eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
715 دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
9.6هزار ویدیو
110 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 حدود یک ماه قبل رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران سرلشگر به تاجیکستان سفر کرد و در کمال تعجب کارخانه پهباد سازی ایران در تاجیکستان را افتتاح کرد. ❗️ابتدا موضوع کمی عجیب بود، کما اینکه در دولت روحانی بشدت از ایران فاصله گرفته بود و به دامان افتاده بود اما چرخش یکباره تاجیکستان و به تبع آن ایران بسیار غایب می نمود، اما بعدا خبر رسید که یکی از مهمترین دلایل خروج آمریکا از افغانستان برنامه چند وجهی طراحی شده در اتاق های فکر صهیونیستی بود که پلان آن به مقابله با نفوذ ایران برمی‌گشت. هرچند برای مهار و هم در این خروج از برنامه داشتند اما هدف اصلی فلج کردن ایران بود. ▪️ماجرا از این قرار بود که با در پشت پرده به توافق رسیده بود که به راحتی افغانستان را تحویل آنها دهد، اما طالبان باید در مرزهای شمالی با جمهوری های تازه استقلال یافته مخصوصا تاجیکستان که حدود هزار کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد گروه تروریستی را به نام بوجود آورد که هدف اصلی آنها حمله به مرزهای وسیع تاجیکستان و ناامن کردن آن بود، به طوری که با این کار سرمایه گذاری ششصد میلیارد دلاری چین برای احیای جاده ابریشم از طریق خشکی به شکست می‌انجامید، زیرا اگر این برنامه انجام می‌شد ایران محور مرکزی ترانزیت کالا از و و به آسیای جنوب غربی و اروپا می‌شد. 👈 و این یعنی تا چند سال آینده بعنوان هارتلند جدید دنیا در معادلات جهانی جایگاهی می یافت که کوچکترین نا آرامی در آنجا اقتصاد دنیا را تحت تاثیر قرار می‌داد و نفع این قرارداد برای ایران به حدی بود که میزان درآمد ایران از فقط ترانزیت کالا به چندین برابر پول نفت می رسید و این یعنی بر پایه هژمونی ایران و هم پیمانان منطقه ای آن. ❌ متاسفانه از روی حماقت یا خیانت اصلا این حقایق میدانی را به مردم تبیین نکردند، حرف در این باره بسیار است. حتی هم در این بین به شدت در زمین حریف بازی کرد که با شرایط خانه تکانی امنیتی شدید این روزهای کشور، فعلا باز کردن ماجرا دردی را دوا نمیکند. اگر خاطرتان باشد تا قبل از سفر سردار باقری به تاجیکستان طالبان چند بار سربازان مرزی و روستاهای تاجیکستان را به دستور آمریکا مورد هدف قرار داد که صادرات اولین نمونه پهبادهای تجسسی و تهاجمی ایران آرزوهای سیاستمداران آمریکایی را خاکستر کرد، اما در همین مورد در ماه های گذشته دو سفر بشدت مهم و تاثیر گذار در همین زمینه به کشور انجام شد، سفر وزیر دفاع چین و رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه به ایران، اگر فقط دستاوردها و قراردادهای منعقده تا آن بخش که محرمانه نیست را درست به اطلاع مردم رسانده بودند این خود بزرگترین عامل و ایجاد در بین مردم بود اما به هرحال این عمل صورت نگرفت. (ناگفته نماند که فضای و همچنین اکثر رسانه های داخلی از خارج کشور کنترل می‌شود و دیدیم سر قانون چه بازی در آوردند هر چند که نحوه اطلاع رسانی و برخی کارشکنی های افراد داخلی دقیقا بازی در زمین دشمن بود، اما کلیت این طرح، اقتصاد و امنیت ایران را تضمین میکرد) 🔻به غیر از این موارد عضویت ایران در و عضویت در ، خود شاهکارهای اقتصادی بودند که آثار آن بعدها نمایان می‌شود همچنین از قرارداد بیست ساله ونزوئلا با ایران حرفی نزدند در حالی که ایران امروز به واسطه صادرات گاز مایع به ونزوئلا توانست برای اولین بار در تاریخ بسیار بیشتر از قطر از میدان گازی مشترک برداشت کند و قبلا بخاطر تحریم و نداشتن مشتری نمی‌توانست. هر چند که مادورو برای همیشه ایران را در سود پالایشگاه های آنجا سهیم کرد، زیرا آمریکا با تحریم آن کشور، منجر به تعطیلی آنها شده بود و هیچ کشوری حاضر نمی شد پالایشگاه های آنها را راه اندازی کند بطوری که آنها در تولید خودشان هم دچار مشکل بودند اما ایران با این کار از حدود دو سال آینده سالی فقط پانزده میلیارد دلار از پالایشگاه های آنجا درآمد دارد و این غیر از واگذاری معادنی هست که ایران در آنجا به بهره برداری می رساند و در نصف سود آن شریک است. ادامه در پست بعد ...
🇮🇷رمان 🇮🇷 🌸قسمت ۱ ماشین را که از پارکینگ بیرون زدم، سرایدار شرکت با نگرانی تأکید کرد؛ _خانم مهندس، خیلی مواظب باشید! میگن خیابون کلا بسته شده، یکی از بچه‌ها میگفت خواسته بره، حمله کردن همه شیشه‌ها ماشینش رو خورد کردن. ترسی که از اخبار امروز به جانم افتاده بود، با هشدارهای پیرمرد بیشتر به دلم چنگ میزد و چاره‌ای نداشتم که با کلافگی پاسخ دادم _چیکار کنم؟ بالاخره باید برم! و اضطرابم را با فشردن پا روی پدال خالی کردم که گاز دادم و رفتم. از ظهر گزارش همه همکاران و دوستان خبر از شهری میداد که در این روز برفی اواخر آبانماه، گُر گرفته و آتشش بسیاری از خیابانها را بند آورده بود. بخاری ماشین روشن بود ، و در این هوای گرم و گرفته، بیشتر قلبم سنگین میشد. مادر مدام تماس میگرفت و با دلواپسی التماسم میکرد تا مراقب باشم، اما کاری از من ساخته نبود که به محض ورود به خیابان اصلی، آنچه نباید میشد، شد! روبرویم یک ردیف اتومبیل‌های خاموش به خط ایستاده و مقابل این رانندگان تماشاچی، نمایشی وحشتناک اجرا میشد. عده زیادی جمع شده و در هیاهوی جمعیت، تعدادی حسابی در چشم بودند، با صورت‌های پوشیده و چوب و زنجیری که در دست تاب میدادند. از سطلهای زباله آتش میپاشید و شدت دود به حد ی بود که حتی از پشت شیشه‌های بسته اتومبیل، نفسم را میسوزاند. اتومبیل من در حاشیه خیابان بود و میدیدم که شیشه‌های بانک کنار خیابان شکسته و خرده شیشه از پیاده‌رو تا میان خیابان کشیده شده است. حتی سقف پل عابر پیاده در انتهای خیابان، کاملاً منهدم شده بود و تخریبچی‌ها همچنان به خودروها هشدار میدادند جلوتر نیایند. آنچنان نگاهم مبهوت مهلکه روبرویم شده بود که نمیدیدم دستان سردم روی فرمان چطور میلرزد. فقط آرزو میکردم لحظه‌ای را ببینم که سالم به خانه رسیده و از این معرکه آتش و شیشه شکسته فرار کرده باشم. در سیاهی شب و نور زرد چراغهای حاشیه خیابان، منظره دود و آتش و همهمه جمعیت، عین میدان جنگ بود! اما میدان جنگ که در میانه شهر نیست، جای زن و کودک و غیرنظامی هم نیست، خدایا این چه جنگی است؟ دو شب پیش که نرخ جدید اعلام شد، هرچند سخت شاکی شدم اما فکرش را هم نمیکردم که آتش این شکایت، دامن خودم را هم بگیرد. البته دامنم که نه، از شدت وحشت احساس میکردم امشب این جنگ جانم را میگیرد. همه راننده‌ها اتومبیل‌ها را خاموش کرده بودند و من هم از ترس، در سکوت اتومبیل خاموشم میلرزیدم. میان اتومبیل من و میدان جنگ، فقط یک ردیف از خودروها فاصله بود و مدام احساس میکردم تخریبچی‌ها حتی با نگاهشان تهدیدم میکنند. باید چشمانم را میبستم تا این کابووس زودتر تمام شود که فریادی پلکم را شکافت. وحشت‌زده چشمانم را باز کردم. با نگاهی که از ترس جایی را نمیدید، درفضای تاریک و دودگرفته خیابان میچرخیدم تا بفهمم چه‌خبر شده که دیدم درست در کنار اتومبیل من...... 🌸🍃ادامه دارد.... 🇮🇷نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد https://eitaa.com/shahidmedadian