#شب سردے ست
و هوا منتظر باران🌧 است
وقت #خواب است و
دلمـ♥️ پیش تو سرگردان است
#شب_بخیر اے نفست
شرح پریشانی من
مـاه پیشانے🌝 مـن
#دلبـر بارانے مـن 😍
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidmohammadrezaalvani
بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد مدافع حرم سجاد زبر جدی در یک خانواده #شهیدپرور رشد کرد. #داییهایش داود و مرتضی کمانی هر دو از شهدای دفاع مقدس هستند. پسرم دوست داشت سپاهی شود و ما هم مشوقش بودیم. از خصوصیات بارز پسرم میتوانم به محجوب بودن، داشتن ایمان قوی، حب رهبری، پاکدامنی، شجاعت، صداقت، مهربانی، احترام به بزرگترها، ساعی، ورزشکار و بسیار مسئولیتپذیر اشاره کنم.
سجاد اهل صله رحم بود و تمامی خصوصیات خوب یک انسان واقعی را دارا بود.
پسرم با ایمان قوی و علاقه شدید قلبی به اسلام و ائمه اطهار، از میهن و اسلام و کشورش #دفاع میکرد و همواره گوش به فرمان رهبر بود. به نظر من همه این خوب بودنها و خالص بودنهایش، به خاطر علاقهاش به سرگذشت داییهای #شهیدش داود و مرتضی کمانی بود. او مسیر #شهادت را از داییهایش آموخته بود.
⚜️از مادر #شهید میخواهم در مورد تربیت فرزندانش بگوید. اینکه چطور بعد از فوت همسرش، دست تنها، بچهها را بزرگ کرده است؟
او میگوید: من با تمام سختیهای پیش رو در زندگی که عمدهترین آنها از دست دادن #همسرم و نداشتن مسکن و نبود منبع درآمد و مشکل تکلم و شنواییام بود، سه فرزندم را با #حب_ائمه_اطهار بزرگ کردم.
سجاد در اولین اعزامش به سوریه بسیار خوشحال بود و با شوق تمام روزشماری میکرد تا اینکه در اواخر خرداد ماه سال ۱۳۹۵ برای اولین بار عازم سوریه شد. پسرم سفارشهایی برای خانواده داشت که #پیروی_از_خط_رهبری و اتحاد و همبستگی، خواندن #زیارت_عاشورا، نافله، زیارت جامعه کبیره، #دعا برای ظهور حضرت حجت، #نماز اول وقت، #امر به معروف و نهی از منکر، #حفظ حجاب و پاکدامنی از جمله آنها بود. #سجاد هر موقع که میتوانست زنگ میزد و از احوال خانواده باخبر میشد. اعزام #دوم سجادم در تاریخ ۲۰/۶/۱۳۹۵ بود و نهایتاً بعد از گذشت ۱۸ روز، چهارشنبه ۷/۷/۹۵ به درجه رفیع #شهادت🕊 نائل آمد.
⚜️از مادر میپرسم به نظر شما چه لزومی برای حضور #سجادها در جبهه مقاومت اسلامی وجود دارد، پاسخ میدهد: به نظر من حضور رزمندگان مدافع حرم برای دفاع و پاسداری از اسلام و میهنمان و همین طور حرم مطهر اهل بیت(علیه السلام) است. ادامه دادن راه #شهدا و بیداری اسلامی و تلاش برای #ظهور آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از کارهایی است که میتوانیم با آن یاد شهدا را زنده نگه داریم. اقوام نزدیک شهید شب قبل از #شهادت ایشان در خواب دیدهاند که پدربزرگ مرحوم #شهید و دو تن از #داییهای شهید در کنار هم بودند. #پدربزرگ شهید ناگهان میگوید میخواهم به سوریه بروم. به ایشان میگویند در سوریه جنگ است، میگوید من حتماً باید به آنجا بروم. تعبیر این خواب #چشمانتظاری پدربزرگ برای به آغوش کشیدن فرزند غیور و رشید خودش بود. #سجادم رفت پیش #برادران
⚜️برادر #شهید از قول کتک زدن برادر هم میگوید: قبل از تشییع پیکرش از حال رفته بودم و در بیمارستان #خواب سجاد را دیدم. سجاد به طرف من آمد و گفت آمدم از تو خداحافظی کنم. گفتم کجا؟ گفت باید بروم. گفتم تو قول دادی زود برگردی زود هم برگشتی، اما نباید بروی دیگر. تو مادر داری، خواهر داری، من هم میخواهم به تو تکیه کنم. گفت دیگر نمیتوانم بمانم، باید بروم. هر کاری کردم نگهش دارم نتوانستم و او رفت. روز #تشییع پیکرش سر مزار وقتی روی سجاد را برداشتم تا آن کتکی که قولش را داده بودم بزنم، دیدم جایی برای زدنش نیست. #ترکش خمپاره نیمی از صورتش را برده بود. مراسم بسیار باشکوهی بود. بیش از ۳۵۰۰ نفر مهمان داشتیم. تشییعی که من خودم باورم نمیشد. وقتی جمعیت را دیدم #قوت قلب گرفتم. با خودم گفتم اگر چه سجاد مظلوم شهید شد، اما هستند کسانی که سجاد و راه سجاد را بشناسند. سجاد #دل نترسی داشت و با پای قرص در میدان حاضر میشد. در شرایط سخت خانوادگی هرگز ندیدم که زبان به اعتراض باز کند. هیچ گاه ندیدم مقابل ما حرف زشت بزند. #سجاد واقعاً #شاخص بود.
⚜️سجاد در حلب #سوریه #شهید شده بود. نحوه شهادتش را اینطور برایمان روایت کردهاند که سجاد جانشین یکی از گروهانهای #فاطمیون بود. شب قبل شهادت سجاد، دشمن تک کرده بود و در حین درگیری نیروهای اسلام با تکفیریها #شهید_الوانی، با اصابت تیر مستقیم دشمن به #شهادت میرسد.
عملیات تا فردا ساعت ۷صبح ادامه پیدا کرده بود. #سجاد و تعدادی از بچهها در عملیات عقب راندن دشمن شرکت داشتند تا خط تثبیت شد. بعد از اینکه منطقه به دست بچههای خودمان افتاد، ساعت ۱۲و نیم ظهر بود که سجاد همراه با تعدادی از نیروهای تازهنفس برای تقویت #قوا به بالای خاکریز میرود و در حین دیدبانی با اصابت خمپاره به خاکریز ترکشی از میان بشکههایی که در روی خاکریز قرار داشت به صورت و سمت چپ سر سجاد اصابت میکند که همین امر باعث آسمانی🕊شدن او میشود.
شادی ارواح طیبه امام و شهدا بویژه #سجادزبرجدی صلوات🌹
@shahidmohammadrezaalvani
به روایت اعظم قمري، همسر شهيد #رضا_خرمی :
🔻دو ماه قبل از اينكه شهيد شود ماه رجب و شعبان را روزه گرفت. انگار داشت خودش را آماده ميكرد. همه ميگفتند رضا چرا اينقدر روزه ميگيري؟ نماز قضا اصلاً نداشت، اما همه روزه قضاهايش را گرفت. ميگفتم رضا اگر شهيد شوي من بچه كوچك دارم چه كار كنم؟ ميگفت مگر خون بچه شما رنگينتر از خون بچه شهداي ديگر است. خيلي از دوستانم شهيد شدهاند پيكرشان را هم نياوردهاند. همسرانشان منتظرند
🔷️هميشه ميگفتم اگر رضا به مرگ طبيعي از دنيا برود حيف است. چون واقعاً براي اسلام خيلي مجاهدت كرد. اخلاقش خيلي خوب بود. زحمتكش بود. همسرم وقتي به مأموريت ميرفت اكثراً پيكر شهدا را با خودش به عقب برميگرداند. يك بار #خواب ديدم با رضا به تشييع شهدا رفتهايم؛ شهيدي را در خواب ديدم. هيچ وقت فكر نميكردم آن شهيد خود همسرم باشد. چون وقتي رضا شهيد شد به همراه #شهيد_مرتضي_مسيبزاده به معراج شهدا آوردنش. همان صحنه را من در خواب ديده بودم. دو تا تابوت كنار هم در #معراج_شهدا.
#شهادت:۱۳۹۵/۳/۱۴
@shahidmohammadrezaalvani
#التماس_تفکر💥
🌸🌱عزیزے#نقلمےڪرد:
🌸🥀در خواب #امام_زمان💚 علیه السلام را دیدم.... ڪه با #دستان مبارڪشان از شانه هایم گرفته و فرمودند:
☝️از جوانیت #استفاده ڪن.
🌸🥀از #خواب ڪه بیدار شدم،
بسیار فڪر ڪردم ڪه #چگونه مے توانم از جوانیم استفاده کنم⁉️
🏴 ایام #محرم بود و شب 🌜رفتم هیئت.روحانے هیئت در بین #سخنانشان گفت:🌱
🌸🥀 جوانان از #زمان جوانیتان استفاده ڪنید،
که یڪے از بهترین استفاده از جوانے
خواندن #زیارتعاشورا ❣
در هر روز است.
بنده #متوجه شدم ڪه منظور حضرت خواندن هر #روزه ی زیارت #عاشورا است.🍂
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمدقاسم میگفت خواب دیدم تو رفتی سر مزار بابارضا؛ سنگ مزارشو که بوسیدی، بابارضا صدات کرد و بهت سلام داد... تو سرت رو بردی نزدیکتر که ببینی صدا از کجا میاد؛ یه دفعه بابارضا پشت سرت وایساده بود. تو گفتی چطور از اینجا بیرون اومدی؟! بابارضا گفت من که توی قبر نیستم؛ من توی آسمونام...🌹🌠🌹
#روزتمبارکایبهترینمردآسمانیمن💔
🍃🍃🍃🍃*🕊🌟🕊*🍃🍃🍃
گاهی
تـ❤️ـو را #کنارخـود
احساس ميکنم
اما چقـدر
دل خوشـی
#خوابـــ ها کم استــ ..😔✋
#شبتون_شهدایی🌙
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
#دوشنبه_های_شهدایی🕊⃢🌷
🔹سوم اردیبهشت ماه 1366 گردان یا زهرا(سلام الله علیها) به فرماندهی #محمدرضا_تورجی_زاده وارد عملیات شدند. رمز عملیات #یا_زهرا(سلام الله علیها) بود.
🔸محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که #رمز آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم #فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم...
🔹صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای #انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در #پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود.
🔸یکی از دوستانش(آیت الله #میردامادی استاد شهید) از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در #خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم #سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود.
🔹از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از حضرت زهراخواندی، چیشد آخرش؟
🔸محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید، گفت: همینکه تو بغل پسرش #امام_زمان(عج) جان دادم برایم کافیست.
#شهیدمحمدرضاتورجےزاده🌷
شادی روح شهدا صــــــــــ🌷ــــــــــلوات
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
42.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روز محمدقاسم گفت: خواب دیدم تو رفتی سر مزار بابارضا؛ سنگ مزارشو که بوسیدی، بابارضا صدات کرد و بهت سلام داد... تو سرت رو بردی نزدیکتر که ببینی صدا از کجا میاد، یه دفعه بابارضا پشت سرت وایساده بود... تو گفتی چطور از اینجا بیرون اومدی؟! بابارضا گفت من که توی قبر نیستم؛ من توی آسمونام...💔
🍃🍃🍃*🕊🌟🕊*🍃🍃🍃
گاهی
تـ❤️ـو را #کنارخـود
احساس ميکنم
اما چقـدر
دل خوشـی
#خوابـــ ها کم استــ ..😔
#شبتون_شهدایی🌙
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
42.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روز محمدقاسم گفت: خواب دیدم تو رفتی سر مزار بابارضا؛ سنگ مزارشو که بوسیدی، بابارضا صدات کرد و بهت سلام داد... تو سرت رو بردی نزدیکتر که ببینی صدا از کجا میاد، یه دفعه بابارضا پشت سرت وایساده بود... تو گفتی چطور از اینجا بیرون اومدی؟! بابارضا گفت من که توی قبر نیستم؛ من توی آسمونام...💔
🍃🍃🍃*🕊🌟🕊*🍃🍃🍃
گاهی
تـ❤️ـو را #کنارخـود
احساس ميکنم
اما چقـدر
دل خوشـی
#خوابـــ ها کم استــ ..😔
#شبتون_شهدایی⛈🌠🕊
#شهیدمحمدرضاالوانی
#شبهایجمعهباشهدا
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
💠نماز اول وقت بخوانید تنگ دستی شما رفع میشود!
از آقا سید عبدالهادی شیرازی (ره) که ماشاءالله، واقعاً عالم حسابی بود، نقل کرده اند که در کوچکی بعد از فوت پدرم میرزای بزرگ تکفّل خانواده به عهدهی من بود. میگوید: ایشان را در #خواب دیدم.
از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی، حال شما چطور است؟ میگوید در جواب گفتم: خوب نیست.
فرمود: به بچهها و اهل خانه سفارش کنید که نماز اول وقت بخوانند، تنگدستی شما رفع میشود.
📚 در محضر بهجت، ج۳، ص ۱۸۸
➥ @ansuiemarg_ir
42.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روز محمدقاسم گفت: خواب دیدم تو رفتی سر مزار بابارضا؛ سنگ مزارشو که بوسیدی، بابارضا صدات کرد و بهت سلام داد... تو سرت رو بردی نزدیکتر که ببینی صدا از کجا میاد، یه دفعه بابارضا پشت سرت وایساده بود... تو گفتی چطور از اینجا بیرون اومدی؟! بابارضا گفت من که توی قبر نیستم؛ من توی آسمونام...💔
🍃🍃🍃*🕊🌟🕊*🍃🍃🍃
خدایا به حق آرزوهای کوچک و بغض های معصومانهی فرزندان شهدا قسمت میدیم بقیهی غیبت امام زمان مان را بر ما ببخش...
بچه هایی که آرزو داشتن یه لحظه با پدرانشون قدم بزنن؛
آرزو داشتن یه لحظه دست توی دست پدرانشون به دوستاشون باباشون رو نشون بدن
و خیلی آرزوهایی که فقط باید از خودشون پرسید...
امشب شاید فقط همین آرزوشون باشه که باباشون به خوابشون بیاد...😭🤲💔
گاهی
تـ❤️ـو را #کنارخـود
احساس ميکنم...
اما چقـدر
دل خوشـی
#خوابـــ ها کم استــ ..😔
#شهیدمحمدرضاالوانی
#شبتون_شهدایی🌙
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani