💠بعد از شهادتش برگه ای به ما دادند
و گفتند این برگه در هنگام شهادت در جیب مهدی پیدا شده
و ما وظیفه داریم آن را تحویل خانواده اش بدهیم
درونم آشوبی به پا شده بود
که مهدی چه یادداشتی را در جیبش نگه میداشته است⁉️📝
😍از طرفی مشتاق بودم
که یادداشت روی برگه را بخوانم
و از طرفی ابهامی برایم وجود داشت🤔
که شاید یادداشت شخصی بوده و رضایت ندارد کسی آن نوشته را بخواند.🧐
بالاخره دلم را یک دل کردم و گفتم
شاید وصیتی کرده است
یا نوشته مهمی باشد که باید خوانده شود.🙏✨
لای تنها یادداشتی که از جیب مهدی هنگام شهادت پیدا شده بود را آهسته باز کردم ...📖
نوشته بود:
✨مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا✨
✨از مومنان مردانی هستند، که به انچه با خدا بر آن پیمان بستند، صادقانه وفا کردند، برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند و به شرف شهادت نائل شدند.
و برخی از آنان شهادت را انتظار میبرند و هیچ تغییر و تبدیلی در پیمانشان نداده اند ... :))✨
📗(سوره احزاب آیه ۲۳)
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_علیدوست
@sardaraneashgh
🌺امشب اے اهل دعا روح دعا مے آيد
پسر خامس اصحاب ڪسا مے آيد
🌺مؤمنين گرد هم آييد بہ محراب دعا
صف ببنديد ڪہ مولاے شما مے آيد
🌺ميلاد سيد الساجدين ع مبارڪباد
@sardaraneashgh
⭕️ شهید مهدی شالباف فرمانده گردان امام سجاد علیه السلام از لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالبعلیه السلام
گردان در محاصره عراقی ها بود .اخبار موثق این بود كه نیروهایش را از دست داده وبا بی سیم با فرمانده لشکر علی ابن ابی طالب تماس می گیرد. مهدی زین الدین از او می پرسد چه خبر ,این دو بسیار باهم صمیمی بودند .می گوید اكثر نیروها به شهادت رسیدند و...
آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق مهدی را به جبهه های جنوب كشاند. او با فرماندهی نیروهای رزمی در عملیات بیت المقدس . رمضان ، محرم و... شجاعت فوق العاده اش را نمایان ساخت . جراحات شدید هنگام شناسایی مناطق عملیاتی او را تا یكسال ازحضور در جبهه محروم ساخت اما باردیگر در حالیكه دست چپش از كار افتاده بود به جبهه آمد.
مهدی در روز آنچنان خنده رو و دلشاد بود وبا حرفهای خود دل رزمندگان اسلام را شاد می كرد که اگر کسی اورا نمی شناخت فکر نمی کرد فرمانده باشد وهم او شبانگاه در مقابل خدای لاشریك و مقتدر سربه سجده می گذاشت وعجز والتماس می كرد، های های گریه می كرد به طوریكه نزدیكان فكر می كردند گرفتاری بسیار بسیار بزرگی دامنگیرش شده!
سفارشهای او به دعا و راز و نیاز شبانه از یاد دوستانش نمی رود و هرگاه در جمعی كه اهل ذكر و دعا بودند می نشست شروع به خواندن اشعار اهل بیت میکرد.
اوقبل از شهادت در پشت بی سیم خطاب به شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکرعلی ابن ابی طالب(ع) که از می خواست مراقب خودش باشد,گفت:
"ما مگر یك جان بیشتر داریم ،آنهم فدای حسین بن علی، خداحافظ...."
التماس دعای شهادت🌹
`
@sardaraneashgh
فرمانده در صف
در صف غذاخوری ایستاده بودیم. یک نفر از از پشت سر آرام گفت: « آقایی که جلوی شما ایستاده، هاشم ساجدی است؛ فرمانده قرارگاه نجف.» به حرفش خندیدم. گفتم:«مگر فرماندهان هم مثل جهادگرها و رزمندهها توی صف غذا میایستند؟ مگر غذای فرماندهان را توی اتاقشان نمیبرند ؟» گفت:«نه، حتی اگر یک لقمه نان و پنیر برایش ببرند توی اتاق، ناراحت میشود که چرا بین او و سایر نیروها تبعیض قائل شدهاند.»
سردار جهادگر شهید هاشم ساجدی- فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد قرارگاه نجف
@sardaraneashgh
~🕊
خندھ هاۍ دݪنشین نعم الرفیق
نشان از آࢪامش دݪ داࢪد..
وقتے دݪت با "خدا" باشد
ݪبانت همیشھ مےخندد
اگࢪ با خدا نباشے هرچقدࢪ هم شادۍ ڪنے
آخࢪش دلت غمگین است...ッ
#الگوی_خودسازی
#شهید_حاج_حسین_خرازی🌷🕊
@sardaraneashgh
⭕️ صدام گفته بود این جنازه نباید سالم به ایران برود!
پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت میکردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه میکرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم!مادر شهید میگوید: در منزل قدیمی ایوان کوچکی داشتیم که پلههای آن به آب انبار منتهی میشد، من هم پایم شکسته بود و زمینگیر بودم، محمدرضا میخواست سیم برقی را داخل پریز کند که برق او را گرفت و با شدت از بالای پله های ایوان به آب انبار پرت شد. وقتی بچه را آوردند چهره اش سیاه و کبود شده بود و حرکت و تنفس نداشت. به سرعت او را به سمت بیمارستان بردند... در محله بقالی داشتیم به نام سید عباس که سید باطن دار و اهل معرفتی بود، سید عباس انگشتش را در دهان محمدرضا گذاشت و شروع کرد چند سوره از قرآن را خواندن که به یکباره محمدرضا چشمانش را باز کرد و کاملاً حالش عوض شد. "سید گفته بود نیازی به دکتر نیست، طبیب اصلی او را شفا داده است. " ادامه مطلب @sardaraneashgh
محمدرضا شفیعی در سال 1346 در شهر مقدس قم به دنیا آمد.
14 ساله بود که عازم جبهه شد. 5 سال در جبهه های جنگ حضور فعال داشت و در 19 سالگی به شهادت رسید.
او در جریان عملیات کربلای4 به اسارت دشمن درآمد. او با بدنی مجروح اسیر میشود. وضعیت جسمانی اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقیها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به شهادت رسید. در مدت 11 روز از زمان اسارت تا شهادت بسیار شکنجه شد .
صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه میشود، مسئولان بعثی را موظف میکند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از 16 سال پیکر شهید محمدرضا شفیعی در عراق تفحص شده و صحیح و سالم از خاک بیرون آمده و به کشور بازگردانده میشود.
اوائل ماه ربیع 6 عدد جعبه شیرینی، عطر و تسبیح و مهر و جانماز خریده و آماده و مهیا شد. مادرش به او گفته بود: « تو که پول زیادی نداری، چرا از این خرج ها میکنی؟ فردا برای زن گرفتن و خانه خریدن پول میخواهی» اما او با آرامش و لبخند شیرینی جواب مادر را با یک بیت شعر داده و گفت:
«شما با خانمان خود بمانید، که ما بیخانمان بودیم و رفتیم»السلام علیک یا عباس بن علی علیه السلام ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده .... @sardaraneashgh
میگفت دوست دارم سه تا بچه داشته باشم و اسم دومیشو بذارم عباس
بعد میگفت ابوالفضل بذاریم یا عباس؟
یخورده مکث میکرد
دوباره میگفت نه عباس...
بعد یه بغضی ته گلوش مینشست
به حضرت عباس علاقه ویژه ای داشت.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
@sardaraneashgh
#پست_ویژه
#شب_جمعه_آخر_سال_شمسی
بسم الله الرحمن الرحیم
#دلنوشته;چه روزها وشب هایی که بی نام ویاد تو سپری شد...
انگار دلمان برای تو تنگ نیست و بی تو هم می توانیم زندگی کنیم...😔
السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی
💬شهید مهدی زین الدین رحمه الله علیه
📌هرکس شب جمعه شهدا را یاد کند شهدا هم اورا پیش #اباعبداالله یاد می کنند...❤️
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
#قرار_دلتنگی#اولیا_خدا
#قرار_عاشقی#شب_جمعه#کربلا❤️
📌فرستادن #صلوات و #سوره_قدر در شب وعصر جمعه هدیه به امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداه فراموش نشود.
#توجه_کنیم✋👇🏻
چند توصیه برای آخر سال:از یکدیگر طلب حلالیت کنیم،ولو به یک پیامک.
دیگران را ببخشیم تا مورد رحمت خدا واقع شویم.و بخشیده شویم.
به اشتباهات گذشته ی خود فکر کنیم ودرصدد جبران آن در آینده باشیم.
#هیچ_وقت_برای_شروع_دوباره
#دیر_نیست🌺
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺ای نــور چشــم حضرت آقای کــربلا
بعد از حسین دلبر دیــوانگان تویی
🌺این افتخار ماست که فامیل تان شدیم
پس آقازاده ی همه ایرانیان تویی
@sardaraneashgh
50.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همخوانی زیبای حاج #میثم_مطیعی و کربلایی #سید_رضا_نریمانی
🌟جشن میلاد سرداران کربلا 27 اسفند 99
👌فوق زیبا
@sardaraneashgh
همه #نماز جماعتش را دوست داشتند
زياد طولش نمى داد...
اگر مىديد يا مىشنيد امام جماعتى
نمازش طولانى است، تذکر مىداد.
بعد از هر نمازش سه بار طلب #شهادت مىکرد. عوضش نمازهاى فُرادايش را
آهسته مى خواند، با سجدههاى طولانى و گريههاى زياد
#عارف_مجاهد
#شهید_عبدالله_ميثمی
#شادی_روحش_صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
🎉 شلیک توپ در میدان آزادی هنگام تحویل سال ۱۴۰۰
🔹همزمان با آغاز سال ۱۴۰۰ هجری شمسی، لشکر ۲۳ نیروی زمینی و دژبان کل ارتش جمهوری اسلامی ایران آیین تحویل سال جدید را با شلیک توپ به صورت نمادین و با اجرای سرود ملی و سرودهای حماسی در میدان آزادی تهران گرامی میدارد.
@sardaraneashgh
آخرین جمعهٔ سال است بیا برهم زن
نظمِ این غیبتِ طولانی خود را آقا
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه
#شهید_داریوش_نصیری
@sardaraneashgh
۲۹ اسفندماه #سالروز_شهادت #شهید_اسماعیل_صادقی مسئول ستاد لشکر ۱۷علیبنابیطالب"علیهالسلام" گرامی باد .🥀
ولادت: ۱۳۳۶/۰۹/۲۰، روستای بیدهند قم
شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۹، عملیات بدر
مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر"علیهالسلام" قم
🌷 با زینالدین سالها در جبهه،
کنار هم بودند.
انگار یک روح در دو جسم.
♦️ میگفتند، میخندیدند، نقشه میکشیدند، طرح میریختند و میجنگیدند.
🌷 اما شهادت،
مهدی را از اسماعیل جدا کرد.
همین جدایی،
لبخند و شادی را از اسماعیل گرفت.
🔺 کارش شده بود گریه و دعا و ندبه.
🎙 حتی در سخنرانیهایش هم معلوم بود که غم عجیبی در جانش نشسته.
یار همیشگیاش را از دست داده بود:
📢 «ما با برادر مهدی با خدای خودمان عهد کرده بودیم که در جبهه بمانیم تا این که جانمان را در این راه بدهیم».
🎤 #راوی: #مادر_شهید
#دفاع_مقدس
#سردار_شهید_اسماعیل_صادقی
@sardaraneashgh
#زندگینامه
#شهید_اسماعیل_صادقی
🌷در سال ۱۳۳۶در روستای «بیدهند» قم پا به عالم خاک نهاد. با پیروزی انقلاب، ابتدا به عضویت کمیته و سپس سپاه پاسداران در می آید و با شروع جنگ تحمیلی، به جبهه ها می شتابد.او از بنیانگذاران لشگر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) بود که تا لحظه شهادت مسئولیت ستاد این لشگر را به دوش می کشید.
🌷اسماعیل در سال ۱۳۵۹ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های «محمد» و «حسین» می باشد.سرانجام در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۹در عملیات بدر بر اثر ترکش راکت مجروح و پس از انتقال به بیمارستان اهواز و سپس تهران،دفتر زندگی اش به امضای شهادت ختم شد.
🌷ایشان هر کاری را در زمان خودش و در موقع مناسبش انجام می داد و اعتقاد داشت که نظم، مایه برکت و سبب پیشرفت، و بی نظمی، مشکل آفرین و مانع پیشرفت کارهاست؛ از این رو، انسان خوش قولی بود و به وعده اش وفا می کرد و هرگزاز اوبد قولی مشاهده نشد.
🌷نسبت به اجرای قوانین در سپاه بسیار اصرار می ورزید. و به تمامی نیروها توصیه می کرد تا قوانین را رعایت کنند؛و اعتقاد داشت که نظم ظاهری مقدّمه نظم باطنی است.
@sardaraneashgh
✍جانباز قطع نخاعی ناصر توبهای در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردانهای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان حاج قاسم سلیمانی در سمت فرماندهی لشکر خدمت می کرد. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وقتی نزدیک ایام عید می خواست به کرمان و به دیدار والدین خود برود به همسر این جانباز زنگ می زد و می گفت: "من دو روز به خانه شما می آیم."
لباسی تهیه می کرد و به خانه او می رفت. جانباز را استحمام می داد، تخت او را آماده می کرد و در این دو روز به همسر جانباز می گفت کار آشپزخانه هم به عهده من است؛ دو روز خدمت گذاری این جانباز قطع نخاعی را داشت؛ بعد به سمت خانه خودش میرفت.
تا شهید نباشی، شهید نمیشوی
@sardaraneashgh
✨فرزندم معلم و دوست دانش آموزان بود و با عمل به شاگردان خود درس معنویت می داد، حتی برای رفتن به سوریه هم می گفت: من می روم تا درسی باشد برای شاگردانم تا نگویند معلم ما نشست و به حرف خود عمل نكرد.
✨ نماز برای مجید همه چیز بود و هر وقت صدای اذان را می شنید، عبای خود را به تن می كرد و به نماز می ایستد، همچنین به شركت در نماز جمعه بسیار اهمیت می داد و شاگردان خود را با تشویق، همراه خود به مصلا می برد.
✨ دیگران برایمان نقل كرده اند كه مجید تلاش بسیاری برای كمك به دانش آموزان نیازمند و همچنین آموزش قرآن در مناطق محروم شهر قم انجام داد كه هیچ وقت راجع به آن با خانواده اش سخن نگفت.
✨ انگار فرزندم همیشه كنار من است و یك لحظه هم از نظرم دور نمی شود، در خواب هم به دوستش گفته بود؛ من مهمان امیر المومنین (ع) و اهل بیت هستم و این نشان می دهد شهدا زنده اند و اعمال و رفتار ما را می بینند.
✍ راوی: پدر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_مجید_عسکری
@sardaraneashgh