eitaa logo
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
1.2هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
11.8هزار ویدیو
163 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا... تاریخ تولد:1361/1/2 تاریخ شهادت:1395/7/7 مزارشهید:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات: @aabdozahraa315
مشاهده در ایتا
دانلود
سردے ست و هوا منتظر باران🌧 است وقت است و دلمـ♥️ پیش تو سرگردان است اے نفست شرح پریشانی من مـاه پیشانے🌝 مـن بارانے مـن 😍 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidmohammadrezaalvani
بسم الله الرحمن الرحيم شهيد مدافع حرم سجاد زبر جدی در یک خانواده رشد کرد. داود و مرتضی کمانی هر دو از شهدای دفاع مقدس هستند. پسرم دوست داشت سپاهی شود و ما هم مشوقش بودیم. از خصوصیات بارز پسرم می‌توانم به محجوب بودن، داشتن ایمان قوی، حب رهبری، پاکدامنی، شجاعت، صداقت، مهربانی، احترام به بزرگ‌تر‌ها، ساعی، ورزشکار و بسیار مسئولیت‌پذیر اشاره کنم. سجاد اهل صله رحم بود و تمامی خصوصیات خوب یک انسان واقعی را دارا بود. پسرم با ایمان قوی و علاقه شدید قلبی به اسلام و ائمه اطهار، از میهن و اسلام و کشورش می‌کرد و همواره گوش به فرمان رهبر بود. به نظر من همه این خوب بودن‌ها و خالص بودن‌هایش، به خاطر علاقه‌اش به سرگذشت دایی‌های داود و مرتضی کمانی بود. او مسیر را از دایی‌هایش آموخته بود. ⚜️از مادر می‌خواهم در مورد تربیت فرزندانش بگوید. اینکه چطور بعد از فوت همسرش، دست تنها، بچه‌ها را بزرگ کرده است؟ او می‌گوید: من با تمام سختی‌های پیش رو در زندگی که عمده‌ترین آنها از دست دادن و نداشتن مسکن و نبود منبع درآمد و مشکل تکلم و شنوایی‌ام بود، سه فرزندم را با بزرگ کردم. سجاد در اولین اعزامش به سوریه بسیار خوشحال بود و با شوق تمام روزشماری می‌کرد تا اینکه در اواخر خرداد ماه سال ۱۳۹۵ برای اولین بار عازم سوریه شد. پسرم سفارش‌هایی برای خانواده‌ داشت که و اتحاد و همبستگی‌، خواندن ، نافله، زیارت جامعه کبیره، برای ظهور حضرت حجت، اول وقت، به معروف و نهی از منکر، حجاب و پاکدامنی از جمله آنها بود. هر موقع که می‌توانست زنگ می‌زد و از احوال خانواده باخبر می‌شد. اعزام سجادم در تاریخ ۲۰/۶/۱۳۹۵ بود و نهایتاً بعد از گذشت ۱۸ روز، چهارشنبه ۷/۷/۹۵ به درجه رفیع 🕊 نائل آمد. ⚜️از مادر می‌پرسم به نظر شما چه لزومی برای حضور در جبهه مقاومت اسلامی وجود دارد، پاسخ می‌دهد: به نظر من حضور رزمندگان مدافع حرم برای دفاع و پاسداری از اسلام و میهن‌مان و همین طور حرم مطهر اهل بیت(علیه السلام) است. ادامه دادن راه و بیداری اسلامی و تلاش برای آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از کارهایی است که می‌توانیم با آن یاد شهدا را زنده نگه داریم. اقوام نزدیک شهید شب قبل از ایشان در خواب دیده‌اند که پدربزرگ مرحوم و دو تن از شهید در کنار هم بودند. شهید ناگهان می‌گوید می‌خواهم به سوریه بروم. به ایشان می‌گویند در سوریه جنگ است، می‌گوید من حتماً باید به آنجا بروم. تعبیر این خواب پدر‌بزرگ برای به آغوش کشیدن فرزند غیور و رشید خودش بود. رفت پیش ⚜️برادر از قول کتک زدن برادر هم می‌گوید: قبل از تشییع پیکرش از حال رفته بودم و در بیمارستان سجاد را دیدم. سجاد به طرف من آمد و گفت آمدم از تو خداحافظی کنم. گفتم کجا؟ گفت باید بروم. گفتم تو قول دادی زود برگردی زود هم برگشتی، اما نباید بروی دیگر. تو مادر داری، خواهر داری، من هم می‌خواهم به تو تکیه کنم. گفت دیگر نمی‌توانم بمانم، باید بروم. هر کاری کردم نگهش دارم نتوانستم و او رفت. روز پیکرش سر مزار وقتی روی سجاد را برداشتم تا آن کتکی که قولش را داده بودم بزنم، دیدم جایی برای زدنش نیست. خمپاره نیمی از صورتش را برده بود. مراسم بسیار باشکوهی بود. بیش از ۳۵۰۰ نفر مهمان داشتیم. تشییعی که من خودم باورم نمی‌شد. وقتی جمعیت را دیدم قلب گرفتم. با خودم گفتم اگر چه سجاد مظلوم شهید شد، اما هستند کسانی که سجاد و راه سجاد را بشناسند. سجاد نترسی داشت و با پای قرص در میدان حاضر می‌شد. در شرایط سخت خانوادگی هرگز ندیدم که زبان به اعتراض باز کند. هیچ گاه ندیدم مقابل ما حرف زشت بزند. واقعاً بود. ⚜️سجاد در حلب شده بود. نحوه شهادتش را اینطور برایمان روایت کرده‌اند که سجاد جانشین یکی از گروهان‌های بود. شب قبل شهادت سجاد، دشمن تک کرده بود و در حین درگیری نیروهای اسلام با تکفیری‌ها ، با اصابت تیر مستقیم دشمن به می‌رسد. عملیات تا فردا ساعت ۷صبح ادامه پیدا کرده بود. و تعدادی از بچه‌ها در عملیات عقب راندن دشمن شرکت داشتند تا خط تثبیت شد. بعد از اینکه منطقه به دست بچه‌های خودمان افتاد، ساعت ۱۲و نیم ظهر بود که سجاد همراه با تعدادی از نیرو‌های تازه‌نفس برای تقویت به بالای خاکریز می‌رود و در حین دیدبانی با اصابت خمپاره به خاکریز ترکشی از میان بشکه‌هایی که در روی خاکریز قرار داشت به صورت و سمت چپ سر سجاد اصابت می‌کند که همین امر باعث آسمانی🕊شدن او می‌شود. شادی ارواح طیبه امام و شهدا بویژه صلوات🌹 @shahidmohammadrezaalvani
به روایت اعظم قمري، همسر شهيد : 🔻دو ماه قبل از اينكه شهيد شود ماه رجب و شعبان را روزه گرفت. انگار داشت خودش را آماده مي‌كرد. همه مي‌گفتند رضا چرا اينقدر روزه مي‌گيري؟ نماز قضا اصلاً نداشت، اما همه روزه قضاهايش را گرفت. مي‌گفتم رضا اگر شهيد شوي من بچه كوچك دارم چه كار كنم؟ مي‌گفت مگر خون بچه شما رنگين‌تر از خون بچه شهداي ديگر است. خيلي از دوستانم شهيد شده‌اند پيكرشان را هم نياورده‌اند. همسرانشان منتظرند 🔷️هميشه مي‌گفتم اگر رضا به مرگ طبيعي از دنيا برود حيف است. چون واقعاً براي اسلام خيلي مجاهدت كرد. اخلاقش خيلي خوب بود. زحمتكش بود. همسرم وقتي به مأموريت مي‌رفت اكثراً پيكر شهدا را با خودش به عقب برمي‌گرداند. يك بار ديدم با رضا به تشييع شهدا رفته‌ايم؛ شهيدي را در خواب ديدم. هيچ وقت فكر نمي‌كردم آن شهيد خود همسرم باشد. چون وقتي رضا شهيد شد به همراه به معراج شهدا آوردنش. همان صحنه را من در خواب ديده بودم. دو تا تابوت كنار هم در . :۱۳۹۵/۳/۱۴ @shahidmohammadrezaalvani
💥 🌸🌱عزیزے: 🌸🥀در خواب 💚 علیه السلام را دیدم.... ڪه با مبارڪشان از شانه هایم گرفته و فرمودند: ☝️از جوانیت ڪن. 🌸🥀از ڪه بیدار شدم، بسیار فڪر ڪردم ڪه مے توانم از جوانیم استفاده کنم⁉️ 🏴 ایام بود و شب 🌜رفتم هیئت.روحانے هیئت در بین گفت:🌱 🌸🥀 جوانان از جوانیتان استفاده ڪنید، که یڪے از بهترین استفاده از جوانے خواندن‌ ❣ در هر روز است. بنده شدم ڪه منظور حضرت خواندن هر ی زیارت است.🍂 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
🔰سخنان بزرگان درباره خواب 7⃣ @Javaher_Alhayat ◢ ࿐❁☘❒◌😴◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمدقاسم میگفت خواب دیدم تو رفتی سر مزار بابارضا؛ سنگ مزارشو که بوسیدی، بابارضا صدات کرد و بهت سلام داد... تو سرت رو بردی نزدیکتر که ببینی صدا از کجا میاد؛ یه دفعه بابارضا پشت سرت وایساده بود. تو گفتی چطور از اینجا بیرون اومدی؟! بابارضا گفت من که توی قبر نیستم؛ من توی آسمونام...🌹🌠🌹 💔 🍃🍃🍃🍃*🕊🌟🕊*🍃🍃🍃 گاهی تـ❤️ـو را احساس ميکنم اما چقـدر دل خوشـی ها کم استــ ..😔✋ 🌙 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
🕊⃢🌷 🔹سوم اردیبهشت ماه 1366 گردان یا زهرا(سلام الله علیها) به فرماندهی وارد عملیات شدند. رمز عملیات (سلام الله علیها) بود. 🔸محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم... 🔹صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود. 🔸یکی از دوستانش(آیت الله استاد شهید) از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود. 🔹از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از حضرت زهراخواندی، چیشد آخرش؟ 🔸محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید، گفت: همینکه تو بغل پسرش (عج) جان دادم برایم کافیست. 🌷 شادی روح شهدا صــــــــــ🌷ــــــــــلوات   http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
42.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روز محمدقاسم گفت: خواب دیدم تو رفتی سر مزار بابارضا؛ سنگ مزارشو که بوسیدی، بابارضا صدات کرد و بهت سلام داد... تو سرت رو بردی نزدیکتر که ببینی صدا از کجا میاد، یه دفعه بابارضا پشت سرت وایساده بود... تو گفتی چطور از اینجا بیرون اومدی؟! بابارضا گفت من که توی قبر نیستم؛ من توی آسمونام...💔 🍃🍃🍃*🕊🌟🕊*🍃🍃🍃 گاهی تـ❤️ـو را احساس ميکنم اما چقـدر دل خوشـی ها کم استــ ..😔 🌙 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
42.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روز محمدقاسم گفت: خواب دیدم تو رفتی سر مزار بابارضا؛ سنگ مزارشو که بوسیدی، بابارضا صدات کرد و بهت سلام داد... تو سرت رو بردی نزدیکتر که ببینی صدا از کجا میاد، یه دفعه بابارضا پشت سرت وایساده بود... تو گفتی چطور از اینجا بیرون اومدی؟! بابارضا گفت من که توی قبر نیستم؛ من توی آسمونام...💔 🍃🍃🍃*🕊🌟🕊*🍃🍃🍃 گاهی تـ❤️ـو را احساس ميکنم اما چقـدر دل خوشـی ها کم استــ ..😔 ⛈🌠🕊 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
💠نماز اول وقت بخوانید تنگ‌ دستی شما رفع‌ می‌شود! از آقا سید عبدالهادی شیرازی (ره‌) که‌ ماشاءالله، واقعاً عالم حسابی بود، نقل کرده‌ اند که در کوچکی بعد از فوت پدرم میرزای بزرگ تکفّل خانواده به عهده‌ی من بود. می‌گوید: ایشان را در دیدم. از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی، حال شما چطور است؟ می‌گوید در جواب گفتم: خوب نیست. فرمود: به بچه‌ها و اهل خانه سفارش کنید که نماز اول وقت بخوانند، تنگدستی شما رفع می‌شود. 📚 در محضر بهجت، ج۳، ص ۱۸۸ ➥ @ansuiemarg_ir
42.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روز محمدقاسم گفت: خواب دیدم تو رفتی سر مزار بابارضا؛ سنگ مزارشو که بوسیدی، بابارضا صدات کرد و بهت سلام داد... تو سرت رو بردی نزدیکتر که ببینی صدا از کجا میاد، یه دفعه بابارضا پشت سرت وایساده بود... تو گفتی چطور از اینجا بیرون اومدی؟! بابارضا گفت من که توی قبر نیستم؛ من توی آسمونام...💔 🍃🍃🍃*🕊🌟🕊*🍃🍃🍃 خدایا به حق آرزوهای کوچک و بغض های معصومانه‌ی فرزندان شهدا قسمت میدیم بقیه‌ی غیبت امام زمان مان را بر ما ببخش... بچه هایی که آرزو داشتن یه لحظه با پدرانشون قدم بزنن؛ آرزو داشتن یه لحظه دست توی دست پدرانشون به دوستاشون باباشون رو نشون بدن و خیلی آرزوهایی که فقط باید از خودشون پرسید... امشب شاید فقط همین آرزوشون باشه که باباشون به خوابشون بیاد...😭🤲💔 گاهی تـ❤️ـو را احساس ميکنم... اما چقـدر دل خوشـی ها کم استــ ..😔 🌙 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani