🔻پدر شهید #احسان_قاسمی، شهید 16ساله ای که درحملات صهیونیست ها به #شهادت رسید:
🔸پولی که برای اینده بچهم گذاشته بودم رو بگیرید و باهاش موشک بسازید.
✏️ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد🌷
(مقام معظم رهبری (حفظه الله)
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
💠دو برادر مدافع حرمی که در یک روز به شهادت رسیدند ...
💐مصطفـی و مجتبـی . . .
که مدت ها تلاش ڪردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل میشدند.
🍃عاقبـت تصمیم می گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به این آرزوی سخت خود دست پیدا کنند. اما حکایت " که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلهـا " برای این دو بـرادر رقم خورد ...
🌹مـادر شهیـدان می گوید :
آنها برای اینڪه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسمهایی بگذاریم ڪه طبیعیتر باشد؟ خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند. یعنی من با نام (سکینه نوری) خاله مصطفی (بشیر زمانی) و مادر مجتبی (جواد رضایی) بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان.
🎋بچه ها منو افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می گرفتند باید با لهجه حرف میزدم. "با من تمرین کرده بودند" یک روز زنگ زدند و گفتند: خانم ! شما جواد رضایی را میشناسید؟ گفتم: بله مادرش هستم با کمک الهی تونستم با زبان افغانستانی صحبت کنم اینقدر راحت نقشم را بازی کردم که متوجه نشدند.
🥀پسـرانم راهی سوریه شدند ...
من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. میدانستم ممکن است شهـید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند، اینها همه را میدانستم بعد گفتم : راضی به رضای خدا هستم و قربون
بیبی زینب (س) هم میروم که خاک پایش هم نمیشوم پسرانم فدای بیبی جان و هردو با هم فدایی حضرت زینب (س) شدند.
🌷#مادران_شهید_پرور
#شهیدان_مدافـع_حـرم
#شهیدانمصطفیومجتبیبختی
به مناسبت #شهادت شهدای مدافع حرم #مصطفی_بختی و #مجتبی_بختی
🔹تولد مجتبی : ۱۲ فروردین ۱۳۶۷
🔹تولد مصطفی : ۵ مرداد ۱۳۶۱
🔹شهادت : ۲۲ تیر ۱۳۹۴. تدمر سوریه
🥀مزار : بهشت رضا
🦋🦋🦋
🕊🍂 🕊🍂
✍ راوی پدر شهید:
شهید متولد سال۶۲ بود و در شُرُف عقد بود که به شهادت رسید.
سال۹۴ در خواست اعزام به سوریه کرده بود که با کسب رضایت از پدر و در نهایت رضایت مادر، شاد وخوشحال راهی سوریه می شود. مادرش میگفت رضایت را به خاطر اینکه فردای قیامت نزد حضرت زینب (س) شرمنده نباشد داده است.
بنا بر صحبت مادر شهید سید مهدی تماسی نگرفته بود که همان روز از ارتش تماس گرفتند و خبر شهادت را میدهند.
سیدمهدی با نوای آهنگران خو گرفته بود که همین، جرقه ای شده بود برای اعزام ایشان...
در ابتدای اعزام، ابتدا در تدارکات مشغول شد ولی با اصرارهای فراوان به خط مقدم رفته و در توپخانه بکار گرفته می شود.
پدر سیدمهدی میگوید او به نیت امام رضا(ع) با نام مستعار رضا میرود و هشتمین شهید ارتش بود. طبق وصیتش در وصینامه خود میخواهد مانند اربابش اربا اربا شود و همینطور هم میشود که در حلقه دشمن محاصره شده و با برخورد خمپاره در کنارش بدنش تکه تکه میشود...
پدر و مادر در هنگام شنیدن خبر شهادت شکر گزاری کرده و سپاس خدا بر لب داشته اند و میگویند هرگز گله و شکایتی نداشته اند چرا؟ چون
با خدا معامله کرده اند.
سرانجام، در تاریخ ۹۹/۳/۱۵ ابتدا به تهران اعزام شده بود و پس از ۳روز به سوریه که بعد از ۳۵روز در منطقه سین در استان تدمر به شهادت رسید.
حالا مادر وقت دلتنگی با سیدمهدی حرف میزند و با وی درد و دل می کند و شبهای جمعه و شبهای مقدس مثل شب قدر کنار عکس پسرش به دعا و مناجات میپردازد.
🖋خصوصیات اخلاقی
قبل از رسیدن به سن تکلیف واجباتش را مثل روزه و نماز انجام میداد.
حرف و عمل شهید یکی بود و حرفهای خوب را در عمل نشان میداد؛ مثل کمک و یاری به دیگران.
اهل مسجد و کمک به دیگران بود؛ طوری که گاهی مبلغی از حقوق خود را معین کرده و در پاکت گذاشته و به نیت امام رضا(ع) به سربازان نیازمند میداد و خیلی خوش برخورد و خوش رو بود.
بسیار منظم و شجاع بود.
قاری قرآن بود و با قرآن مانوس بود.
کتب دینی و مذهبی را زیاد مطالعه می کرد.
دوستانی از جنس خودش و مذهبی داشت که حتی بعضی اوقات آنها را ارشاد می کرد.
اهل ورزش بود و گاهی با پدر تمرین کشتی می کرد.
صندوق خیریه ای در منزل داشت که مبالغ جمع شده را برای دوستان خود در اهواز میفرستاد.
بسیار مأنوس با شهدا بود و کتابها و تصاویر شهدا زینت بخش اتاقش بود.
در ایام محرم و صفر خود را وقف ابا عبدالله میکرد و در شهر درگز فعالیت زیادی در هیات داشت.
✨عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
✨دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #مهدی_جودی_ثانی
🔹تاریخ تولد : ۱۴ تیر ۱٣۶٢
🔹تاریخ شهادت : ٢۰ تیر ۱٣٩٧
🕊محل شهادت : جنوب حلب
🔹مزار شهید : مشهد
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
بخند جـان دلم...
خنده ی تو پرتو نوری است که
صبح را دل انگیز می کند..
که از درز کنار پرده ی اتاق رخنه می کند
به داخل و تمام وجود آدم را گرم می کند!
پس بی بهانه و بی دریغ بخند..
"دلیل دلگرمی من در صبح های
تکراری و خسته کننده ...
شهید علیرضا مرادی 🌷
🔷#شهید_علیرضا_مرادی
🔷#مدافع_حرم
🔷#وصیت_نامہ
🔷#شهادت۲۱دی۹۴
🔷#سالروز_ولادت :1369/04/25
🔷سالروز زمینی شدنت مبارک🌸
•
🦋🦋🦋
🌹🌹💕💕🌺🌺🌹🌹
آی شهدا...
#نوکرتون که بودم...
دیگر توان ماندن نیست!
این روزها #اشک امان نمی دهد!
دل #بی_قرار تر از همیشه می تپد!
و #نَفَس به سختی بالا می آید...
هوای #شهادت در جان مان افتاده...
آی شهدا...
به رسم #نوکری...
به #جان بی توان...
به #اشک بی امان...
به #دل بی قرار...
به #نفس های به شمارش افتاده...
#دریابید...
دعایم کن...
وقتی می گویم:
دعایم کن!
یعنی دیگر کاری از دست #خودم برای خودم بر نمی آید...
من به #شهادت محتاج ترم تا #زندگی!
پس؛
برایم در این شب ها #شهادت بخواه...
فقط #شهادت...
#دعا
🦋🦋🦋
می نویسم برای تو
برای توکه بودنت را
نه #چشمانم میبیند،
نه گوش هایم می شنود،
نه دستانم لمس می کند.
تنها راه این است که
#دلم را برایت قلم کنم
و از تو بنویسم.
از تبار #حسین بودی و هم نام امامت ،
از همان کودکی نمک سفره #ارباب خورده بودی .از بدو تولد ،
از همان روزی که قرار بود نباشی
تا شبی که در #روضه_امام_حسین میان دستان #مادرت نمک گیر خانه ارباب شدی.
#سرنوشتت از همان روز مشخص شد.
تو آمده بودی که حسینی باشی.
آمدی نشان بدهی هنوز هم میشود #حسینی شد.
فقط مرد میدان میخواهد.
این را میشد از همان روزهای ازدواجت هم فهمید.
نمی دانم آن روز با #شهدا چه گفتی و چه کردی که ثمره اش آغاز زندگی مشترکتان بود.
زندگی که با طریق شهدا آغاز شود...
سرانجامی جز #شهادت هم نمیتواند داشته باشد!
اصلا همسرت هم این را فهمیده بود.
او هم میدانست
میخواستی بروی تا برای همیشه بمانی
بروی تا جاودان شوی.
اصلا #سوریه که رفتی ، همین دخترت؛ زهرا هم انگار فهمیده بود
که بابا قرار است به مراد دل خویش برسد.
دلتنگی هایش را این چنین برایت نوشت:
#باباجان سلام!
ای پدرجان! من منم زهرایت
دختر کوچک تو
ای امید من
و ای شادی تنهایی من
یاد داری دم رفتن دامنت را گرفتم؟
و گفتم: پدر این بار نرو..
من همان روز فهمیدم #سفرت طولانیست
او نوشت و تو را خواند و تو هم آمدی.
آن هم چه آمدنی..
چهارده خرداد ۹۲ ،با لبخندی که تا ابد به صورتت نقش بسته بود به خانه برگشتی.
و
اینک ما مانده ایم و تویی که تا #ابد هستی !
🕊به مناسبت تولد #شهید #محمدحسین_عطری
📆تولد : ۸ مرداد ۱۳۵۵
📅 شهادت : ۱۴ خرداد ۱۳۹۲
🥀مزار : #گیلان
#سالروز_ولادت...🌸🎉🌸
#شهید_محمد_حسین_عطری
بخش هایی از #وصیتنامه شهید:
«تفکر کردن بهتر از زیاد سخن گفتن است. زیرا تفکر، انسان را آگاهتر و زیاد سخن گفتن، انسان را دچار آفت زبان میکند که اعم است از دروغ و غیبت و ...
#حیا داشتن مرد و زن نمیشناسد؛ چه در رفتار و چه در گفتار ..
ما نباید فکر کنیم چون مرد هستیم میتوانیم از هر گفتاری و یا از هر پوششی استفاده کنیم.
از نظر بنده جوان با حیا کسی است که بالاتر مچ دستش را نامحرم نبیند.
سفارش من به همسر و دخترم حفظ #حجاب_برتر است.
از همسر بزرگوارم میخواهم که فرزندانم را همچون من #مطیع_رهبر عزیزمان پرورش دهد؛ زیرا آقا مایه افتخار و مباهات ما مسلمانان و همه ی مظلومان عالم است
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
✍ #برگی_از_خاطرات
زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود: #شهيدم كن...
خيلي برايم عجيب بود. بزرگ تر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود.
بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم. مامان شهدا زنده اند.
سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم: خدايا! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده.
مي دانستم دنبال #شهادت بود. هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت. مهدي همه زندگي ام بود.
#شبهاي_جمعه مي رفت بهشت زهرا. صبح هاي جمعه دعاي ندبه اش در بهشت زهرا ترك نمي شد.
مي گفتم خسته ميشي بخواب. مي گفت مامان آدم با شهدا صفا مي كند. به ما هم مي گفت هر چه مي خواهيد از شهدا بگيريد.
من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت: خدايا شفاي مامان را بده! من جبران مي كنم.
آخر هم جبران كرد. هميشه كه از در خانه داخل مي آمد صدا مي زد سلام سردار.... سلام مولا!
🌷 #شهید_مهدی_عزیزی
🔹تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۶۱
🔹تاریخ شهادت : ۱۱ مرداد ۱۳۹۲
🌷مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۲۶
#سالروزشهادت🌷🕊🌷🕊🌷
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
✍ #برگی_از_خاطرات
زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود: #شهيدم كن...
خيلي برايم عجيب بود. بزرگ تر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود.
بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم. مامان شهدا زنده اند.
سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم: خدايا! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده.
مي دانستم دنبال #شهادت بود. هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت. مهدي همه زندگي ام بود.
#شبهاي_جمعه مي رفت بهشت زهرا. صبح هاي جمعه دعاي ندبه اش در بهشت زهرا ترك نمي شد.
مي گفتم خسته ميشي بخواب. مي گفت مامان آدم با شهدا صفا مي كند. به ما هم مي گفت هر چه مي خواهيد از شهدا بگيريد.
من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت: خدايا شفاي مامان را بده! من جبران مي كنم.
آخر هم جبران كرد. هميشه كه از در خانه داخل مي آمد صدا مي زد سلام سردار.... سلام مولا!
🌷 #شهید_مهدی_عزیزی
🔹تاریخ تولد: ۱مهر ۱۳۶۱
🔹تاریخ شهادت :۱۱ مرداد۱۳۹۲
🌷مزار شهید: بهشت زهرا قطعه ۲۶
#سالروزشهادت🌷🕊
انتشار با ذکر #منبـــــع
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☎️نخستین مکالمه تلفنی شهید لشگری و همسرش پس از ۱۸ سال📞😭
🔹️ شهید لشگری سیدالاسرای ایران، ۱۸ سال در بند رژیم بعثی عراقی بود و این نخستین مکالمه تلفنی این #شهید با همسرش پس از آزادی است.
◇ *شهید حسین لشگری خلبان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بود که در یک ماموریت برای انهدام توپخانه دشمن که مناطق شهری خوزستان را تحت آتش قرار داده بود هواپیمایش مورد اصابت موشک قرار گرفت و پس از خروج اضطراری از هواپیما در شهریور سال ۱۳۵۹ به اسارت بعثی ها در آمد.
◇ این رزمنده دلاور سالها در زندان های بعثی تحت شکنجه قرار داشت و سرانجام در سال ۱۳۷۵ توانست با خانواده خود مکاتبه نمایید و سرانجام در فروردین ۱۳۷۷ آزاد شده و به خاک وطن بازگشت.
◇ اما بر اثر صدمات ناشی از شکنجه های دوران اسارت در نوزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۸ به #شهادت رسید.
🔹️ این فیلم نخستین مکالمه تلفنی منیژه لشگری با همسرش خلبان حسین لشگری پس از ۱۸ سال اسارت است.
یاد شهید لشگری با ذکر "صلوات "
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
•••🥀•••
او ایستاد پای امام زمان خویش
✍ اینبار قرار است پژواک صدای سجاد در حرم بپیچد؛ همان مجنونی که به #سوریه رسید و تمامی مشکلات هم اورا از رفتن منصرف نکرد...
✍هر چه باشد پدر از دست داده بود و مادر، دلخوش به پسر بزرگ خانه بود.
بیقراری میکرد و دل بیتاب او راضی به رفتن جگرگوشه اش نمیشد😔😔
✍ اما شرمنده ی لطف همیشگیِ این خاندانِ کریم بود و حال فرصتی پیش امده بود تا عرض ارادتی کند.😔
✍شب عملیات تا صبح چشم بر هم نگذاشتی. نماز خواندی و دست قنوت به آسمان گرفتی.
✍ شاید آن زمانی که همرزمت «محسن حججی» همچون ارباب به شهادت رسید، این رد اشک های تو بود که نشان از جاماندنت داشت.
✍سرانجام قرعه شهادت به نام تو افتاد.
. ✍قسمت بود برگردی. مادرت چشم انتظار بود، فاطمه و محمد علی پدر می خواستند و همسرت دلتنگ عاشقانه هایتان بود.
✍ حال مزار تو مامن دلسوختگان جامانده است؛ مبادا رهایشان کنی...
✨بیقرارِ حرم، #شهادتت_مبارک♥️
به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_سجاد_باوی
تاریخ تولد : ٢ خرداد ۱٣۵٩
تاریخ شهادت : ۱٩ مرداد ۱٣٩۶
محل شهادت : عملیات دیرالزور
مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
شاید #شهـــــادت
آرزوی همه باشد
اما یقیناً
جز #مخلصین
کسی بدان نخواهد رسید . .
کاش بجای زبان با عملم،
طلب #شهادت می کردم
#الهی_رزقک_شهادت🌷
#سیدالاسراء_شهید_حسین_لشگری
#صبح_بخیر
#سرلشگرخلبان_شهید_حسین_لشگری
#سیـــدالاســرای_ایران
#سالــــــروز_شهــادت 🕊
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#پدر_شهید:
🌷این انگیزه ( نابودی داعش و امنیت مرزهای اسلام) به قدری در مرتضی قوی بود که حتی وقتی شنید که پدر شده باز هم لحظهای در حضورش در #سوریه و منطقه عملیاتی شک نکرد.
🌷این بار آخری که اعزام میشد همسرش #باردار بود. وقت اعزامِ مرتضی هنوز جنسیت بچه مشخص نشده بود، بعد گفتند که بچه دختر است اما مرتضی در سوریه که بود یک بار که رفته بود حرم حضرت #زینب(س) برای زیارت، #قرآن را باز کرده بود و به ما گفت :
🌷من آیهای را دیدم که اول و آخر آیه اسم #علی بود و بقیه کلمه ها مقابلم محو میشدند. همانجا به او الهام شد😇 که خداوند یک #پسر به او داده و اسمش هم علی است. در سونوگرافی مجدد دکتر گفت که بچه پسر است😍
🔻همسرشهید #مرتضی_حسین_پور:
علی من بایدلباس جهاد بپوشه، اسلحه به دست بگیره؛ رجز #أنامحب_الزهرا درکوچه های مدینه سر بده✊
#علی کوچولو تنها فرزند شهید مرتضی حسین پور چهارماه بعد از #شهادت پدر به دنیا آمد.
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
#فرمانده_شهید_حججی
#سالروز_شهادت
🦋🦋🦋