#ازدواج_به_سبک_شهدا🌷
✍نیت کردم چهل روز روزه بگیرم و دعای توسل بخوانم. بعد از چهل روز هرکسی آمد جوابم مثبت باشد. شب سیونهم یا چهلم بود، ابراهیم آمد خواستگاری. آمده بود بله را بگیرد. گفتم: «من مهریه نمیخوام، خانوادم را شما راضی کنید.» خیلی راحت گفت: «من وقت این کارها را ندارم.» از حرفش عصبانی شدم «شما که وقت ندارید چرا می خواید ازدواج کنید؟» گفت: «درسته وقت ندارم ولی توکل که دارم.»
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
@shahidmosavinejad
#ازدواج_به_سبک_شهدا
✍نوه دایی ام بود، کم و بیش رفت و آمد داشتیم. خواستگاری ام که آمد، پدر و مادرم بی چون و چرا #قبول کردند!!
ولی خودم تردید داشتم؛
دو سه بار آمدند و رفتند، جواب مثبت ندادم! همان ایام مریض شدم و افتادم توی بستر...
نزدیک ظهر آمد خانه مان، از پشت در احوالم را پرسید و بعد آماده شد برای نماز...
آنقدر قشنگ #اذان و اقامه گفت و نماز خواند، که یادم رفت مریضم...
همان نماز کار خودش را کرد!
شدم #عروس خانه محمدناصر ناصری...
✍به روایت #همسر شهید
#شهید_محمد_ناصر_ناصری
@shahidmosavinejad
#ازدواج_به_سبک_شهدا
✍مسجدکه میرفتم ، چند باری دیدمش...
خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم
ساده زیست بود ، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه ۴۵۰۰ تومنی بود ...
مهریه ام ۱۴ سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛
-مي گفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.
هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم...
می گفت #خیلی_دوستت_دارم
می گفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم....
من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای #شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و می خواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود
همسر شهید برای رسیدن و ازدواج با مهدی عسگری چله می گیرد ،
ده سال بعد برای رسیدن مهدی به خدا چله می گیرد ...
🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک #صلوات🌷
@shahidmosavinejad