eitaa logo
شهید جمهور
171 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
*پرواز در سالروز شهادت حضرت زینب (س)*🕊️ *شهید صادق عدالت اکبری*🌹 تاریخ تولد: ۲ / ۲ / ۱۳۶۷ تاریخ شهادت: ۴ / ۲ / ۱۳۹۵ محل تولد: تبریز محل شهادت: سوریه *🌹همسرش← در اولین روز ماه رجب عقد کردیم🎊و صادق که روزه هم بود،🌙در هنگام خواندن خطبه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید»💫 خاطره شهید تجلایی را یاد آور می‌شدند که همسرشان برایش آرزوی شهادت کرده بود.🌙اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهدا بود.💫 وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می‌زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می‌رفتم‼️که می شود انسان کسی را که دوست دارد💕 برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟ ⁉️با خود گفتم اگر در بین این شهدا، شهیدی را هم نام آقا صادق ببینم این دعا را خواهم کرد.🌙دقیقا همان لحظه‌ای که به این مسئله فکر می‌کردم مزار شهید صادق جنگی را دیدم.‼️در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم.🍃او عاشق خدا بود و دلبستگی به دنیا و مادیات نداشت🍂و فقط خدا را میخواست،🕊️داوطلبانه به سوریه رفت و عاقبت در جنوب منطقه حلب با اصابت بیشترین تعداد ترکش به پشت سرش🥀💥 به شهادت رسید🕊️ پشت سرش تخلیه شده بود🥀او همزمان با شهادت بی بی دو عالم حضرت زینب کبری (س)🏴در حالی که دو روز از تولد خودش می‌گذشت🎊 به آرزویش رسید*🕊️🕋 *شهید صادق عدالت اکبری* *شادی روحش صلوات*🌹 @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بعد از عملیات والفجر مقدماتی برای دیدبانی به منطقه شلمچه رفتم. در آن منطقه نیروهای بعثی از پتروشیمی به عنوان دکل دیدبانی استفاده می‌کرد، صبح‌ها ما به آن‌ها مشرف بودیم و عصرها آن‌ها به منطقه اشراف داشتند. در بالای دکل کشتی‌های لهستانی و شوروی که با آغاز جنگ تحمیلی در اروندرود مانده بودند را دیدم که مکانی برای تردد نیروهای بعثی شده بود. در آن‌جا توپخانه ۱۵۵ ارتش به ما مأمور شده بود، با بی‌سیم به فرمانده آتش‌بار شرایط را توضیح دادم و درخواست آتش کردم. او هم تقاضای من را رد کرد و گفت این کشتی‌ها مسئولیت بین المللی دارند. 🌷از این که می‌دیدم نیروهای بعثی از این کشتی‌ها به نفع خودشان استفاده می‌کنند بسیار ناراحت می‌شدم، به همین خاطر با شهید خرازی موضوع را در میان گذاشتم. او هم اجازه داد تا کشتی‌ها را بزنم. فردای آن روز درخواست آتش کرده و هدف را تجمع نیروهای دشمن اعلام کردم. بعد از دو گلوله، سومی و چهارمی به هدف خورد. عراقی‌ها با آتش سنگینی جواب دادند. 🌷ارتش از این عکس‌العمل تعجب کرده بود. اولین کشتی را من زدم، دو ماه بعد باقی دیدبان‌ها باقی کشتی‌ها را هدف گرفتند. از قرارگاه تماس گرفتند و عصبانی بودند. فردای آن روز برای گزارش به قرارگاه رفتم. مسئول آتش بار فریاد می‌زد که چرا این کار را کردی، تمام خاکریزهای ما را زدند. گفتم من از شهید خرازی اجازه گرفتم. با شنیدن اسم خرازی دیگر حرفی نزد. 🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید فرمانده حاج حسین خرازی راوی: جانباز سرافراز ۷۰ درصد علی صفایی از دیدبان‌های دوران دفاع مقدس منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز @khaimahShuhada
🌺باطری‌تان را با عبادت پر کنید! ✍️: قرآن همیشه در سختی‌ها پیغمبر(ص) را به پناه یک چیز می‌برَد که از آن نیرو بگیرد و استمداد کند و آن عبادت است، به خدا پناه بردن است، زیاد به یاد خدا بودن است. مکرر گفته‌ایم که عبادت - عبادتی که روح عبادت را واقعاً داشته باشد و عبادت باشد - از نظر قرآن یک منبع استعداد و اخذ نیروست. یا ایهاالذین امنوا استعینوا بالصبر و الصلوة (بقره/۱۵۳). ای اهل ایمان! از صبر و از نماز مدد بگیرید؛ ای اهل ایمان! باطری‌تان را با عبادت پر کنید. 📚آشنایی با قرآن، ج۱۱، ص۹۹ @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ رحمت خدا کجا بیشتر است ؟ 🤲🏻 برای اجابت دعا چه روزی بهتر است، حرم برویم؟ @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ ☀️ 💎 امام_زمان_عج : 🌤به شیعیانم بگویید برای من کنند و از خداوند بخواهند که مرا از غیبت نجات دهد... @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 من باید نمانم! اگر بناست قبر زینب به دست نااهلان بیفتد... @khaimahShuhada
💠یادبود نخستین سالگرد شهادت شهید مصطفی نوروزی سرباز گمنام امام زمان عج که در چابهار ، در درگیری با اشرار به درجه رفیع شهادت نائل گردید @khaimahShuhada
شهید علیرضا گلمحمدی پس از شنیدن خبر شهادت سرباز گمنام امام زمان(عج) شهید مصطفی نوروزی، متن زیر را برای دوستان خود ارسال کرد : هم قد گلوله توپ بود گفتن : چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت : با التماس گفتن : چه جوری گلوله رو بلند می‌کنی میاری ؟ گفت : با التماس به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ لبخندی زد و گفت : با التماس وقتی تکه.های بدنشو جمع می.کردن ، فهمیدم چقدر التماس کرده 《انالله‌واناالیه‌راجعون》 تبریک به شهید عزیز مصطفی نوروزی و تسلیت به جنابعالی برای این داغ رفیق شهیدتان @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴تکفیری‌ها و معجزه امام رضا ✍️همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی: گفت: قراره 48 اسیر ایرانی معاوضه بشن، باید برم. اسرا رو که آوردن همه‌شان نحیف و لاغر شده بودند. قیافه اسرای ایرانی رو داشتن که بعد 8 سال اسارت از زندان‌های صدام آزاد شدن اما اینا فقط چندماه تو اسارت تکفیری‌ها بودن. اسرا از آنچه به اونا گذشته بود گفتن. از اینکه هرروز شکنجه می‌شدن و از غذایی که به‌اندازه زنده نگه داشتن‌شون به اونا می‌دادن. یکی تعریف کرد: وقتی اسیر شدیم توی لباس‌هام کارت عضویت سپاه رو پیدا کردن. چندبار لب حوض درازم کردن و تبر روی گردنم گذاشتن و گفتن بگو غیر از تو کی نظامیه. به حضرت زینب متوسل شدم و شهادتین رو گفتم. برای تکفیری‌ها گردن زدن یه کار عادی بود اما می‌خواستن من بقیه رو لو بدم. یکی‌شون که سرکرده بود و فحش می‌داد برای آخرین بار از من خواست اقرار کنم. حرف نزدم. منتظر بودم با تبر گردنم رو بزنه که خمپاره‌ای نزدیکش منفجر شد. ترکش به سرش خورد و افتاد. تکفیری‌ها عصبی شدن و جنازه فرمانده‌شون رو از جلوی ما دور کردن و از اون به بعد روزانه فقط سهمیه کتک خوردن داشتیم تا یه شب تو خواب امام رضا علیه السلام رو جایی دیدم که برف سنگینی می‌اومد. حضرت اومد و گذرنامه ما رو امضا کرد و فرمود شما آزاد خواهید شد. فردا از خواب بیدار شدم، خبر آزادی رو شنیدم؛ در حالی که همون برفی که تو خواب دیدم می‌اومد. 📚کتاب خداحافظ سالار، ص84-85 @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶ ماه زندگی کنار آتش توپخانه در سوریه 🔹همسر شهید مدافع حرم حمیدرضا باب‌الخانی: یاد گرفتم که چطور دلتنگی‌هایم را بروز ندهم چون خانواده‌ام اطلاع نداشتند همسرم به سوریه می‌رود و فقط در همین حد می‌دانستند که پاسدار است و به مأموریت می‌رود و خودم هم از او نمی‌پرسیدم به چه شهری می‌ر‌ود تا زمانی که خانواده‌ام می‌پرسند کجاست بگویم نمی‌دانم کدام شهر است. 🔹زمانی که در سوریه بودیم و همسایه‌ها خبر شهادت همسرم را برایم آوردند به من گفتند از این به بعد همسرت همیشه کنارت است و مأموریت نمی‌رود. 🔹 برخی اوقات به همسرم می‌گفتم صدا خیلی زیاد است و جواب می‌داد افرادی باید از این صدا بترسند که موشک‌ها با آن‌ها برخورد می‌کند و اینجا دور است؛ اما یک روز که زودتر به خانه آمد متوجه شد صدا زیاد است و فهمیدیم توپخانه کنار ساختمانی بود که زندگی می‌کردیم و حتی چند بار دیدم که موشک‌ها از جلوی پنجره عبور می‌کرد. 🔹 بار آخری که به سوریه رفتم همسرم تقریبا ۱ ماه کامل در سوریه بود و پدر و مادر خودم و همسرم به آنجا آمدند @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
كمي قبل از شهادت نماز ظهر را در تيررس دشمن اقامه مي‌كند؛ مثل ياران امام حسين(علیه السلام) اما باز هم آرام است و اين موقعيت خطرناك از كيفيت نمازش كم نمي‌كند. كسي نمي‌داند در اين نماز ميان عباس و خدا چه مي‌گذرد. او چند ساعت بعد به شهادت مي‌رسد: «عباس ساعت سه و نيم بعد از ظهر پنج‌شنبه ۹۵/۳/۲۰ به شهادت رسيد ولي ما در مقر بوديم، نمي‌دانستيم كه عباس شهيد شده يا نه، فقط مي‌دانستيم كه عباس براي جلوگيري از پيشروي دشمن به جلو رفته، موقع غروب خورشيد بود كه همه نگران بوديم و مي‌گفتيم عباس الان مياد، سياهي شب فرارسيد، همه بي‌قرار بوديم. گاهي از مقر بيرون مي‌آمديم، چشم‌انتظار عباس بوديم، از سر شب تا صبح هر صدايي كه مي‌آمد همه بيرون مي‌پريديم كه عباس اومد... عباس اومد... صبح فرارسيد، نيروهايي براي تفحص جلو رفتند، پيكر مطهرش را به عقب آوردند. ديديم خون صورت عباس را خضاب كرده و سرخي‌اش سرزمين حلب را رنگين كرده است.» عباس تازه‌داماد بود. رفقاي عباس در سوريه هم‌قسم شده بودند كه از او مراقبت كنند و او را سالم به ايران برگردانند. بعد از شهادتش گفتيم خدا براي او نقشه كشيده بود.💔 •°🕊🌹🍃 @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🌹 ‌شهـــید محمد حسیــن یو سفـــ اللهی 🌷┤♥️ ! ' 🕊 رفیق‌ِ عارف‌ِ حاج‌ قاسم در مورد چی‌ میگه؟👆 💚 @khaimahShuhada
🔰 🌷 🌟عکس شهدا همیشه در جیب‏هایش بوداز اروند برمی‌گشتیم. توی اتوبوس ایستاده بود و بلندگو را گرفته بود دستش. یک مشت عکس از جیبش درآورد و گفت: عکس شهدا را همراه داشته باشید. هر جا لازم شد دربیاورید و نشان بچه‌ها دهید و در مورد شهدا صحبت کنید. خودش هم شروع کرد: این شهید سرش از بدنش جدا شده، این شهیدی است که وقتی در قبر می‌گذارندش می‌خندد... بعد هم عکس‌ها را داد دست یکی از بچه‌ها. عکس‌ها دست به دست می گشت. حال و هوای بچه‌ها عوض شده بود، شب، عکس شهدا، ذکر خاطره... 🔻تصادف که کرد، به بیمارستان بردند، پرستار جیب‌هایش را گشت، مانده بود این آدم کیست که جیبش به جای محتویات معمولی هر جیبی، پر است از عکس شهید. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا