eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
337 دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
13.6هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🌱 از هلی‌کوپتر پیاده شد. جواهر دست او را گرفت و به سرعت به سوی پناهگاه دویدند. باد شدید پره‌های هلی‌کوپتر، چادرشان را به شدت تکان می‌داد. ناگهان صدای سوت ده‌ها خمپاره به گوش رسید. جواهر را هل داد و هر دو روی زمین دراز کشیدند صدای چند انفجار شدید بلند شد. هلی‌کوپتر به سرعت بلند شد و دور شد. جواهر و دوباره دویدند. به نخلستان رسیدند. روی زمین سجده کرد. خاک را بوسید و با شادمانی گفت: _می‌بینی جواهر، بوی مهدی میاد. خدایا من چطور طاقت آوردم این همه مدت از آبادان و مهدی دور باشم. 🍃با هم به سوی بیمارستان شرکت نفت راهی شدند. بین راه جواهر گفت: _ جان تو امانتی. من به زحمت آقاجان را راضی کردم. اگر می‌خواهی ازت ناراحت و رنجیده خاطر نشوم قول بده هر وقت سوت خمپاره و توپ شنیدی یا روی زمین دراز بکش یا جایی پناه بگیر. 🍃به خوابگاه بیمارستان شرکت نفت رسیدند. خانم جوشی و کریمی با خوشحالی به استقبال آمدند. سر از پا نمی‌شناخت. حالا در آبادان بود. در اولین فرصت به همراه جواهر به زیارت برادر شهیدش رفتند. جواهر در آنجا شاهد بود که صورت بر مزار مهدی گذاشته و تا ساعتی با مهدی درد دل کرد، گریه کرد و خود را سبک کرد. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷 https://eitaa.com/sh_mfarhanian
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🌱 عرق از پیشانی مرضیه گرفت و با مهربانی گفت: _عزیزم، الان رزمندگان ما در جبهه تو سنگرها در حالی که نه سقفی بالای سرشان است و نه پنکه و کولر دارند با دشمن می‌جنگند. من دلم نمی‌آید در حالی که آن‌ها در چنین وضعیتی هستند بروم جلوی کولر بشینم. مؤلف: پایان فصل چهارم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🍀خانم جوشی گفت: _آخر جان تو که می‌دانی بودنت در بیمارستان چقدر مفیده، اگر تو نباشی من خیلی دست تنها می‌شوم. 🌱 گفت: _ببین خواهر جوشی، الحمدلله اوضاع آرام شده و دیگر آبادان زیاد بمباران نمی‌شود. با آمدن پرستاران خوب و متعهد به اندازه کافی نیرو در بیمارستان‌ها هست. 🌼من دوست دارم فعالیت کنم و حالا در بیمارستان خدا را شکر کار زیادی برایم نیست. مجروحین کم شده‌اند و بیشترشان را به شهرهای دیگر منتقل می‌کنند. من با سنیه سامری صحبت کردم. من احساس می‌کنم در رسیدگی به خانواده‌ی شهدا و تبلیغات خیلی مشکل هست و به وجود امثال من نیاز هست. نمی‌دانی چه قدر دوست دارم به خانواده‌ی شهدا خدمت کنم. 🍃احساس می‌کنم این‌طوری خیلی مفیدتر هستم. به شما قول می‌دهم اگر به وجودم احتیاج شد. حتماً به بیمارستان بیایم. اگر با رفتن من به بنیاد شهید موافقت کنید خیلی ممنون‌تان می‌شوم. 🍀خانم جوشی در برابر دلایل حرفی نداشت. سنیه سامری از خوشحالی در آسمان سیر می‌کرد. از اینکه به او نزدیک‌تر می‌شد خدا را شکر می‌کرد. مؤلف: ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهیده 🌷