فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹چطور میتوان به حضرت زهرا سلام الله علیها رسید؟
▫️شنیدنی هایی از شهیدان سید صادق اقا اعلایی و علی اکبر طرازانی
@sardaraneashgh
🌷آرامش حاج قاسم سلیمانی در مواجهه با جنگندههای آمریکایی
🎙خاطره شهید شهید حسین پورجعفری :
🍃بین زمین و آسمان بودیم، توی هواپیما داشتیم میرفتیم سوریه. نگاهم به حاجی بود، سرش را تکیه داده بود به صندلی و چشمهایش را بسته بود، انگار که خوابیده باشد. از شیشه هواپیما دو جنگنده آمریکایی را دیدم که مثل لاشخور دورمان میپلکیدند🛫. دلم هری ریخت، ترس برم داشت، فکرم پیش حاجی بود، یک دقیقه گذشت، دو دقیقه، همانطوری که سرش را به صندلی تکیه داده بود چشمهایش را باز کرد. خونسرد گفت: نگران نباش چند دقیقه دیگه میرن😊، دوباره چشم هایش را بست. چند دقیقه گذشت و رفتند.
هواپیما میخواست توی فرودگاه سوریه بنشیند که از چپ و راست تیر سمت ما حواله شد💥. حاجی رو کرد به خلبان و گفت: ما سریع پیاده میشیم، تو دوباره تیکاف کن.
🛬تا چرخهای هواپیما به زمین خورد و سرعت کم شد پریدم پایین، خلبان دوباره سرعت گرفت و هواپیما از زمین توی چشم به هم زدن از آسمان فرودگاه دور شد و ما تغییر موضع دادیم و آمدیم یک کنج امن👌
تا خودمان را پیدا کنیم چند خمپاره درست خورد همان جایی که پیاده شده بودیم، خدا بخیر گذراند.🌹
@sardaraneashgh
بعضیها وقتی میروند آن قَدر سبکبارند که آدم بهشان غبطه میخورَد...
دَر وصیت نامه اش نوشته بود :
" فقط هَفت تا نماز غفیله ام قضا شده؛ لطفاً برایم بخوانید! "
✨شهید مسعودگنجی آبادی✨
@sardaraneashgh
✍شهید حاج قاسم سلیمانی:
وقتی میخواستم در اول بحران سوریه یک نامی را نامگذاری کنم، خیلی فکر میکردم که اگر بخواهیم از عالم اسلامی کسانی را برای دفاع از حرم جذب بکنیم چه نامی برای آنها بگذاریم، دیدم پرجاذبهترین نام که میشود به این حرکت جهادی جدید اطلاق کرد، نام مدافعین حرم است.
@sardaraneashgh
به به👏👏👏
#شاهزاده_قاسـم_ابن_الحسـن❤️
نـان و خــرمـا و کـمـی
شـیر #عـسـل هم آمـد
اوّلـیـــن گُـل پــســـرِ
#شیـرِ_جـَـمـَل هم آمد
آب و آیــیـنـہ بـیـاریـد،
#حـــسـن بـابـا شـــد
#قـاسـمـش نــورِ دلِ
#حـضـرت_زهــرا آمـد
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد ؛
با تعدادی از رزمندگان از جمله ، بیضائی به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم ؛
دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذا خوری شویم اما محمود رضا منصرف شد و گفت من بر می گردم ؛
رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم ، بیضائی به من گفت شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید ، من هم بعد از افطار که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم .
بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت:
اگر خاطرت باشد این افسر
قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود ؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند ، امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند ، من آن افطار را نمی خورم...
👈 نقل از سرهنگ پاسدار محمدی جانشین تیپ امام زمان (عج) سپاه عاشورا
مدافع حرم
🌹شهید محمودرضا بیضایی
@sardaraneashgh
🌹شهیـــــد
تاباخاڪ اُنس نگیرے ،
راهے بہ مراتب قرب نخواهے داشت !
سید_مرتضےآوینے
خاک بر چھره تان همان خاک کربلای حسین است مگر نه اینکه گفته اند : کربلای جبهه ها ...
سرداران_ 🌹شهید،،ڪاظمی_خرازی
🌹التماس دعای شهادت
@sardaraneashgh
حسین (ع)جان💚
🌹تو تجلے خدایے و خراب تو منم
🌿پاے اسم تو میان آمد و لرزید تنم
🌹السلام اے پسر فاطمہ را تا گفتم
🌿عالمے مسٺ شد از عطر سلامِ دهنم
سلام اربابم💚
حضـرٺ عشـــق🌹
@sardaraneashgh
#جنازه_ی_عجیب
♨️سال ۱۳۶۹ بود.
من مسئول پذیرش سازمان بودم.
یک روز دو خانم میانسال مراجعه کردند. از نوع پوشش آنها مشخص بود که از خانوادههای مذهبی و معتقد بودند. آنها را دعوت کردم که روی صندلی بنشینند و بگویند که چه میخواهند.
درخواست آنها کمی عجیب بود. حکمی از یکی از شعبات دادگاه داشتند مبنی بر مجوز نبش قبر جنازه یک خانم که حدود ۲ یا ۳ ماه پیش دفن شده بود.
کمی تأمل کردم، با توجه به داشتن دستور قضائی و قانونی، نبش قبر بلامانع بود..
معمولاً جنازه بعد از چند روز متلاشی میشود، بو میگیرد و شرایط خوبی ندارد.
نبش قبر انجام شد ...چیزی که مشاهده کردیم عجیب بود ...
انگار نه انگار که این جنازه بیش از چند ماه است که دفن شده. کفنی سفید و روشن، بوی خوش و معطر از این جنازه بلند بود. همه گریه میکردند. عجیب بود. باورش هم عجیب است. نمیدانم چگونه و با چه حالی دفترم برگشتم.
ن دو خانم برای ادامه کارهای اداری آمدند. ناخودآگاه پرسیدم: ایشان کی هستند؟ چه کرده اند؟ شما را به خدا بگوئید. آنها گفتند: هیچ. ایشان هم یک انسان معمولی مثل ما بودند. فقط صبحهای جمعه #زیارت_عاشورای ایشان ترک نمیشد. با زیارت عاشورا مأنوس بود....
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وحشتی که کوچکترین سرباز سردار دلها را به جان دشمن انداخت...
علیرضامظفرینیا
🌹شهیدشهروزمظفرینیا
@sardaraneashgh
روزه داران شـهید 🌹
🌺رمضان در جبههها در اوج گرمای تابستان آن هم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژهای داشت. سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود.
🌺رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه میآمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر میتوانستند یکجا ثابت باشند بعضی از آنها در یک منطقه میماندند و از مسئول یا فرمانده مربوطه مجوز میگرفتند و قصد ده روز کرده و روزه دار میشدند.
روزهای طولانی بالای 16 ساعت، گرمای شدید و سوزان کار فعالیت نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده رزمندگان کمترین خللی ایجاد نمیشد. سال 61 ماه مبارک رمضان در تیر ماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه انجام گرفت.
🌺شب 19 رمضان در حال و هوای خاصی رزمندگان آماده عملیات میشدند. گرمای شدید باد و توفان شنهای روان و از همه مهمتر نبرد با دشمن آن هم برای کسانی که روزه دار بودند بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد درک مطلب برایش سنگین است.
🌺 در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالی که روزه دار بودند و لبهایشان خشکیده بود. اما به عشق اباعبدالله الحسین💚 (ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت🌹 رسیدند.
راوی: سید ابراهیم یزدی
@sardaraneashgh
#شهید_جهاد_مغنیه
🍃یک هفته قبل از #شهادتش از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه #جهاد می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر #سجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با #امام_زمان صحبت میکند .دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام.
.
🍃صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم .گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم .
دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم!
مرا بوسید و بغل کرد و رفت...
.
🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به #خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر #التماس برای چه بوده است !.
راوی: #مادر_شهید
سالروز تولد #شهید_جهاد_مغنیه💖
@sardaraneashgh
یهو میومد میگفت : چرا شماها بیکارید؟! میگفتیم: حاجی نمیبینی اسلحه دستمونه؟! یا ماموریت هستیم و مشغولیم؟!
میگفت: نه .. بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر .. همینطور که نشستی، هرکاری که میکنی ذکر هم بگو ..
وقتی کنار فرودگاه بغداد زدنش تو ماشینش کتاب دعا بود..
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❎عجب دعایی میکنه
شهید مطهری
👂شنیدن داره ۰۰۰۰۰
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهید
یک شب آمد بخوابد دیدم روی بازویش یک عکس اژدها خالکوبی شده است.شاکی شدم به حاج مرتضی گفتم:《این رو از کجا گیر آوردی که بدنش پر از نقش و ورقه !》
حاجی عصبانی شد و سر مجید داد زد که مگه نگفتم حواست باشه بدنت معلوم نشه،بچه ها ببینند.😑
مجید قربان خانی از صدای مداحی من در هیات بچه های مدافع حرم خوشش می امد آنقدر صدایم رادوست داشت که گاهی اوقات التماس میکرد برایش مداحی بخوانم😢و من در جوابش می گفتم 《من برای تو نمیخونم اصلا☝اگه تو شهید بشی من به خدا و اعتقاداتم شک میکنم.》
یکبار یکی از بچه ها برای وضو گرفتن خالکوبی اش را دیده و بهش گفته بود《مجید جان تو این همه خوبی حیف نیست خالکوبی داری ؟😔》مجید هم جواب داده بود 《این خالکوبی یا فردا پاک میشه یا خاک میشه.》
روز عملیات یک دستبند سبز دستش بود درآورد ، داد به من🍃و گفت:بیا بگیر داداش به دردت میخوره.با خودم گفتم《اینم توهم زده میره شهید میشه حالا فکر کرده دستبند تبرکش چی هست.😏》
روز عملیات وقتی تیر خورد متعجب بودم از کار خدا مجید داشت میرفت به ارزوش برسه و من ول معطل مانده بودم وسط معرکه. درست بود که منم زخمی شده بودم اما زخمی شدن کجا و شهادت کجا! مجید لحظه ی شهادتش را اینکه چند تیر خورده باز دست از مسخره بازی برنمیداشت. هرکسی تیر می خورد بعد از یک مدت بیهوش میشود مجید سه ساعت تمام بیدار بود و یک بند شوخی میکرد و حرف میزد تا اینکه شهید شد.
@sardaraneashgh
✍مرحوم آیت الله خوشوقت:
💠«ماه به این بزرگی، ماه عبادت، ماه توبه، ماه تلاوت قرآن، با همه خوبیها بهترین عمل در آن ترک حرام و ترک گناه است. یعنی این قدر این کار اهمیت دارد. شما سعی کنید این ریاضت را تحمل کنید و در این ماه گناه نکنید، کار دیگر هم نکنید، البته این یک فرض است، آدم نمی شود که کار دیگر نکند اما فرض است. این قدر تقوا اهمیت دارد که اگر شما تقوا را مراعات کردی و فقط خوابیدی جایت ته بهشت است. این قدر مهم است. این بیان پیغمبر اکرم است که فرمودند: افضل اعمال در این ماه ترک گناه و ترک عمل حرام است .
@sardaraneashgh
عاشقانه شهدایی💍
شهدا واسطه ازدواج ما شدند....
آقا مهدی عضو گروه طرح بشارت بود. در این طرح کارش این بود که به دیدار خانواده شهدا میرفت و وصیتنامه و خاطره شهدا را جمعآوری میکرد🌸 تا بتواند به صورت کتاب دربیاورد (ولی خاطرات خودش هم جزو متن آن کتاب شد!)
چون ما خانواده شهید هستیم و پدرم سردار محمدباقر مداح از شهدای دفاع مقدس است، یک روز آقای مهدی آمده بود منزلمان تا مطالب شهید را جمعآوری کند.👌 وقتی مامانم میگوید شهید محمد باقر مداح دو دختر دارد،
همان لحظه آقا مهدی به خودش میگوید:
«خدایا یعنی میشود این خانواده شهید من را به عنوان دامادی قبول کنند»😢
به این صورت شد که قضیه خواستگاری پیش آمد. در واقع شهدا واسطه ازدواج ما شدند.
همسرشهید🌹مهدی_اسحاقیان
عشق_آسمونی 🌺
@sardaraneashgh
🌺 گاهی وقت ها لبخند نشانه ای دارد، همچون حكایت عاشقی🌹 شهید مدافع حرم، مجید عسگری جمكرانی، معلمی كه لبخندهایش نشانه ای از پرواز داشت و برای رسیدن به آن لحظه شماری می كرد.
🌹 شهید عسگری شوق حضور در راه دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و آن را عاقبت به خیری برای خود می دانست كه این امر لبخندی از رضایت از اینكه در مسیر حق قدم برداشته برای همیشه بر چهره این معلم شهید 🌷جاودانه كرد.
🌺شاید داشتن چهره ای شاد برای كسی كه می خواهد در صحنه های نبرد حاضر شود، تعجب بر انگیز باشد اما حقیقت آن است كه در اندیشه مدافعان حرم حضرت زینب(س)، جنگ فرصتی برای نمایش عاشقی و ارادت به ساحت اهل بیت (ع) می باشد و به همین دلیل باید گفت در لبخند شهید🌷 مجید عسگری نیز اسرار شوق رسیدن به محبوب نهفته بود؛ به قول شاعر: عشق رازیست كه تنها به خدا باید گفت، چه سخن ها كه خدا با من تنها دارد..
روزت مبارک آقا معلم💐
🌹معلم شهید مدافع حرم مجید عسکری جمکرانی
@sardaraneashgh
#خاطرات_جنگ
یک شب با جمعی از رزمندگان برای شناسایی اعزام شدیم ، موقع برگشتن راه را گم کردیم و در بیابان سرگردان شدیم ، از یک طرف ، اگر به مین ها برخورد می کردیم و آنها منفجر می شدند ، عملیات لو میرفت و در طرف دیگر هم دشمن قرار داشت .
دور هم ، ده ، پانزده نفری نشستیم و دست به دامان آقا امام زمان (عج) انداختیم و به مولا توسل گرفتیم و ندای یا ابا صالح ادرکنی ، یاصاحب الزمان ادرکنی ، سر دادیم و از ایشان کمک خواستیم ، تا ما را نجات بدهد .
در همین هنگام ، ناگهان دیدیم پشت سرمان روشن شد و شخصی با لباس روحانیت که محاسن زیبای داشت با خالی بر چهره ، نمایان شد . آقا به طرفی ایستادند و به ما اشاره کردند و فرمودند ، بیایید تا همگی به طرف پایگاه حرکت کنیم و ما بی اختیار پشت سر ایشان راه افتادیم ، در بین راه ، ما دیگر راه را پیدا کرده بودیم که ناگهان متوجه شدیم آن آقا تشریف ندارند ، هرچه دنبالشان گشتیم او را پیدا نکردیم .....
📕 ستارگان خاکی ، ج22 ص98
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...
@sardaraneashgh
ز تو هيچ كم نگردد كه ز راهِ دلنوازى
نظرى كنى به عاشق، نه هميشه، گاه گاهى
🌹حرف دل
@sardaraneashgh
🌹وصیت شهید
بعد از مدتها کشمکش درونی
که هنوز هم آزارم میدهد ،
برای رهایی از این زجر ،
به این نتیجه رسیده ام ،
و آن در این جمله خلاصه میشود ،
خدایا ! ، عاشقم کن ...
🌹شهیدامیرحاج_امینی
@sardaraneashgh
4_259164850695963414.mp3
17.47M
🔊 برا خدا ناز کن!
🎙 حاج حسین یکتا
🌷راهیان نور مجازی
@sardaraneashgh