با قدم یار اومده بهار.mp3
6.76M
با قدم یار اومده بهار
گلِ عاشقی از تو آسمون می باره
روشنه فلک، فطرس ملک
برا هممون برات حرم میاره
تولدت مبارک حضرت ارباب❤️
🎙 #حسین_سیب_سرخی
خدايا تورا به حق حسين(ع) من را حسيني بميران كه اگر در غير اين صورت بميرم زيان كرده ام زياني كه به هيچ گونه نمي توان آن را جبران كرد .
پس خدايا هرچه زودتر شهادت من را برسان .
#دستنوشته_شهید_محمد_مسرور
یا ابوالفضل العباس ع
چه اسم زیبایی
چه اسم آشنایی
یادم که می آید اولین اسم و ماندگار ترین اسم از بچگی ام اسم تو بوده ،
یا عباس!
اسمی که همه واقعه کربلا رو برام در برمیگرفت.
هنوزم همینه !!!
برام قهرمان داستان ها بودی و هستی
تویی که هرکسی نباشه ، هستی کنارم
تویی که در راه ماندگان رو پناهی
تویی که اسمت که میاد اشک امانم را نمیدهد .
علمدار کربلا .
باادب ترین برادر دنیا .
دوست دارم ....
تمام وجودم با عشق تو عجین شده
میلادت مبارک پشت و پناه حسین ع
میلادت مبارک مهربانترین❤️
میلاد آقام ابوالفضل العباس ع به همه دوستان و روز جانباز رو به همه جانبازان تبریک و تهنیت عرض میکنم .
زندگیتون سرشار از عشق ابوالفضل العباس ع❤️
هدایت شده از اینجا با هم باشیم⚘️
49.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️روز پاسدار
🔹️روز جانباز
🌹میلاد باسعادت
گل های بهشتی
مبارک💥💥
گوشه ای از مستند داغ عشق❤️
#سید_رضا_متولی
@hatef10012
هدایت شده از کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دومین کنگره ملی شهدای استان فارس
📌آبان ماه ۱۴۰۳
«با ندای فارس در قله افتخار و شهادت»
#کنگره_شهدای_فارس
🇮🇷 کنگره امیران ، سرداران و پانزده هزار شهید ولایتمدار استان فارس
✅ "ما را در پیام رسان های ایرانی دنبال کنید"
⭕ ایتا:
https://eitaa.com/kshohadayefars
⭕ روبیکا:
https://rubika.ir/kshohadayeffars
⭕ سروش:
https://splus.ir/kshohadayefars
⭕ بله:
https://ble.ir/kshohadayefars
روزت مبارک عموی مهربونم❤️❤️❤️
روز پاسدار و روز جانباز 🌹🌹
#شهیدعبدالاحد_مسرور
🇮🇷روز پاسدار به آن پاسداری که از قلبش خوب پاسداری کرد مبارک ...
روزت مبارک حاجی🥺♥️
درست است که در بین ما نیستی،
ولی در جانمان جا خوش کردهای ...
خوش نشین! مگر نفرمود: "القلب حرم الله، و لاتسکن فیحرم الله غیر الله ؟!"
پس با آن خنده مستانهات آنجا چه میکنی حاجی ...
باشد؛ خوش بمان که دل کندن از بامعرفتها محال است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادب کنید میلاد حضرت ادب است امشب💚
🚩اولین یادواره شهدای دانش آموز
دبیرستان شهید بستان پور
🔻زمان: چهارشنبه ۲۵ بهمن ساعت ۸ ال ۱۰ صبح
🔻مکان: کانون شهید عسکری
🖋️ کانال اطلاع رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان کازرون را در ایتا دنبال کنید
Eitaa.com/isaarkazerun
جبهه فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان کازرون را در ایتا دنبال نمایید.
https://eitaa.com/ka1300
می گویند قلب هر کس
به اندازه مشت بسته اوست!
اما من قلب هایی را دیده ام که
به اندازه دنیایی از محبت عمیقند
دلهای بزرگی که هیچ وقت
در مشت های بسته جای نمیگرفتند ...❤️
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
شهادت : ۱۳۷۰/۰۸/۱۸
جانباز مظلوم شیمیایی ۷۰درصد
روزت مبارک سردار بزرگ
بسم رب الشهدا
جریان برمیگردد به دو سال و نیم پیش یک روز تلفنم زنگ خورد، خانمی پشت تلفن بود گفت مریضم بداحواله لطفاً تشریف می آورید خانه برای زدن سرم به همسرم قبول کردم ورفتم به خانه آنها ، وارد خانه که شدم متوجه شدم که همسر ایشان جانباز شیمیایی است آن روز خیلی کار داشتم شروع کردم به پیدا کردن رگ آن جانباز برای زدن سرم ،ولی هر کاری می کردم رگش پیدا نمی شد خیلی وضع جسمانیش بد بود رگهای بدنش همه خشک شده بود حدود یک ساعت و نیم طول کشید تا من توانستم رگ این جانباز را پیدا کنم در حین کار همش استرس عقب ماندن از کارهایم را داشتم خیلی ناراحت و کلافه شده بودم مدام خودم را سرزنش می کردم که چرا همچین کاری را قبول کردی بعد از این که از خانه آنها بیرون آمدم و سوار ماشین شدم خیلی ناراحت بودم اعصابم به هم ریخته بود کلی به خودم بد و بیراه گفتم و توبه کردم که دیگر هیچ وقت برای جانبازان کاری انجام ندهم .یک شب از این قضیه گذشت که خواب داداش محمد را دیدم ،محمد با یک حالت پریشان و اخمی که در چهره داشت به من نگاه می کرد سلام کردم و گفتم داداش محمد خوبی گفت نه اصلا خوب نیستم گفتم خوب چرا گفت کار دارم میخوام برم ،گفت احد مرزها بسته شد و تا نگفتم حق باز کردن مرزها را نداری برای همه چیز!!! دقیقاً با همان لحن کودکانه ای که با هم داشتیم ((ما در دوره کودکی در یک خانه دو طبقه زندگی می کردیم من و محمد هم پسرعمو بودیم و هم پسر خاله و با هم بسیار صمیمی خانه ما طبقه بالا بود و خانه محمد طبقه پایین با ۴ سال تفاوت سنی که با هم داشتیم و من از محمد کوچکتر بودم ولی تمام اوقات روزمان را با هم می گذراندیم تا بر اثر یک اتفاق مرزها بین ما بسته شد من حق نداشتم از آخرین پله خانه آنها وارد خانه آنها شوم و محمد هم حق نداشت از آخرین پله خانه ما وارد خانه ما شود. ولی با هم بیرون می رفتیم و صحبت هم می کردیم)) از خواب که بیدار شدم حالم به شدت خراب شده بود خدایا من چه کردم چه خطایی کردم که محمد از دست من این قدر ناراحت است ولی هرچه فکر کردم ذهنم به جای قد نداد .
دو سال و نیم از این خواب گذشت در طول این دوسال من آرزو داشتم یک استوری برای محمد بگذارم یا حتی سر قبرش هم که میرفتم میترسیدم محمداز من ناراحت شود.یک شب که از شیفت کاری برمی گشتم منزل ، حدودا ساعت ۳ شب بود، گوشیم زنگ خورد گوشی را که برداشتم خانمی بود، گفت: که آقای مسرور من یه سرم لازم دارم تو خونه میتونین زحمتشو بکشین گفتم: خانم شما به ساعتم نگاه کردین و زنگ زدین الان ساعت ۳ شبِ! کلی التماس کرد که شوهرم نفس تنگی داره و اگه داروها و سرم بهش نرسه نفسش بند میاد، با اصرارهای خانم من راضی شدم که به منزلشان بروم تا وارد منزل شدم و شوهرشان را دیدم که یک پا ندارد متوجه شدم که ایشان جانباز است گفتم یا خدا !نکنه شوهرتان جانباز باشه گفت بله جانباز شیمیایی و جانباز اعصاب و روان هم هست.
سریع گفتم حاج خانوم من کار جانبازان رو انجام نمیدم گفت تو رو خدا آقای مسرور حالش خیلی بده گفتم خانوم اینا رگ تو تنشون نیست این موقع شب سه و نیم شب من تاکی معطل بشم رگشون رو پیدا کنم با اصرارهای خانوم من شروع کردم به پیدا کردن رگ آن جانباز شیمیایی تاسرم وصل شد یک ساعتی طول کشید تا سرم وداروهایش تزریق کردم وتا آخرین لحظه بالای سرش ایستادم .موقع خداحافظی بهم گفت ان شاءالله پسرم خدا خوشحالت کند هر چیزی را که دوست داری خدا بهت بده، همون موقع محمد در چشمام ظاهر شد گفتم ان شاءالله پدرجان و دلم گرفت .
تا به خانه رسیدم از خستگی سریع خوایم برد،خواب دیدم توی یک کوچه باغ بودم،محمد از ته کوچه باغ به سمتم می آمد سلام کردم ،گفتم محمد اینجا چه کار می کنی داداش، گفت احد تو کجا بودی!؟گفتم سرکار بودم ،گفت بیا جلو!گفتم داداش مگه مرزها بسته نیست! گفت نه دیگه داداش مرز ها باز شد! محمد را در آغوش گرفتم و تا تونستم گریه کردم.
#شهید_محمد_مسرور
تقدیم به جانباز شهید سید رحیم بازیار
لبش خموش و دلش آسمانی از غم داشت
همیشه گوشه چشمش غبار ماتم داشت
شکسته پر شده بود و دلش هوایی بود
خدا گوا ست که این مرد کربلایی بود
دلش برای شهیدان همیشه پر میزد
چه عاشقانه عزیزان دم از سفر میزد
به غنچه های لبش ناله های مبهم داشت
همیشه حال وهوای شب محرم داشت
دلا بسوز که جانباز بیقرارم رفت
بنال ای دل مجنون که غمگسارم رفت
تو رفتی و غم دوران نصیب من گردید
ز هجر روی تو نالان گل و چمن گردید
همیشه ذکر حسین یار و همدم بود
غم جدایی یاران فقط غم او بود
ز درد ناله نمیکرد و یا خدا میگفت
همیشه قصه ی هجران کربلا میگفت
کنار علقمه حال و هوای دیگر داشت
هنوز شور شهادت به جام باورداشت
کنار مرقد عباس ناله ها می کرد
شکایت از غم هجران لاله ها می کرد
شراب وصل چه مستانه سر کشیدی تو
چه عاشقانه به وصل خدا رسیدی تو
حسین مسرور ۱۴۰۲/۰۳/۱۶
عشق یک سینه و هفتادو دو سر میخواهد
بچه بازیست مگر عشق؟ جگر میخواهد
به هواخواهی از یار ، علمدار شدن
سینهای همچو ابالفضل سپر میخواهد
#شاگردان_مکتب_عباس
#قهرمانان_وطن
#دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | #مناسبتی
از خط به خطِ صحیفهات فهمیدم
سجاد شدن فقط برازندهی توست💚
#میلاد_حضرت_زینالعابدین ❤️
#شهیدانه
سفر کرده ام تا بجویم سرت را
و شاید در این خاکها پیکرت را
من اینجایم ای آشنای برادر
همان جا که دادی به من دفترت را
همان جا که با اشک و اندوه خواندی
برایم غزل واره ی آخرت را
کجایی که چندی است نشنیده ام من
دعاهای پر سوز و درد آورت را
تو را زنده زنده مگر دفن کردند
که بستند دستان و پا و سرت را
پس از این من ای کاش هرگز نبینم
نگاه به درمانده مادرت را...
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🥀🕊 #برات_شهادت
به مناسبت سالروز ولادت امام سجاد ع🎊
✍خاطرات شهید:
🌹این خواب خیلی مرا خوشحال ڪرد
خواب دیدم که امـام سجـاد (؏)
نوید و خبر شهـ🕊ـادت من را
به مـادرم میگوید و من چهرهی
آن حضرت را دیده و فرمود :
« تو به مقام شهـادت میرسی »
و من در تمام طول عمرم
به این خــواب دل بستهام و
به امید شهـادت در این دنیا ماندهام
و هماکنون که این خواب را مینویسم
یقین دارم که شهـادت نصیبم میشود
و منتظـر آن هم خواهـم ماند ...
تا کی خداوند صلاح بداند که من هم
همچون شهیدان به مقام شهادت برسم
و به جمـع آنهـا بپیوندم ... 🌷
هم اڪنون و همیشه دعای قنوت نمازم
" اللهم الرزقنی توفیـق الشهادت فی سبیلالله " است که خداوند شهادت را
نصیبم ڪند و از خدا هیچ مرگـی جز شهــادت نمیخواهم »
📚 منبع : دفتر خاطرات شهید
💐وصیت ڪرده بود تا زنده است
کسی دفتر خاطراتش را نخواند !!
راستی چه رمزی است
بین بشارت شهادت
توسط امام سجاد (؏)
و اعزام به سوریه
از طریق تیپ امام سجاد (؏) ...
#شهید محمد مسرور
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید