوانیم و با ویژگیهای رفتاری و اخلاقی🌷 شهید وحید زمانی نیا آشنا میشویم.وحید چون علاقهی خاصی به حضرت قاسم(ع) داشت، شب ششم محرم خیلی حال و روزش دیدنی بود.از این تناقض شادی و گریه در روضه خیلی خوشش میآمد. یک جور خاصی با سوز و دل برای رفقا تعریف میکرد:- آخ آخ اون موقعی که تو روضه داری دست میزنی و گریه میکنی، نمیدونی چه حالی میشم که. اون گل و نقلهایی که میپاشن، اون رجزی که حضرت قاسم میخونه دلم رو پاره پاره میکنه، بعضی شبها خوابش رو میبینم. اون لحظهای که غم سنگینه، دل اهل حرم سوخته اما سربلندن و افتخار میکنن به وجود حضرت قاسم... به به آدم شب شیشم از این همه زیبایی کیف میکنه...همیشه میگفت: گلِ قاسمیه با من.شب ششم برای هیئتشان گل میخرید.وقتی مداح روضهی را میخواند، وحید با حال خوش و اشکی که به چشم داشت گل را پرپر میکرد و روی سر عزاداران میریخت.رفقایش زیرچشمی نگاهش میکردند انگار روی زمین نبود. یک جوری اشک میریخت که اشک بقیه را هم درمیآورد
#معرفی_کتاب
#حاج_قاسم
@khaimahShuhada
♨️فرماندهی در برزخ
💢سرلشکر شهید مهدی زین الدین به نمازاول وقت خیلی اهمیت می داد.
💢پس از شهادتش او را در عالم رؤیا دیدند که مشغول زیارت خانه خداست و عده ای هم دنبالش بودند.
💢 از او پرسیدند شما این جا
چه کاره اید؟!
💢گفته بود: به خاطر آن نمازهای اول وقت که خوانده ام در این جا فرماندهی این ها را به من واگذار کرده...
@khaimahShuhada
🌹شهید احمد #کاظمی مى گفت:
شهید حسین #خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم.
گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟
گفت: نه، ولی مطمئنم
چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم فرشته ای دیدم که اسمهای شهدا را مى نويسد تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید.
به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟
یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود.
تا این در ذهنم آمد زمین خوردم چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم اما دیگر وابستگی ندارم اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم...
شهید حسین خرازی🌷
یاد همه فرماندهان شجاع همیشه جاودان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@khaimahShuhada
✳ یک انقلابی دو آتیشه!
🔻 ...حالا من یک «انقلابی دوآتیشه» بودم و بدون ترس از احدی، بیمحابا [علیه رژیم] حرف میزدم... با تعدادی از جوانهای کرمان بر دیوارها شعارنویسی میکردیم... عمدهی شعارها مرگ بر شاه و درود بر خمینی بود.
🔸 اواخر سال ۵۶ بود. مدتها امتحان برای گواهینامه رانندگی میدادم. قبول شدهبودم. به مرکز راهنمایی و رانندگی برای گرفتن گواهینامه خود مراجعه کردم. افسری بود به نام آذرینسب. گفت: «بیا تو، اتفاقاً گواهینامهات رو خمینی امضا کرده؛ آمادهاست تحویل بگیری.» من از طعنه او خیلی متوجه چیزی نشدم. مرا به داخل اتاقی هدایت کردند. دو نفر درجهدار دیگر هم وارد شدند... هیچ راه گریزی نبود. آنها با سیلی و لگد و ناسزای غیرقابل بیان میگفتند: «تو شبها میروی دیوارنویسی میکنی؟!» آنقدر مرا زدند که بیحال روی زمین افتادم. از بینی و صورتم خون جاری بود. یکی از آنها با پوتین روی شکمم ایستاد و آنچنان ضربهای به شکمم زد که احساس کردم همه احشای درونم نابود شد. بهرغم ورزشکار بودن و تمرینات سختی که میکردم، توانم تمام شد و بیهوش شدم ... سه روز از شدت درد تکان نمیتوانستم بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس میکردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر کردم هر چه باید بشود، شد! ...با هر ضربه و لگدی کلمه «خمینی» در عمق وجود من حک شدهبود.
📚 #از_چیزی_نمیترسیدم | زندگینامهی خودنوشت سردار شهید #حاج_قاسم سلیمانی
📖
@khaimahShuhada
✳️#شهیدحاجقاسمسلیمانی
🔸حاجقاسم نسبت به تربیت بچههایش حساس بود. هر عصر جمعه، توی خانهاش مراسم روضه داشت؛ یک مجلس روضهی خانوادگی مخصوص خودش، خانمش و بچههایش! تکوتوک بعضی رفقا هم میآمدهاند. توی این روضهها، دنبال تربیت خودش و خانوادهاش بود.
🔸واعظ مجلس، بیشتر حاجآقا رضایی -امامجماعت مسجد امام علی (ع) شهرک شهید محلاتی- بود. گاهی هم من صحبت میکردم. سخنران، ابتدا احکام شرعی میگفت و بعد موضوعی اعتقادی-اخلاقی طرح میکرد. خواستِ حاجقاسم، این بود که توی جلسه حتما آیهای از قرآن تفسیر شود و برای هر موضوع، احادیث ائمه اطهار (ع) گفته شود.
🔸گاهی در مورد احکام یا مباحث اعتقادی پرسش میشد. اگر سوال و شبههای بود، خودش یا بچهها طرح میکردند. حاجقاسم تلاش میکرد بچهها در فراگیری مسائل عمیق شوند.
🔸سخنران، طوری تنظیم میکرد که بچهها وارد گفتگو با سخنران شوند و حرف زدن یکطرفه نباشد. پس از آن، روضه خوانده میشد. روضه را آقای یادگاری میخواند. زیبایی آن جلسه، توسل به اهلبیت (ع) بود. چون محفل خصوصی بود، حاجقاسم با صدای بلند گریه میکرد. همگی مثل باران اشک میریختند. میخواست زن و بچهاش را با توسل به اهلبیت (ع) بار بیاورد.
🔸این مراسم، هر هفته برگزار میشد. اگر خودش ایران نبود، بچههایش برگزار میکردند. حاجقاسمی که شبانهروز کار میکرد؛ ساعت سه نصف شب از خانه میرفت بیرون، و گاه ساعت دوازده،یک شب میآمد خانه؛ این حاجقاسم، با این مشغله و سفرهای متعدد، همهی سعیاش این بود خودش را به روضه خانگی است برساند.
🔸حاجقاسم، افزودن ایمان و تقوای بچههایش را وظیفهی خودش میدانست. به من میگفت: «گاهی که میخواهم در مورد مسائل عبادی و مذهبی به بچههایم تذکری بدهم، برایشان نامه مینویسم.»
📚کتاب « حاجقاسمی که من میشناسم »
@khaimahShuhada
*محافظ حاج قاسم*🕊️
*شهید سرگرد هادی طارمی*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۵۸
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸
محل تولد: زنجان/دفن،تهران
محل شهادت: بغداد
*🌹دوست ← یکبار یک عکس از هادی در کنار سردار سلیمانی در اینترنت دیدم🌙تنها چیزی که به ذهنم رسید، این بود که شاید در جایی مثل راهپیمایی، رفته کنار سردار و با او عکس انداخته✨وقتی هم آمد درِ مغازهام و گفتم: سردار رو از کجا پیدا کردی باهاش عکس انداختی؟‼️در مقابل سوالم فقط خندید و چیزی نگفت💫روز جمعه و بعد از شهادتش وقتی فهمیدم در همه این سالها، محافظ سردار بوده✨واقعاً جا خوردم.‼️آنقدر ناراحتم که هر دقیقه بغضم میترکد🥀مادرش← هادی عادت داشت که من را هر وقت میدید دست یا پای مرا میبوسید🌙و به ما خیلی احترام میگذاشت✨جگرم سوخت🥀ولی خداروشکر که عاقبت بخیر شد🕊️او سالها در تیم حفاظتی حاج قاسم حضور داشت💫هادی برادر شهید بود✨یکی از برادرانش شهید جواد طارمی در عملیات خیبر بعد از ۱۵ سال پیکرش به وطن بازگشت🕊هادی دارای دو دختر به نامهای محیا و هانیه است🌸پسرم برای حاجی اندازه چندین نیرو بود🍃و با او بسیار مأنوس شده بود✨سردار همیشه به هادی میگفت که من و هادی با هم شهید خواهیم شد✨و عاقبت هم در کنار او آسمانی شد*🕊️🕋
*سرگرد پاسدار*
*شهید هادی طارمی*
*شادی روحش صلوات*🌹
@khaimahShuhada
گزینش حاج قاسم را رد کرد ولی بعد از جذب او ۱۶ ماهه معاون سپاه شد
✍مرتضی بانک، فرمانده سپاه کرمان در دوران دفاع مقدس و دبیر شورای عالی مناطق آزاد: شهید سلیمانی برای حضور در سپاه داوطلب بود، اما به علت اینکه تنها آستین کوتاه به تن داشته او را از سیستم گزینش رد کرده بودند، بلافاصله جلسهای را در همان زمان تشکیل دادیم و از مسئولان گزینش خواستیم تا برای جذب افراد توانمند اینگونه موارد را مدنظر قرار ندهند.
این جوان طی مدت ۱۶ ماه یا شاید هم ۱۸ ماه به فرماندهی یک عملیات جنگی رسید. این مورد در خود او هم بود که هیچ گاه برای واگذاری مدیریتها نباید به ظاهر افراد توجه داشت بلکه باید از تمام توانمندیهای او برای کار استفاده کرد. ایشان بعد از جذب بعد از مدتی به سمت معاونت سپاه کرمان و لشکر ثارالله در آمدند. طی سال های گذشته هر گاه من را در جلسه ای می دیدند با خنده می گفتند" آقای بانک شما اولین حکم من را زدید."
@khaimahShuhada
✍ طرحِ جالبِ یک شهید در خانه برای ترک گناه
#متن_خاطره :
یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناهها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر میدادند
🌷خاطره ای از زندگی شهید علی اصغر کلاتهسیفری
📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور پدر و مادر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی در محل شهادت فرزندشان در خان طومان سوریه
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اولین ضربه تبر ابراهیمی بر پیکر بت بزرگ
♦️بیانات رهبر معظم انقلاب درباره قیام ۱۹ دی
@khaimahShuhada
🌹١٩دی /یاد و خاطره شهدای عرفه گرامیباد
🇮🇷اسامی شهدای عرفه...
🌹سردار سرلشكر پاسدار احمد كاظمي فرماندهي نيروي زميني سپاه
🌹سردار سرتيپ پاسدار سعيد مهتدي جعفري فرماندهي لشكر ۲۷ محمد رسولالله
🌹سردار سرتيپ پاسدار سعيد سليماني معاون عمليات نيروي زميني سپاه
🌹سردار سرتيپ پاسدار نبيالله شاهمرادي معاون اطلاعات نيروي زميني سپاه
🌹سردار سرتيپ پاسدار خلبان عباس كربندي مجرد فرماندهي پايگاه هوايي قدر نيروي هوايي سپاه و خلبان يكم پرواز
🌹سردار سرتيپ پاسدار غلامرضا يزداني فرماندهي توپخانهي نيروي زميني سپاه
🌹سردار سرتيپ پاسدار صفدر رشادي معاون طرح و برنامهي نيروي زميني سپاه
🌹سردار سرتيپ پاسدار خلبان احمد الهامينژاد فرماندهي دانشكدهي پروازي نيروي هوايي سپاه و كمك خلبان
🌹سردار سرتيپ دوم پاسدار حميد آذينپور رييس دفتر فرماندهي نيروي زميني سپاه
🌹سرهنگ پاسدار مرتضي بصيري مهندس پرواز
🌹برادر پاسدار محسن اسدي افسر همراه فرماندهي شهيد نيروي زميني سپاه
🌹شادی روح بزرگشان الفاتحه مع الصلوات
@khaimahShuhada
🔰 محاسبه غلط آمریکاییها ادامه دارد
👈🏻 فکر میکردند با شهادت شهید سلیمانی حرکتی که او نمایندهاش بود خاموش خواهد شد، اما بیشتر شد
🔻 رهبر انقلاب، امروز در ارتباط تصویری مردم قم: محاسبه غلط آمریکا در دستگاه محاسباتیشان ادامه دارد. الان هم همین جور است. الان هم درباره مسائل گوناگون یک محاسبهای میکنند. نمونهاش همین مسئله تازه باقیمانده شهادت شهید عزیزمان شهید سلیمانی است. چی فکر میکردند چی شد. آنها فکر میکردند با از بین بردن شهید سلیمانی نهضت و حرکت عظیمی که او نمایندهاش بود نمودارش بود و نمادش بود این خاموش خواهد شد. میبینید که بیشتر شده است. امسال در سالگرد دوم شهادت شهید سلیمانی این حرکت عظیم، این کار کی بود دست کی بود این را کی میتواند ادعا کند که این کار را من کردم ما کردیم جز کار قدرت الهی و دست قدرت الهی نبود در ایران و در کشورهای غیر از خارج از ایران. ۱۴۰۰/۱۰/۱۹
🏷 #بسته_خبری
@khaimahShuhada