eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
336 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸امام صادق علیه السلام: در آن زمان، ثروتمندان، عزیزتر و گرامی‌تر از مؤمنان خواهند بود.. از مشاهده ی وضعیت نابسامان مؤمنان خوشحال می‌شوند!. مؤمنان غمگین، حقیر و ذلیل می شود.. اصحاب الآیات ( عمل کنندگان به آیات قرآن ) تحقیر می شوند، کسانی که آنان را دوست دارند نیز همین طور. روزی خواهد رسید که ، همانند واژگون شدن ظرفی، واژگون می‌شود.! 📂 بحارالانوار 52/257 حدیث 147 ➖➖➖➖➖➖➖➖ ما را به دوستان خود معرفی کنید 👇👇👇👇👇 @shahidmostafamousavi
مجتبی علاقه زیادی به شهید صیاد شیرازی داشت 😍و سعی داشت قدم در همان مسیری بگذارد که این شهید بزرگوار گذاشته بود.☝️ اغلب به یاد شهید سپهبد صیاد شیرازی بود و او را الگویی برجسته برای دانشجویان دانشگاه افسری می‌دانست.😊 دوست داشت مانند افسران سواره‌نظام، با آن هیبت و کلاه کاسکت و لباس ویژه‌شان که فکر می‌کرد نسوز هستند، در رژه، رزمایش و اگر پیش می‌آمد، در جنگ انجام وظیفه کند.👌 جوانترین شهید مدافع حرم ارتش مجتبی یداللهی منفرد🌹 @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید سرهنگ دوم مهندس مرتضی زرهرن فردی معتقد ،باایمان وپیرو ولایت فقیه بودند👌 کسی که نماز اول وقتش ترک نمی شد  وبه پرداخت خمس وزکات اموالش مقید بود ودقت نظر خاصی به صله ارحام وارادات خاصی به اهل بیت داشتند 😊  ششم فروردین 1394به درجه سرگردی نائل شدند ودر اسفند 94داوطلبانه با علم وایمان کامل وعاشقانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س)😍ودفاع از مظلومیت وجنگ با کفار تکفیری داعشی به سوریه اعزام شدند ودر نیمه شب 21/1/95در منطقه جنوب حلب در کشور سوریه در حین درگیری مستقیم با دشمن تکفیری بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند.💔  شهید مدافع حرم مرتضی زرهرن @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ پارسال این موقع ارتشی‌ها داشتن تو خیابونا رژه‌ی نظامی می‌رفتن امسال به خاطر شرایط خاص کشور، رژه‌ی خدمت رفتن و خوابیدن رو تخت، خون دادن برای ملت تحقق دوباره‌ی شعار بر همه‌ی ارتشی‌ها مبارک🌸 @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بررسی شبهه ازدواج ام کلثوم و عمر.pdf
809K
📖 🔻 بررسی شبهه حضرت و ✒ نویسندگان: حجت الاسلام حجت الاسلام 💥مطالعه فرمائید و نشر دهید ┈••✾•🍃🌹🌿•✾••┈┈ @shahidmostafamousavi
🔮در گزارش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به رئيس‌‌جمهور مشخص شد هر كدام از مکانها می‌تواند چه سهمی در شيو‌ع كرونا داشته باشد: مدارس: ۱۲درصد دانشگاه‌ها: ۶ درصد‌ ادارات: ۳/۵ درصد‌ نمازهای جمعه: ۰/۰۲ درصد‌ زيارتگاه‌ها: ۰/۰۴ درصد‌ حمل و نقل عمومی: ٢٦ درصد فروشگاه‌ها و كسبه خرد: ٢٢ درصد. 🔴جالب اینجاست که مجموع تاثیر اماکن دینی در شیوع کرونا کمتر از یک درصد است! 🇮🇷 بپیوندید 👈 @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یاد فرمایش خیلی خیلی شریف و متین مرحوم استاد جناب علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه فرمود اقا تخم سعادت مراقبه مراقبه تخم سعات مراقبه مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن شما این در و اون در می خواهید کجا بروید به دنبال باید دیگران به سراغ شما بیایند باید دیگران از شما یاد بگیرند حرف میشنوید حرف را باید پیاده کنید در خودتون اقا بنده این الفاظ مرا حمل بر اساعه ادب جسارت گستاخی نفرمایید نعوذ بالله اینطور که نیست سرور من مثل یک کپسولی، یه قرصی، یه حبی به دهن ادم بگذارند ادم این رو فرو ببره اینطوری که نیست اقا که بله زحمت کشیدنه ریاضت کشیدنه إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ متن دستور دین را در متن نظام زندگی پیاده کردنه برنامه داشتنه کشیک نفس کشیدنه کشیک نفس کشیدن یعنی درخت وجود را نهال وجودت را مراقب باش و بدانی که دمی که بر می اوری به حساب توست نیتی که میفرمایید متن قرآن به حساب جناب عالی به روایاتی که از اهل بیت عصمت کسانی که 《انما یعرف القرآن من خوطب به》 کسانی که متصف اند به این مقام دارای این سمت اند که اسرار قران بطون قرآن انسان کامل هم فرمودند باید اینها رو در خود پیاده بفرمایید خدا رحمتش کنه فرمود که تخم سعادت مراقبته باید کشیک نفس و این را باید تقویت کنید این را بپرورانید عجله هم نکن به اونهای که زود می دهند پخته نمی شوند اونهای که دیر میگیرند خیلی پخته می شوند ظرفیت قوی میشه، ظرفیت پیدا میکنند خوب میتوانند که لقمه های مثلا سنگین و نعمت های خیلی والا و سفره های خیلی پر نعمت برای بردارند عجله نکنید شما عجله برای چی؟ شتابزدگی برای چی؟ 🔸تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن 🔸که خواجه خود صفت بنده پروری داند و نوعا همین شما سروران را میبینیم فرمایشاتی میفرمایید باید هم بفرمایید و باید هم بخواهید باید دنبالش بوده باشید اون اندازه را میدانید پیاده بفرمایید در خودتون الان از اونهای که در امدید بروید به سراغ دیگری که بفرمایید بعد چیکار کنیم، اونهای که میدونید و در خودتون پیاده نفرمودید اقا که پیاده نکردیم اقا این مراقبت باشه این کشیک نفس باشه 🔸گر کام تو بر نیامد انگه گله کن دنبال فرمایش مرحوم اقای طباطبایی بودیم، خدا رحمتش کنه، صحبت را فرمود به اینجا که کشوند 🔸گر کام تو بر نیامد انگه گله کن این اولین کار مراقبته و این مراقبت میکشاند شما را به جای که منقمص می شوید در تامل جبروت میدانید که خوی انسانی، طبیعت انسانی، سرشت انسانی خوپذیر است @shahidmostafamousavi
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۶ 🌺 دفاعِ بی‌نظیرِ حضرت زهرا(س) از شهید آوینی سرِمجله‌ی سوره نامه‌ی تندي به سيدمرتضی آوینی نوشتم. حالم خيلي خراب بود. راهي خانه شدم و تا خوابیدم، حضرت زهرا{ را به خواب ديدم و شروع كردم به شکایت کردن از مجله ، كه «بي‌بي» فرمود: با بچۀ‌ من چكار داري؟ من باز از حوزه هنری و سيد مرتضی ناليدم ، باز «بي‌بي» فرمود: با بچۀ من چكار داري؟ بار سوم كه اين جمله را از «بي‌بي» شنيدم، از خواب پريدم. وحشت وجودم را فرا گرفته بود، تا اينكه نامه‌اي از سيد دريافت كردم. سيد مرتضی نوشته بود: «يوسف جان! دوستت دارم. هر جا مي‌خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي‌خواهي بكن، ولي بدان براي من پارتي‌بازي شده و اجدادم هوايم را دارند» راه افتادم به سمت حوزه هنری و به سیدگفتم: قبل از رسيدنِ نامه ات، خبرِ پارتي‌ات را داشتم... و خوابم را برایش تعریف کردم... . 🇮🇷 خاطره‌ای از زندگی هنرمند شهید سید مرتضی آوینی 📚 منبع : کتاب همسفر خورشید @shahidmostafamousavi
🌷بچه ها روزها خاک های منطقه را زیر و رو می کردند و شب ها از خستگی و با ناراحتی به خاطر پیدا نکردن شهدا، بدون هیچ حرفی منتظر صبح می ماندند. یکی از دوستان معمولاً توی خط برای عقده گشایی، نوار مرثیه ی حضرت زهرا (س) را می گذاشت و اشک ها ناخودآگاه سرازیر می شد. 🌷من پیش خودم گفتم: «یا زهرا (س)! من به عشق مفقودین به این جا آمده ام، اگر ما را قابل می دانی، مددی کن که شهدا به ما نظر کنند، اگر نه، که برگردیم تهران...» روز بعد فکه خیلی غمناک بود و ابر سیاهی آسمان را پوشانده بود. بچه ها بار دیگر به حضرت زهرا (س) متوسل شدند، هر کس زمزمه ای زیر لب داشت. در همین حال یک «بند انگشت» نظرم را جلب کرد، خاک را کنار زدم، یک تکه پیراهن نمایان شد. همراه بچه ها خاک ها را با بیل برداشتیم و پیکر دو شهید که در کنار هم صورت به صورت یکدیگر افتاده بودند، آشکار شد. 🌷پس از جستجوی خاک ها پلاک هایشان نیز پیدا شد. لحظه ای بعد بچه ها متوجه آب داخل یکی از قمقمه ها شدند و با فرستادن صلوات، جهت تبرک از آن نوشیدند. وقتی پیکرها را از زمین بلند کردند، در کمال تعجب دیدند پشت پیراهن هر دو شهید نوشته شده: «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم.» راوی: سید بهزاد پدیدار 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @shahidmostafamousavi
دعای فرج آقا امام زمان عج اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر ؛ آمین یا رب العالمین @shahidmostafamousavi
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  : 💜حسابی گیج و کلافه بودم. اصلا نمی فهمیدم چه اتفاقی افتاده.من و دانیال مبارزه ای نداشتیم برای دل بریدن از هم.اصلا همین مبارزه حق زندگی را از ما گرفته بود و هر دو قسم خورده بودیم که هیچ وقت نخواهیمش..اما حالا … نمیدانستم در کدام قسمت از زندگیم ایستاده ام.عثمان با شنیدن این کلمه تعجب نکرد،تنها جا خورد…و فقط پرسید:مبارزه؟؟ مگر دیگر چیزی برای از دست دادن داریم که مبارزه کنیم؟؟ و من مدام سوالش را تکرار میکردم. و چقدر ساده،تمام زندگیم را؛در یک جمله به رخم کشید این مسلمان ترسو! ای کاش زودتر از اینها با هانیه حرف میزد و تمام داشته هایش را روی دایره میریخت و نشانش میداد که چیزی برای مبارزه نمانده. حکم صادر شد،مسلمانها دیوانه ای بیش نیستند.اما برادرم دوست داشتنی بود.پس باید برای خودم می ماند… حالا من مانده بودم و تکه های پازلی که طراحش اسلام بود.باید از ماجرا سردرمیاوردم…حداقل از مبارزه ای که دانیال را از من جدا کرد.و تنها سرنخهای من و عثمان چند عکس بود و کلمه ی مبارزه… مدتی از جستجوهای بی نتیجه مان گذشت و ناامیدی بیتوته کرده بود در وجودمان.و من هر شب ناخواسته از پیگیری های بی نتیجه ام به مادرِ همیشه نگران توضیح میدادم و او فقط با اشک پاسخ میداد. تا اینکه بعد از مدتها تلاش چیزی نظرم را جلب کرد.سخنرانی تبلیغات گونه ی مردی مسلمان در یکی از خیابانها… ظاهرش درست مثل دانیال عجیب و مسخره بود.کچل…ریش بلند،بدون سبیل و به رسم مسلمانان کلاهی سفید و توری شکل بر سر داشت. چند مرد دیگر روی سکویی بلند در اطرافش ایستاده و با مهربانی پاسخ جوانانِ جمع شده را میدادند و برشورهایی را بین شان توزیع میکردند. ای مسلمانان حیله گر…آن دوست مسلمان با همین فریبگری اش،دانیال را از من گرفت…آخ که اگر پیداش کنم،به سنت خودشان ذره ذره نابودش میکنم… سریع با عثمان تماس گرفتم و آدرس را دادم.تا آمدنش در گوشه ایی از خیابان ایستادم و با دقت به حرفهای مبلغان گوش دادم.چه وعده هایی…بهشت و جهنم را میان خودشان تقسیم کرده بودند و از مبارزه ای عجیب میگفتند… و احمقهایی که با دهان باز و گوشهایی دراز،آب از لب و لوچه شان آویزان بود…یعنی زمین آنقدر ابله داشت؟؟؟ زمان زیادی نگذشته بود که عثمان سریع خود را رساند.با سر به مرد سخنرانِ روی سکو اشاره کردم.و او هم با سکوت در کنار ایستاد.و سپس زیر لب زمزمه کرد (بیچاره هانیه!) ادامه دارد.. ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  : ❤️مرد از بهشت می گفت… از وعده هایِ خدایی که قبولش نداشتم… از مبارزه ایی که جز رستگاری در آن نبود… از مزایای دنیوی و اخروی که اصلا نمیخواستم شان…راستی هانیه و دانیال گول کدام وعده دروغین را خورده بودند؟؟؟؟ سخنرانی تمام شد.برشورها پخش شدند.و همه رفتند جز من که یخ زده تکیه به دیوار روی زمین نشسته بودم و عثمانی که با چهره ایی نگران مقابلم روی دو زانو خم شده بود و با تکان،اسمم را صدا میزد:(سارا.. سارا.. خوبی..؟؟) و من با سر،خوب بودن دروغینم را تایید کردم.بیچاره عثمان که این روزها باید نگران من هم میشد… بازویم را گرفت و بلندم کرد( این حرفها..این سخنرانی برام آشنا بود..) و من یخ زده با صدایی از ته چاه گفتم: ( چقدر اسلام بده.. ) سکوت عجیبی در آن خیابان سرما خورده حاکم بود و فقط صدای قدمهای من و عثمان سکوت را می شکست.(اسلام بد نیست.. فقط..) و من منفجر شدم (فقط چی؟؟ خداتون بده؟؟ یا داداش بدبخت من؟؟حرفای امروزه اون مرد را نشنیدی؟؟داشت با پنبه سر میبرید.در واقع داشت واسه جنگش یار جمع میکرد…مثه بابام که مسلمون بود و یه عمر واسه سازمانش یار جمع کرد… شما مسلمونا و خداتون چی میخواین از ماا..هان؟؟اگه تو الان اینجا وایستادی فقط یه دلیل داره،مثه مامانم ترسویی…همین…دانیال نترسید و شد یه مسلمون وحشی…یه نگاه به دنیا بنداز،هر گوشه اش که جنگه یه اسمی از شما و اسلامتون هست… میبینی همه تون عوضی هستین..) بی تفاوت به شرم نگاه و سرِ به زیر انداخته اش،قدم تند کردم و رفتم. و او ماند حیران،در خیابانی تنها… چند روزی گذشت.هیچ خبری از عثمان نبود.نه تماسی،نه پیامکی…چند روزی که در خانه حبس بودم،نه به اجبار پدر یا غضب مادر…فقط به دل خودم!! ادامه دارد.. ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡🍂 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
انالله و انا الیه راجعون خبردار شدیم که پدر بزرگوار شهید احمد اعطایی به رحمت خدا پیوست آرزو می کنیم که وسعت صبر خانواده ی این دوستان  عزیز به اندازه ی دریای غمشان باشد تسلیت قطره ایست در برابر غم دریا گونه ی شما از خداوند صبری عظیم برای خانواده محترمتان شهید خواستاریم امیدوارم غم آخرتان باشد و با هم دعا کنیم تا خداوند بزرگ روح عزیز  از دست رفته را باشهید عزیزشان قرین رحمت کند و خوب از این میهمان جدید پذیرایی کند . ازطرف خانواده شهید موسوی @shahidmostafamousavi
🔻چرا دزدهای حکومتی(اختلاسگران) برای گریز ، *کانادا* را برمی گزینند؟ 🖌نوشتار: *اردشیرثابت،دکترای حقوق بین الملل* یک تحلیلگر سیاسی باید این پرسش را مطرح کند که چرا از میان نزدیک به ۲۰۰کشور در جهان ، کانادا مقصد اختلاسگران حکومتی جمهوری اسلامی ایران است؟؟ پاسخ به این پرسش از نگاه عوام شاید این باشد که کانادا کشور مهاجرپذیر و دارای امکانات رشد و سرمایه گذاری است. اما بسیاری از دیگر کشورهای جهان نیز همین ویژگی را دارا هستند... *پس چرا کانادا ؟؟؟* پاسخ به این پرسش را باید در پیوندهای بخش *انگلوفیل*(دوستداران انگلیس و دوتابعیتی های امپراتوری بریتانیا) با پیکرهٔ حکومت دانست. روش استعمار انگلیس در ایران بسیار پیچیده و رازآلود است. اما این رازواره ها در ادامه برایتان روشن می کنم. بیشتر اختلاسهای کلان و میلیارد دلاری در جمهوری اسلامی ، با *چراغ سبز لندن* و پشتیبانی *عناصر انگلوفیل* نفوذی در *سیستم امنیتی و قضایی* انجام می شود! برای یک *اختلاس بزرگ میلیارد دلاری* مجموعه ای از عوامل اطلاعاتی *ام آی سیکس MI 6* (اینتلیجنت سرویس ، دایره ٔ خارج از مرزهای بریتانیا) و عوامل داخلی یک حکومت در یک نقطه از دنیا همکاری می کنند تا سرانجام این رقم بزرگ اختلاس سر از بانکهای کانادا و نهایتأ انگلیس درآورند! این ، تازه ترین روش استعمار انگلیس در ایران ودر کشورهای متخاصم دیگر هست که در ایران خیلی موفق بوده، آنها به کسانی که در مقام و مَسنَدهای حساس *مالی ، اقتصادی و سیاسی* قرار دارند تابعیت و شهروندی بریتانیا را می دهند. داشتن گذرنامهٔ بریتانیایی یا کانادایی یکی از شرایط مهمّ یک *اختلاس موفق*(با پشتیبانی لندن) است! یعنی کاردار سفارت انگلیس در ایران بعنوان یک هدیه وپیش کش با فرد مورد نظر که معمولا افراد رده بالا حکومتند تماس گرفته وپاسپورت اقامت دائم در انگلیس یا کانادا را اهدا می کند ،که در واکاوی که اینجانب تا کنون انجام داده ام تعدادی از مدیران ارشد قدیمی اهم از وزیران ونمایندگان مجلس و... وبیشتر فرزندان آنان پاسپورت انگلیس وکانادا اهدا شده، که در این بین توجه خاصی به مدیران بانک مرکزی و مدیران ارشد دیگر بانکها شده !! اینها یک برنامه کاملا زیرکانه سازمان ام ای ایکس، انگلستان هست. در این چندساله ، میلیاردها دلار از سرمایه و ثروت مردم ایران به بانکهای امپراتوری بریتانیا سرازیر شده است. تحقیقات در این باره برای هر روزنامه نگاری(چه در ایران و چه در بریتانیا) *پیامد مرگ* به همراه دارد!!! این یک *افشاگری بزرگ* است که در *هزارتوی یک دسیسه* ، بسیاری را ناپدید کرده و می کند... فقر و فلاکت مردم ایران با خروج میلیاردها دلار ثروت از کشور و روانه شدن آن ثروت به کانادا و لندن رقم می خورد. اما باز این پرسش را پیش می کشیم که چرا *کانادا*؟ بسیاری از مردم عادی نمی دانند که کانادا کشوری مستقل نیست و جزئی از خاک امپراتوری پهناور انگلیس است! پادشاه انگلیس ، پادشاه کانادا نیز به شمار می رود. ( *فرماندار کانادا* توسط *ملکه الیزابت* تعیین می شود) *استرالیا، کانادا، نیوزلند* و بسیاری از کشورهای جهان اکنون *جزوی از ممالک پادشاهی انگلیس* به شمار می آیند و با عنوان *کشورهای همسود*(کامنولث) یا *مشترک المنافع* شناخته می شوند. تمام قوانین این کشورها باید به *توشیح وامضای ملوکانه شاه انگلیس* برسد ، وگرنه هیچ ارزشی نخواهند داشت!! این همان *راز فلسفهٔ شاهنشاهی* است که عوام و جمهوری خواهان از درک آن ناتوانند. انگلیس هرگز نمیتوانست با ساختار *حکومت جمهوری* چنین امپراتوری ای را زیر نگین خویش داشته باشد. پس مجبور هست در قرن بیستم بعنوان کشور پادشاهی حکومت کند. بانکهای کانادا و لندن روابط بسیار نزدیک و تنگاتنگی باهم دارند و با یک *امپراتوری مالی* اداره می شوند. بنابراین تزریق پول های بادآورده به نظام بانکی کانادا ، یعنی تزریق پولهای ملت ایران به *نظام مالی امپراتوری بریتانیا* اینگونه است که انگلیس *بدون شلیک حتی یک گلوله* و تنها با نفوذ دادن *عناصر انگلوفیل خودفروخته* در پُست های حسّاس نظام ، در حال *چپاول ایران* است. به راستی ایرانیان در یک *سیستم برده داری انگلیسی* تبدیل به *برده های پادشاه بریتانیا* شده اند. پول هایی که می بایست در زیرساختهای عمرانی ایران به صورت وام به صاحبان صنایع و مشاغل پرداخت شود ، به جیب *شهروندان انگلیسی و کانادایی(عضو امپراتوری بریتانیا)* می رود.... انگلیس در خواب هم نمی دید که بتواند روزی یک *کشور ثروتمند* همچون ایران را *بدون جنگ و هزینهٔ سیاسی و نظامی* «مستعمره» خویش کند!!!!!! درآینده و با آشفته تر شدن اوضاع ، نگران *گریز آقازادگان* که تا کنون به بیشترشان پاسپورت انگلیس وکانادا اهدا شده ، پولهای بیشتری به سوی سرزمین های پادشاهی بریتانیا بویژه کانادا خواهیم بود. البته *حکومت انگلیس (این استعمارگ
ر کهنه کار و روباه صفت)* به اندازه ای زرنگ و هوشمند است که مستقیمأ از پذیرش اختلاسگران حکومتی سر باز زند. اما آدرس کانادا (و پاسپورت کانادایی) را در جیب آن ها می گذارد! . هیچ می دانید : *حتی در صورت تغییر حکومتها نیز امکان بازگرداندن این افراد فراری وجود ندارد!!* زیرا *دوتابعیتی* بودن ، ایشان سبب می شود تا مورد پشتیبانی کشورهای استعماری مانند کانادا و انگلیس قرار گیرند! همانگونه که *محمود خاوری* و..... با خیالی آسوده میلیاردها دلار از سرمایهٔ ملت ایران را به *نظام مالی امپراتوری بریتانیا* تزریق کرد و هرگز مورد پیگرد قرار نگرفتند. با سپاس: اردشیر ثابت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب منازل الاخره، می نویسد : شخصی به نام ابن صمد، بیشتر اوقات شب و روز، نفس خود را حساب میکرد. پس روزی ایام گذشته عمر خود را که حساب می کرد، دید شصت سال از عمرش گذشته است. پس حساب کرد ایام آن را، یافت که بیست و یک هزار و پانصد روز می شود. گفت: وای بر من اگر روزی یک گناه بیشتر نکرده باشم. پس ملاقات میکنم خدای را با بیست و یک هزار و پانصد گناه.. این را بگفت و بی هوش افتاد و در همان بیهوشی وفات نمود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا