eitaa logo
«مُشْتٰاقُ‌اْلْحُسِینِ‌عَلَیهِ‌اْلْسَلامِ»
385 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
192 ویدیو
6 فایل
#شهید_مدافع_حرم_حسین_مشتاقی شهید ولایت در خان طومان, شهیدی که روز مبعث پیامبر اکرم(ص) فدای حریم ولایت شد. ارتباط باادمین @mohsenmsh67
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨طرح آسمانی ترین ولادت به مناسبت چهارمین سالگرد ولادت بعد از شهادت و به مناسبت چهارمین سالگرد شهادتشان قصد داریم که 👇👇👇 ختم قرآن را در فاصله ی زمانی بین این دو تاریخ داشته باشیم 📢بزرگوارانی که تمایل به شرکت در این ختم دارند لطفا تعداد جزء مورد نظر خود را به آیدی زیر بفرستند.👇👇👇 @arefeh_saadat_69 🔵توجه مدت تلاوت ختم ها: از تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲ تا ‌ ۱۳۹۹/۲/۱۶ ان شاءالله که شهید عزیز در روز قیامت دست تک تک عزیزان را بگیرد و شفیعمان باشد. @shahidmoshtaghi
4_5870591626383982994.mp3
8.13M
🌹دعای ابوحمزه (2) 🌹حاج محمدرضا بذری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمانی که دوقلوهای شیرینمان به دنیا آمدند، وقتی حسین آقا از سرکار که به خانه می آمد در امور خانه داری و بچه داری خیلی کمک می کرد. گاهی اوقات از ترس اینکه برای نماز شب هایش از فرط خستگی نتواند بیدار شود کمی صبر می کرد، ساعت به اوقات نیمه شب شرعی که نزدیک می شد نماز شبش را می خواند تا ثواب این فریضه را از دست ندهد... یکی از همکاران حسین آقا(آقای عالیشاه) که از دوستان خانوادگیمان هستند می گفت: حسین در ماموریت ها برای اینکه نماز شبش را از دست ندهد، پست های سخت را قبول می کرد. ساعت هایی را برای خودش در نظر می گرفت که هرکسی دوست داشت آن ساعت را به رختخواب گرم و نرمش برود و بخوابد؛ ولی او نمی خواست فرصت هایش را از دست بدهد. @shahidmoshtaghi
نیمه های شب بود یکی از بچه‌ها که پُستش تمام شده بود، به داخل اتاق آمد تا حسین و برای نگهبانی بیدار کند من بیدار بودم هنوز خوابم نبرده بود، دیدم حسین گفت : برای نگهبانی برو حمید و صدا کن ، منم گفتم شاید حسین خسته‌ ست قبول کردم رفتم . پُستم که تمام شد آمدم حسین و برای نگهبانی بیدار کردم دیدم خیلی راحت از سر جایش بلند شد و رفت. فردا شب دوباره همین اتفاق تکرار شد و حسین گفت : که حمید جای من برود، گفتم : یعنی چه چرا این هر شب داره پستش و بامن عوض میکنه . چند شب گذشت ، یه شب قبول نکردم و گفتم برو سر پست خودت که دیدم اصرار که ساعت نگهبانی تو با من عوض کن من شک کردم گفتم : چرا این همه اصرار می کنه اون شب قبول کردم ورفتم تا سر از کار حسین در بیاورم . نگهبانیم که تمام شد برگشتم حسین و بیدار کردم و خودم رفتم دراز کشیدم بیدار ماندم تا ببینم چی میشه که حدود یک ساعت گذشت دیدم حسین وضو گرفت و داره نماز می خونه وبعدش رفت بالای بلندی و شروع کرد به اذان صبح گفتن، با اون شور و هیجانی که داشت با سر و صدا بچه ها رو برای نماز بیدار می کرد به قدری بلند اذان می گفت که صداش می گرفت ، تازه متوجه شده بودم که چرا حسین اینهمه تلاش می کرد تا آ خرین نفر برای نگهبانی شب باشه. فقط به عشق نماز شب و اذان صبح ؛ همه‌ی این سی و سه روز آخر در سوریه را ، حسین جان اذان صبح و می گفت تا بچه ها با صدای دلنشین او بیدار بشوند . یادش گرامی باد و راهش پر رهرو باد. @shahidmoshtaghi
4_5873167073458258199.mp3
12.41M
🌹دعای ابوحمزه قسمت سوم/حاج محمدرضا بذری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند روز است که در روزه ی دیدار توام ؛ پر کن این فاصله ها را که دم افطار است.... @shahidmoshtaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگن اردیبهشتی ها، بهشتی اند؛ حالا فکر کنین من هم اردیبهشت به دنیا اومدم و هم از دنیا رفتم! @shahidmoshtaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معلم خوب از معبر حرفهایش درهای بهشت را باز میکند بہ روی شاگردانی کہ در ملکوتِ قلب او آمادهٔ درس گرفتن هستند سلام برمعلمانی کہ راههای آسمان را به شاگردانشان نشان دادند... سلام بر شهدا؛ مکتب شهادت @shahidmoshtaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹گلایه سپهبد حاج قاسم سلیمانی به جایگاه اندیشه امام(ره) و آیت‌الله خامنه‌ای در سیستم آموزشی کشور @shahidmoshtaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهار سال گذشت از آخرین تماست. چهار سال پیش، تو همچین روزی تو همچین ساعتی آخرین بار بود که صدای دلنشینت را شنیدم آخرین حرفی که به من گفتی این بود: خانم دعاکن همیشه صحیح وسالم باشم، تا بتوانم جهادکنم. سه شنبه چهاردهم اردیبهشت ۹۵ آخرین تماس حسین آقا بود: «وقتی زنگ زد اول با دوقلوها صحبت کرد، تعجب کرده بود که در این یک‌ماهی که نبوده چقدر صحبت کردنشان خوب شده است! بعد که من گوشی را برداشتم گفت: «خانم‌ چقدر خوب صحبت می‌کنند!» گفتم: «انشاءالله تا شما بیایی اینها شیرین زبانی هایشان بیشتر میشود.» در آن تماس آخر به من گفت: «خانم دست بچه‌ها را بگیر و برو به خانه. برو در خانه خودمان که آرامش بیشتری داشته باشی... می‌دانست من شب‌ها تنها می‌ترسم که در خانه بمانم. به من گفت: خانم بر ترس شبانه ات غلبه کن. بعد هم از من خواسته بود تا دعا کنم صحیح و سالم باشد تا بتواند همیشه در راه خدا جهاد کند... 💞💞💞 کاش می دانستم آن روز غروب، آخرین باری که زنگ زدی، بار آخریست که صدایت را می شنوم. کاش از حرف های آخرت چیزی حس می کردم. کاش حکمت این صحبت هایت را در آخرین تماس مان می فهمیدم. @shahidmoshtaghi
4_5879632901909250311.mp3
9.66M
🌹دعای ابوحمزه بخش چهارم/حاج محمدرضا بذری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5886361586653724896.mp3
10.06M
🌹دعای ابو حمزه /بخش پنجم حاج محمدرضا بذری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالروز آسمانی شدن دلاوران و خاکیان افلاکی لشکر قهرمان ۲۵ کربلای مازندران در کربلای خانطومان سوریه، گرامی و یاد و نامشان همواره بر فراز قله های دلدادگی به ایران و اسلام برافراشته باد. @shahidmoshtaghi
🍃 در دومین روز از اردیبهشت و سومین روز از ماه ، مصادف با تولد (ع) به دنیا چشم گشود و سفر به زمین را آغاز کرد. . 🍃به احترام و اشتیاق خانواده اش برای فرزند صالح، در دفتر تقدیر، نام برایش قلم خورد. . 🍃 مادر، حسین را نذر کرده بود .آرزویش این بود ک در لباس پاسداری او را ببیندو حسین آرزوی را به حقیقت تبدیل کرد. . 🍃سرباز امام زمان(ع) وقتی ندای را از حرم عمه سادات شنید، با جان و دل گفت. . 🍃مهمانی عشق را با دعای مادر دعوت شد اما، چشم های منتظر مادر سبب شد که بدون برگرد . . 🍃 دلش بی قرار رفتن بود.اندکی بعد بازهم دعوت شد به از حرم عمه سادات. . 🍃اشک های مادرِ قرآن به دست ، دل بی قرار ، نگرانی های شریک زندگی اش و چشم های کودکانش ، شاهد لحظه خداحافظی اش بودند. . 🍃او با پرواز به مقصد سوریه برای زیارت حضرت زینب و نوکری اش راهی شد. عمه سادات باز هم نوکر خرید و بزم عشق با یک ماموریت آن هم در منطقه ای به نام مهیا شد. . 🍃خانطومان جایی است که در آن رزمندگان با خون، شهادت می خوانند. . 🍃سرزمینی که دیدن پیکرهای ، روضه ارباب را تداعی می کند و اشک های رزمندگان،حکایت از جاماندن دوستان شهیدشان است. . 🍃در خان طومان همچون ، با تعداد کم مقاومت کردند و حسین مشتاقی همچون ارباب شدو به آرزویش رسید. شاید هم هایش او را به ارباب رساند. . 🍃امروز شانزدهمین روز از ماه اردیبهشت است و ، کوله پشتی ایمان بر دوش ، با عطر شهادت زمین را می گوید. . ✍نویسنده: . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲ اردیبهشت ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت : ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان . 📅تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ . 🥀مزار : شهر نکا .