eitaa logo
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
1.2هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
12.9هزار ویدیو
175 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا...✨ تاریخ تولد🎂:1361/1/2 تاریخ شهادت🕊️:1395/7/7 مزارشهید🥀:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات:۰۹۱۸۵۴۶۱۲۶۰
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ الرب الشهید 🌺شهید فرمانده قاسم غریب از دید رسانه العربیه خاور میانه🌺 🕊🌹قاسم غریب شجاع بود که وی بعد از بر افتاد ، تا لحظه شهادتش خیلی ها از دلاوریها و سابقه این تکاور و رنجر معروف ایرانی چیزی نمی دانستند. 🇮🇷🇮🇷پرآوازه در آنسوی مرزها…🌐🌐 این ایرانی آن سوی مرزها در جبهه حلب و دیرالزور برای سرکردگان داعش خیلی آشنا بود. های جاسوسی داعش نام یک سپاهی را به سرکردگان این گروهک تکفیری دادند که فرماندهی خط مقدم نبرد با داعش و   #3 هزار نیروی سوری و داوطلبین مبارزه با تکفیری ها را بر عهده دارد. ☠☠داعش فهمیده بود تا غریب در خط مقدم می جنگد و فرماندهی می کند، مبارزه با سپاه وی سخت و طاقت فرساست برای همین برای وی تعیین کردند. تدمر شهری که در نزدیکی حلب قرار دارد این شبها ناآرام بود؛ هنوز شهر تاریخی تدمر یا پالمیرا بدستان تکفیری های داعش نیفتاده بود. چون غریب سرسختانه از این شهر دفاع می کردند اما ماه بعد از شهادت قاسم غریب بدست داعش افتاد و این شهر تاریخی و باستانی توسط داعش این تکاور و معروف چیزی نمی دانستند. 💫🌒 شهادت قاسم غریب را با عاشورا و شب های عملیات دفاع مقدس مقایسه کرده اند، شور و حالی وصف نشدنی در ایجاد شده بود؛ صدای گلوله تا پاسی از شب قطع نمی شد؛ شب بود و هر لحظه اش حساس بود. تکفیری ها برای دلسرد کردن جبهه مقاومت کردند شان یعنی قاسم غریب شده اما قاسم مدام به خط سر می کشید و یا و یا حسین سر می داد و با این کار روحیه نیروها را بالا می برد. 🌑نیمه های شب بود که فرمانده قطع شد و دیگر صدایی نیامد، اوضاع هم آرام بنظر می رسید؛ سپیده دم که زده شد، قاسم غریب در کنار صخره ای پیدا شد، آری فرمانده به عرش پر کشیده بود…😭😭 و این آرزویی بود که او را برای دفاع از مرزهای معنوی عباس وار برای حمایت از زینب (س) از در ۵ کیلومتری گرگان فرسنگ ها دورتر به سوریه کشانده بود. شادی ارواح پاک شهدا صلوات💫🌹🕊🌹
برای اولین بار در شب 21 بهمن 83 با دو نفر از دوستانش به خواستگاری آمد. خوب به یاد دارم ساعت 9 شب بود. در پیروزی انقلاب اسلامی غریو الله‌اکبر مردم به گوش می‌رسید. از آن موقع به بعد هر وقت غریو الله‌اکبر را می‌شنوم، یاد شب می‌افتم و خاطره شیرین آن شب برایم زنده می‌شود. خیلی اتفاقی رخ داد و ماجرای جالبی دارد. شهید قاسم غریب متولد 1361 در روستای گرگان بود اما محل خدمتش در یگان تهران بود. یکبار که برای به می‌آید، دوستش که در قم سکونت داشت به ایشان گفته بود شما قصد ندارید؟ هم گفته بود اگر سید و مؤمنی باشد تمایل به ازدواج دارم. دوست شان از همسرش می‌خواهد تا کسی را به قاسم معرفی کند که ایشان هم از دوستانش که مسجد جمکران بود سؤال می‌کند و در نهایت به معرفی می‌شوم. پاسدار بود و دوره را می‌گذراند. عاشق بود و عاقبت سیمرغ آسمان شهادت شد. ابتدا از اعتقادات و ایمانشان و بعد هم از شغلش برایم صحبت کرد. قاسم از سختی راهی که در پیش داریم حرف زد، از پیش رو و از زندگی‌ای که امکان دارد شهر به شهر بچرخیم. اصرار داشت تا من با اطلاع از همه این شرایط، مسائل و سختی‌ها تصمیم خودم را بگیرم. من هیچ شناختی در مورد شغلش نداشتم. دوست داشتم شرط هر دوی مان صداقت باشد و هرگز در هیچ شرایطی به هم دروغ نگوییم. در همان جلسه از احتمال برایم گفت. می‌گفت : که شهادت است و من در جواب گفتم من دوست دارم زندگی‌ام قشنگ باشد. مهم نیست. راوی: همسر معزز شهید مدافع حرم؛ قاسم غریب
‍ شهید ژوان کورسل و دعای کمیل علی(ع) 🍃🌸پدر «ژوان» از تجار مراکشی بود و مسلمان و مادرش فرانسوی مسیحی.... ۱۷ ساله بود که همراه پدرش در سفری تجاری به مراکش رفت و مسلمان شد. در یکی ازنمازجمعه های اهل تسنن پاریس یکی ازسخنرانیهای امام خمینی(ره) به دستش رسید، گوشه‌ی خلوتی پیدا کرد و خواند. خیلی خوشش آمده بود خواست که باز هم برای او از این سخنرانی‌ها بیاورند. بعد از مدتی، رفت و‌آمدِ «ژوان کورسل» با دانشجوهای ایرانی کانون پاریس بیشتر شد. غروب شب جمعه ای همراه دوستش جهت دعای‌ کمیل رفت و آخر مجلس نشست. چون پدرش مراکشی بود، عربی را خوب می‌دانست. آن شب «ژوان» توسل خوبی پیدا کرد. این را همه بچه‌ها می‌گفتند. 🍃🌸یک روز بچه‌های کانون، دیدند «ژوان» نماز می‌خواند، اما دست‌هایش را روی هم نگذاشته و هفته بعد دیدند که بر مُهر سجده می‌کند. وقتی از «ژوان» پرسید: «کی تو رو شیعه کرد؟» او جواب داد: « (ع) ». جهت شدن به ایران عزیمت کرد. اجازه نمی‌داد یک دقیقه از وقتش ضایع شود. همیشه به دوستانش می‌گفت: معنا ندارد کسی روی نظم ‌نخوابد؛ روی نظم بیدار نشود.» خیلی راحت می‌گفت: «من کار دارم. شما نشستید با من حرف بزنید که چی بشه! برید سر درستون. من هم باید مطالعه کنم.» کتاب «چهل حدیث» و «مسألة حجاب» را به زبان فرانسه ترجمه کرد. یک روز هم تصمیم گرفت به جبهه برود. گفت: «باید بروم، حضرت امام گفتند واجب است.» فردای آن روز، رفته بود لشگر بدر و به عنوان بسیجی، اسم نوشته بود و رفت عملیات مرصاد۲. هنوز یک هفته نشده بود که خبر را آوردند. آن موقع، تقریباً بیست‌ و چهار سال داشت. @shahidmohammadrezaalvani
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
سختــ استــ امـا.. گـذشتند از،هر آنچه کهـ.. قلبـشان را وصـلِ زمین میکـرد!..😭😭😭 شهیدانه🕊 #جهت‌ت
‍ 🍃زمان به سرعت می گذرد. به ندای دلت گوش کن، می خواهی دل ببندی و بمانی یا حق شوی و به پرواز کنی🕊 🍃شهدا را با زیباترین مرگ همان شهادت تفسیر کردند. 🍃 دهه هفتادی هایی که در این روزها خبر شهادتشان فکر را مهمان خانه می کند که چطور می توانند از دنیا و تعلقاتش بگذرند؟ 🍃جوانانی که با ذکر ، علی اکبرهای زمان شدند، پدرانشان آن ها را راهی میدان دفاع از حریم آل الله کردند و مادرانشان با ذکر ، جان هایشان را در راه زینب(س) فدا کردند. 🍃جوان ذاکری هم نام ارباب و غلام با عزت او(حسین معز غلامی)که پاسداری را فقط برای برگزید. 🍃عصرهای پنج شنبه خودش و دلش در دنبال گمشده اش بود. در خانه هم عکس شهید مونس لحظه هایش بود. شاید هم مونسش پادرمیانی کرد و دفاع از حرم رزقش شد .. 🍃اهل ماندن نبود. حتی دوستانش به پدرش گفتند: به حسینت دل نبند او رفتنی است. یک عکس و یک خط نوشته دردنیای مجازی خبر شد برای چشم انتظارش در دنیای واقعی😓 🍃علی اکبرانه رفت و پدرش را به صبرِ حسین(ع) پس از وصیت کرد. او همچون جوان دلیرانه و با شجاعت جنگید و شهید شد🌹 🍃گویا ی پیکرِ بر زمین مانده ی را بسیار خوانده بود که پیکرش سه روز بعد از شهادت پیدا شد. آن هم بانشان (عج) که سند سربازی اش، برای امام زمانش بود❣ 🍃مدافع منتظر ... این روزها حال دلمان خوب نیست. برایش بخوان از همان هایی که مانند خودت به ختم شد🌷 🍂به مناسبت سالروز شهادت ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۶ فروردین ۱۳۷۳،خوزستان.امیدیه. 📅تاریخ شهادت : ۴ فروردین ۱۳۹۶،سوریه حماء 📅تاریخ انتشار : ۳ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۰ @shahidmohammadrezaalvani
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
‍ 🍃زمان به سرعت می گذرد. به ندای دلت گوش کن، می خواهی دل ببندی و بمانی یا حق شوی و به پرواز کنی🕊 🍃شهدا را با زیباترین پرکشیدن، یعنی همان تفسیر کردند.🌠 🍃 دهه هفتادی هایی که در این روزها خبر شهادتشان فکر را مهمان خانه می کند که چطور می توانند از دنیا و تعلقاتش بگذرند؟ 🍃جوانانی که با ذکر ، علی اکبرهای زمان شدند، پدرانشان آن ها را راهی میدان دفاع از حریم آل الله کردند و مادرانشان با ذکر ، جان هایشان را در راه زینب(س) فدا کردند. 🍃جوان ذاکری هم نام ارباب و غلام با عزت او (حسین معز غلامی) که پاسداری را فقط برای برگزید. 🍃عصرهای پنج شنبه خودش و دلش در دنبال گمشده اش بود. در خانه هم عکس شهید مونس لحظه هایش بود. شاید هم مونسش پا درمیانی کرد و دفاع از حرم رزقش شد ...🕊 🍃اهل ماندن نبود. حتی دوستانش به پدرش گفتند: به حسینت دل نبند؛ او رفتنی است.... یک عکس و یک خط نوشته در دنیای مجازی، خبر شد برای چشم انتظارش در دنیای واقعی😔 🍃علی اکبرانه رفت و پدرش را به صبرِ حسین(ع) پس از وصیت کرد. او همچون جوان دلیرانه و با شجاعت جنگید و شهید شد.🌹 🍃گویا ی پیکرِ بر زمین مانده ی را بسیار خوانده بود که پیکرش سه روز بعد از شهادت پیدا شد. آن هم با نشان (عج) که ، برای امام زمانش بود❣ 🍃 ! این روزها حال دلمان خوب نیست؛ برایش بخوان؛ از همان هایی که مانند خودت به ختم شد.🌷 ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۶ فروردین ۱۳۷۳،خوزستان.امیدیه. 📅تاریخ شهادت : ۴ فروردین ۱۳۹۶،سوریه حماء 📅تاریخ انتشار : ۳ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۰ http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani