#حق ۳
که حداقل بعد این همه سال سختی و نگهداری از مادرم برام یه چیزی به جا گذاشته خواهر و برادرام دست از پا درازتر از خونه من بیرون رفتن منتظر بودم شوهرم راجع به زندگی تو خونه من حرف بزنه اما هیچی نگفت وقتی م حرفشو میزدم میگفت بده اجاره و پولشو بگیر برای خودت، بهش رک گفتم بیا اینجا زندگی کنیم و گفت که فردا همه بگن رفتی تو ارث زنت؟ شوهرم مرد خیلی مهربونی بود خیلی مرد خوبی بود بالاخره قبول کرد. با مادرشوهرم زیاد برخورد نداشتم چون هر موقعی که میرفتم اونجا دختر شوهرم با من سر ناسازگاری می گذاشت بنابراین همه به این نتیجه رسیده بودیم که من دیگه نرم خونه مادرشوهرم یه روز داشتم وسایل رو جمع می کردم برای اسباب کشی خونه که مادر شوهرم باهام تماس گرفت و گفت که حالم خوب نیست به شوهرم اطلاع دادم
#ادامهدارد
❌کپی حرام ❌
🌾🍂🌾
شهیــدی ڪہ
ماننـد مادرش #زهرا
بین #در و #دیوار
سوخت و پرڪشیـد...
میگفت:
شناختن دشمن #کافے نیست
باید #روش_های_دشمن را شناخت.
#شهید_عباس_دانشگر
#یادشباصلوات🌹
🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
#سلام_صبحتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
🦋🦋🦋
#حق ۴
وقتی رسیدیم و بردیمش دکتر گفت که نیاز به مراقبت زیادی داره و خواهرشوهرام و برادرشوهرام خودشون رو کنار کشیدن اما من نه، قرار شد که بعد از جابجایی خونه مادرشوهرم بیاد پیش ما، دختر شوهرم گفت نمیتونه بیاد پیش من زندگی کنه شوهرم بردش پیش مادرش و اونم قبول نکرده بود گفته بود که تو زندگی خودم مشکل ساز میشه و ببرش وقتی اومد خونمون شرمندگی زیادی تو صورتش بود ازش پرسیدم چی شده که گفت مامان خودن نخواستم توام منو نمی خوای گفتم شرایط اینجوریه و ما باید با هم باشیم تو دختر خوبی باش منم مادر خوبی میشم برات دیگه تو دوتا مامان داری. مادرشوهرم معذب بود و میگفت مزاحمیم بهش گفتم من اگر این کارو می کنم به خاطر خدا کردم شمام معذب نباش مادرشوهرمم هیچی نگفت رو چشمام نگهش میداشتم خدا بهم ی دوقلو دختر و پسر داد کارم بیشتر شد
#ادامهدارد
❌کپی حرام ❌
او ایستاد پای امام زمان خویش
🕊#سلام شهدا
به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_علیرضا_مشجری
تاریخ تولد: ۲۴ تیر ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۲۳ خرداد ۱۳۹۳
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : مهران
مزار: بهشت زهرا
حقا که خوش گفت سید شهیدان اهل قلم:« اگر خداوند متاع وجودت را خریدنی یابد در هر کجا که باشی تورا با شهادت برمیگزیند»
شهادت در سوریه قسمتت نبود با اینکه بارها از کودک هشت ماهه ات دل بریدی و رفتی ...
سرنوشت تو به #شهادت ختم میشد اما نه در سوریه بلکه جایی در نزدیکی مرز مهران نزد اباعبدلله(ع)....
دل شکسته ات را بردی #کربلا و چشم هایت با التماس هایی از جنس #اشک شهادتت را از امام حسین خواست و همان جا بود که حسینِ فاطمه(س) نوای یاری طلبی را برای مهدیِ غریبِ زمان سرداد و تو لبیک گفتی دعوت اربابِ بی کفن را ...
مگر میشود اینگونه #عاشق شد که در جنگ با مسلحین در مرز مهران شهادت را یافت؟!
حال تو با گرفتن دست های #علمدار آرام گرفتی
اما ما چه کنیم که جز گناه چیزی به درگاهش نیاوردیم ؟!
چشم به مهر و محبت شما دوخته ایم و یقین داریم شما محال است دست کسی را خالی بگذارید ....
به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_علیرضا_مشجری
🦋🦋🦋
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
16.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:العنکبوت🦋
#آیه:17
#القاری:الاستاد:شهیدحسن دانش
#شهید:منا
سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.
شهید سید مجتبی علمدار
شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زیارتنامه تصویری شهدا🥀
#تقدیم به روح مطهر لاله های بی نشان🕊🌷💔
#پست آخر❌💔
#أنتم تقاتلون قوماً عشقوا الشهادة ..}
#شما با گروهی میجنگید که
عاشق شهادت هستند ..]
✍#ادمین نوشت.....🖤
#گاهی باید
#آرزوهایت را مثل قاصدک
#بگذاری کف دست
#و بسپاریشان به دست باد
#تا بروند و
#سهم دیگران شوند
#وَ؟!💔
#گاهی شهادت را هم💔🕊🌷
#اخوی جانم💔
#لاله ی زهراییِ بی نشان💔
# ریسه ی دلم را دخیل میبندم به
#ضریح ِ چشمهــــــایت و مزار بی نشانت💔 ...
شاید که #اجابت کند مادرمان زهرا س ، التماس ِ #شفاعتِ شهادتــــــِ زهرا گونه ام را💔..
#اَللّهُمَ عَجِل لِوَلیَکَ الفَرَج بَه حَقَ زِینَب مُضطَر س💔🖤
#اللّهُمَ الرُزُقنا شهادَتِ فی سَبیلِ المَهدی (عج)🌷🕊
#اللّهُمَ صَلّی علی' مُحَّمد و آل مُحَّمَد و عَجِل فَرَجَهُم 💚🙏
#در پناه نور شهدا 🕊🌷💔
#حلالم کنید 🙏💔
#علی؟؟!!علییی✋✅
#شهادت آرزومه
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استنصار امامزمان علیهالسلام…💔
استاد حسین یوسفی🎤
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#حق ۵
ولی خم به ابرو نیاوردم، ی بار که مادرشوهرمو بردن حمام گوشواره ش رو داد بهم و گفت از دختر باگران عزیزتری وقتی اوردمش بیرون با یکی تماس گرفت یک ساعت بعد دوتا مرد با ی دفتر بزرگ اومدن و باهاش صحبت کردن از حرفهاشون چیزی فهمیدم اما به رو نیاوردم که یهو مادرشوهرم گفت برو شناسنامت ت رو بیار وقتی پرسیدم گفت بچه هام لیاقت اموالم رو ندارن من الان بهشون نیاز دارم و نیستن میخوان بعد مرگم ارثم رو بخورن؟ اون روز مادرشوهرم همه چیزشو به نامم زد به این شرط که بعد از مرگش بتونم استفاده کنم الان چند سال میگذره و این راز بین خودمون دوتا هست و نود و پنج سالشه خداروشکر میکنم که دارمش الهی که عمرش بیشتر بشه چون اصلا اذیتم نمیکنه
#پایان.
❌کپی حرام ❌
🌤#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
🗓امروز ۲۳ خرداد ۱۴۰۱ مصادفبا سالروز:
🌹شهادت شهید علیرضا مشجری
🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
💫🌹💫🌹💫🌹💫 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
💫
اللهم الرزقنا توفیق شهادت 🤲🤲
روزتون روشن به نگاه شهدا🌺
🦋🦋🦋
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
🌹درددل فرزند شهید🌹
تقدیم به پدرم
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
تو کجایی پدرم...؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو...
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا...
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو...
جانِ من حرف بزن!
امر بفرما پدرم.
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو...
پدر ای یاد تو آرامش من...!
امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!
جانِ من زود بیا
بغلم کن پدرم...!
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...
به خدا دلتنگم!
رو به رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار...
گرچه از دور ولی، من تو را میبوسم
آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو. ..
براي ... شادي همه باباهاي سفر كرده صلوات...
🌷اللهم صل علی محمدوآل محمدوعج
🦋🦋🦋
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
_ همون روزی که الکی، بیخود و بیجهت گفتی نه؛ فهمیدم که زیر سرت بلندِ که منو نمیخوای. فهمیدم حواست پیش کس دیگس که بیخود و بی جهت به منی که هیچ ایرادی ندارم داری میگی نه.
نگاه تحقیرآمیزی به همسرم انداخت و گفت
_من رو فروختی به این!
اشاره به ماشینش کرد و گفت
_صد برابر از این ماشین بهتر برات میخریدم این چی داره که باهاش رفاقت میکنی ولی با من ازدواج نکردی؟
همسرم قدمی سمتش برداشت. ناخواسته بازوش رو گرفتم نگاهش که روی دستم ثابت مونده بود رو تا چشم هام بالا آورد. سوییچش روگرفت سمتم و دستوری گفت
_ بشین تو ماشین
_ خواهش می کنم. براتون توضیح میدم دچار سوءتفاهم شده!
ابروهاش رو بالا دادو تاکیدی شمرده شمرده گفت
_ گفتم بشین تو ماشین.
جلوی لحن و نگاهش کم آوردم و سوییچ گرفتم اما از جام تکون نخوردم.
https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac