eitaa logo
شهید جمهور
171 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
شاطری که اولین شهید 🌹مدافع حرم مشهد شد 🌷حسن سال 91  دانشگاه قبول شد. همان سال مغازه ی نانوایی ساخته و افتتاح شد در نهایت احترام و ادب، به حرف دل پدرش گوش کرد، دانشگاه نرفت و درنانوایی مشغول شد... 🌷اون سال ماه مبارک تو مرداد ماه و اوج گرما بود. اکثرا میگفتن نانوایی چون هوا گرم هست نمیشه روزه گرفت. 🌷اما ماه رمضان که شروع شد همه ی کارگرهای نانوایی حسن بودن و حسن که خودش شاطری میکرد هم روزه هاش رو کامل گرفت👌 میگفت: اینجوری خدا داره مارو امتحان میکنه و اجرش بیشتره. 🌷هر روز هر چه بیشتر به زمان اذان مغرب نزدیک میشد دهانش از خشکی زیاد، باز نمیشد حسن آقا برای رفع این عطش از فرمول مخصوص خودش استفاده می کرد و اون هم این بود که همراه برادر هاشون هر روز ظهر طالبی و بستنی میگرفتن و میدادن به مادرشون که ظهر درست کنه و بزاره تو یخچال تا واسه افطار طالبی بستنی خنک آماده بشه😋 🌷هر شب لحظه افطار از شدت عطش، خوراک حسن فقط یه کاسه طالبی بستنی سرد بود این کار ادامه داشت تا شب های آخر ماه مبارک که حسن آقا دید یه لکه هایی روی پوستش نمایان شد.😢 🌷بعد از دوا و درمان کاشف به عمل اومد که دلیلش همون طالبی بستنی های هرشب بوده بهش گفتیم خب این چه کاریه که هر شب میکنی، معلومه ضرر داره! با خنده می گفت اشکال نداره برکت ماه مبارکه😊 اینم خوراک خاص منه که پای تنورم... 🌹شهیدحسن قاسمی دانا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
🔰در طول آشناے ام با حاج موسے، ندیــدم ڪه یک بـار هــم ایشــان قطــع شــود حتے شـــب هاےعملــیات...😊 عملیــات کربلاے ۵ در شــرف برگزارے بــود. دیــدم حــاج موسے روے سنگــر رفتــہ، پتویے روے خود کشــیده و نمازشــب مےخوانــد. حتے در ارتفاعــات ملـخ خور ڪہ دو متــر آمــده بود و نیمے از سنــگر در برف بود، حاج موسےپتویے روے برف ها انداخـت و نمـاز شـب را اقامـہ کرد. ✨ 🔰مقیــد بود روزهاے دوشـنبه و پنجشـنبہ هـم بگیـرد. 👌 حتی در والفجر ده، هنگام روزه بود💔! 🌹 سمت: جانشین لجستیک لشکر المهدی(عج) ﻓﺎﺭس @sardaraneashgh
🌙 را ريسمانى ميان خود و بندگانم قرار داده ام؛هركس به آن چنگ زند ، به وصال من رسد. با آمدن قدم به قدم ماه رجب، صدای زیبای باران رحمت الهی برگناهان است که به گوش می‌رسد. زیبایی این ماه با قدوم مبارک پنجمین ماه آسمان ولایت و امامت، دوچندان شده است. شکافنده علوم و باقر آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)است که ستاره تابان رجب شده و برکت این ماه را بی بدیل نموده است. به گفته گهربار امام موسی کاظم علیه السلام، نام نهرى است در بهشت از شير سفيدتر و ازعسل شيرين ‏تر؛ هركس ازماه رجب را بگيرد خداوند از آن نهر به او مى ‏نوشاند. 🌸حال عید در عید است،برای ولادتی با سعادت ازذریه پاک خاندان عصمت و طهارت و آغاز ماهی که دروصف و مقامش سخن‌ها رانده و فضیلت ها گفته‌اند. ☀️(علیه السلام)،فرزند امام سجاد(علیه السلام)و فاطمه(دختر امام حسن علیه السلام) است. چون نسب ایشان هم به امام حسن(علیه السلام) و هم به امام حسین(علیه السلام) می‌رسد،به او لقب هاشمیٌ بین هاشمیَین،علویٌ بین علویَین و فاطمیٌ بین فاطمیَین داده‌اند. 👈ایشان که ازهردوطرف به حَسَنین می‌رسد؛ درعِلم، زُهد،عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بوده و مقام بزرگ علمى واخلاقى‌اش آن وجود مبارک را موردتصدیق دوست و دشمن قرار داد روایات واحادیث بسیاری درزمینه مسائل واحکام اسلامى،تفسیر،تاریخ اسلام، وانواع علوم،ازآن سلاله پاک به یادگار مانده است. 💐میلادسراسر نورشکافنده علم،امام باقر(علیه السلام)وحلول ماه مبارک رجب برشما مبارک ✍زهرا مرادوند @sardaraneashgh
💞 🌷شهید حسن غفاری در شهرری متولد شد. زمستان سال ۸۵ کرد و حاصل این ازدواج مهلا خانم و علی آقا است. 🔻همسر شهید می گوید: 🌷در روز هر کسی چیزی می‌گفت؛ یکی می‌گفت دویست سکه، و دیگری می‌گفت کم است. بزرگ مجلس گفت‌: مهریه را کی گرفته و کی داده، اما به دختر ارزش می دهد. در تمام این حرفها و چانه زنی‌های مهریه من همه حواسم به حسن بود🤭هر بار که صدای حضار مجلس بلند می‌شد و صدای دیگری بلند تر، حسن غمگین و غمگین‌تر می‌شد، و هر لحظه بیشتر می شد😞 🌷تا اینکه صبرش سرآمد و به پدرم گفت‌: حاج آقا اجازه می‌دهید من با فاطمه خانم چند دقیقه خصوصی صحبت کنم⁉️ وقتی به اتاق رفتیم گفت‌: کالا که نمی‌خواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی سکه بدهم 🌷یک پیشنهاد می‌دهم، اگر شما هم باشید، به حضار مجلس هم همان را می گوییم. نظرت با : قم، مشهد، سوریه، کربلا، نجف، مکه، مدینه چیست؟ و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی. 😊 از این پیشنهاد حسن خیلی خوشحال شدم، و همه سفرها را با هم رفتیم. 🌷یک سال آخر عمرش همیشه از شهادت و رفتن صحبت می‌کرد، اصلا حال و هوایش به کل تغییر کرده بود. در این دنیا بود اما با شهدا و دوستان شهیدش زندگی می‌کرد. هر وقت تنها می‌شدیم، می گفت: فاطمه جان راضی شو من به سوریه بروم😞 دیگه این دنیا برایم هیچ جذابیتی ندارد. من عاشق شهادت هستم... 🌷دو روز مانده بود به روز اعزامش بود، همه مایحتاج منزل را خرید به غیر از خرما، گفتم‌: حسن جان فقط خرما نخریدی❗️. با هم خداحافظی کردیم. رفت چند دقیقه بعد برگشت، دو تا جعبه خرما خرید، آورد خانه و گفت: فاطمه خانم بیا این هم من برای شما و بچه‌هایم. 💔 🌷رفتم قرآن را آوردم و گفتم: حالا که برگشتی بیا از زیر قرآن رد شو، گفت: اول شما و بچه ها رد شوید ما رد شدیم و گفتم‌: حالا نوبت شماست، گفت: می‌ترسم نکند خداوند حاجت دل من را ندهد😔، گفتم: به خاطر دل من که راضی شود از زیر قرآن رد شو، و از زیر قرآن ردش کردم و گفتم: خدایا هرچه خیر است برای من بفرست. 🌷همیشه می‌گفت دوست دارم با زبان و تشنه لب مثل آقا اباعبدالله شوم و اگر فرصتی باشد با خون خودم بنویسم ‌قائدنا خامنه‌ای‌☝️و می‌گفت: دوست دارم چهره من را غیر از این که حالا هستم ببینید و سفارش می کرد اگر من شهید شدم نگذار بچه‌ها صورت من را ببینند. همان شد که حسن می‌خواست، با زبان روزه، و بر اثر خمپاره شهید شد که از صورتش چیزی باقی نماند.😔😭 حسن غفاری🌹 @sardaraneashgh
🌺 متولد غدیر ؛ دامادِ غدیر ؛ شهیدِ غدیر ظهر عید غدیر عروسی‌مون بود. گفتم: ناهار بخور گفت: روزه‌ام... گفتم: روز عروسی‌مون روزه‌ گرفتی؟ گفت: نذر داشتم اگه روز عید غدیر عروسی‌ام بود، روزه بگیرم ... بعد هم گفت: خانوم! تو الان دعایت مستجابه ، من دعا می‌کنم ، تو آمین بگو ... دستام رو آوردم بالا و علی‌آقا اینجوری دعا کرد: خدایا! همونطور که روز عید غدیر متولد شدم، و عیدغدیر هم عروسی کردم ، شهادتم رو هم در روز عید غدیر قراربده... من هم آمین گفتم ... بالاخره دعای علی آقا مستجاب شد و در عید غدیر سال 1366 به شهادت رسید... . 🌹خاطره‌ای از زندگی شهید حاج علی کسایی 📚راوی: مجیدایزدی(نویسنده دفاع‌مقدس) به نقل از همسرشهید @sardaraneashgh
🌺 متولد غدیر ؛ دامادِ غدیر ؛ شهیدِ غدیر ظهر عید غدیر عروسی‌مون بود. گفتم: ناهار بخور گفت: روزه‌ام... گفتم: روز عروسی‌مون روزه‌ گرفتی؟ گفت: نذر داشتم اگه روز عید غدیر عروسی‌ام بود، روزه بگیرم ... بعد هم گفت: خانوم! تو الان دعایت مستجابه ، من دعا می‌کنم ، تو آمین بگو ... دستام رو آوردم بالا و علی‌آقا اینجوری دعا کرد: خدایا! همونطور که روز عید غدیر متولد شدم، و عیدغدیر هم عروسی کردم ، شهادتم رو هم در روز عید غدیر قراربده... من هم آمین گفتم ... بالاخره دعای علی آقا مستجاب شد و در عید غدیر سال 1366 به شهادت رسید... . 🌹خاطره‌ای از زندگی شهید حاج علی کسایی 📚راوی: مجیدایزدی(نویسنده دفاع‌مقدس) به نقل از همسرشهید @sardaraneashgh