eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
334 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.6هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 📸دست نوشته‌های معنادار مردم برای مسئولان در اجتماع بزرگ «دفاع از اقتدار و امنیت» ♨️ما همچنان مخالف گرانی هستیم فقط به عشق رهبر آمده ایم... ♨️به گرانی معترزیم از آشوبگر بیزاار @shahidmostafamousavi
راز مگوی انتخابات علی مهدیان 🔻🔻🔻 ⚡️ این انتخابات مهم بود. چون یکی از عددهای مگوی کشور بر ملا شد. کدام عدد؟ ⚡️ بعد از انتخابات هشتاد و هشت و تشدید خطرناک در ایران که با رفتار فتنه گران و تا حدی رئیس جمهور وقت شکل گرفت، سنگین ترین فشارها ایران وارد شد. در این صحنه جریان غربگرا با شعار و وارد صحنه شد. اما همه میفهمیدند امیدشان، طعم امید بستن به خارج از مرزها را دارد و آن تدبیر نیز طعم علوم ذاتا مسموم انسانی و تجربه تکنوکراتهای غربگرا. ، صرفا یک پروژه کلان نبود بلکه بروز گفتمان تمایل به خارج بود. خنده های بچگانه وزیر راه وقت، هنگام فرود هواپیمای دست دوم را یادتان بیاید. تبلیغ عاشقانه حضور تجار اروپایی و آمریکایی را به یاد بیاورید. ارتباط لیوان آب به برجام و هزار و یک تصویر دیگر را به یاد بیاورید. ⚡️در دوران برجام شروع شد به پاره شدن. اگر ترامپ هم نبود این برجام نابود میشد چرا که دبه کردن را اوباما آغاز کرد. همه چیز شد هیچ و نه تقریبا هیچ بلکه هیچ هیچ . ⚡️حالا دشمن پروژه را دوباره کلید زد. برای او حتی قصه تحریمهای سنگین نیز این قدر مهم نبود که فراگیری این گفتمان مهم بود. شرایط مهیا بود با سرعت صدو بیست کیلومتر دولت ما را وارد کوچه بن بست کرده بود. این ماجرا را بگذارید کنار عدم قدرت مدیریت در صحنه داخلی. ماجرای و و و هزار و یک بی تدبیری دیگر را کنار یکدیگر بگذارید. گویا دولت در حال همکاری نانوشته ای با دشمن بود برای تسلط گفتمان نا امیدی در کشور. ⚡️برخی از انقلابیون و آرمان جویان نیز نمیتوانستند چرا که نمیدانستند چطور و از چه چیز باید دفاع کنند و چگونه ایمان را به صحنه برگرداند. برخی کردند و کنار کشیدند برخی نیز بر این بستر نا امیدی سوار شدند و از آن استفاده کردند تا به اسم آرمان جویی مردم را نا امیدتر کنند و فکر میکردند در حال کمک کردن به انقلاب هستند. حال آنکه پروژه دشمن را مدد میدادند. ⚡️مسببین اصلی صحنه یعنی غربگرایان نیز دو دسته شدند برخی برای آنکه پایگاه خود را در مردم حفظ کنند گارد خروج از نظام گرفتند و از نظام بیرون کشیدند دیگر به روشنی شعار براندازی نظام و التماس به ترامپ را آغاز کردند برخی دیگر اما سکوت کردند و البته بدشان نمیامد ناکارآمدی ها را به کل ساختار نظام متصل کنند در واقع اینها به نام همراهی با نظام کمک کننده گفتمانی به خروج کرده ها شدند. با خروج غربگراها، طبیعی بود که ایشان برای انتخابات رد صلاحیت شوند و این نیز بهانه بهتری بود تا باز هم همه چیز را به نظام گره بزنند. شعار را و شعار فساد کلان و فراگیر را که رئیس دولت راه انداخت در این پازل میتوان دید. بعد از رد صلاحیتها نیز مسخره کردن ساز و کار انتخابات که یکی چیزی میگوید و دیگری چیز دیگر مینویسد و مقایسه با و همه و همه در همین جهت بود. ⚡️شاید مظلومترین نیرو در این صحنه خود بود که باید به تنهایی داشته های مردم را تبیین میکرد. خودش یاد میداد و خودش تبلیغ میکرد و خودش تکرار میکرد و کار همه را یک تنه خودش انجام میداد. غربت و مظلومیتی که در وصیتنامه حیرت آور شهیدقدس به آن اشاره شده بود. ⚡️همه چیز جمع شد تا در نهایت مردم نا امید شوند و کنار بکشند. اما نتیجه عجیب بود فوق العاده عجیب. ریزش رای در کل کشور و هم در تهران، مرکز ایران کمتر از بیست درصد بود. این یعنی یک شکست سهمگین و حیرت آور برای دشمن. آری این عدد مگویی بود. نباید معلوم میشد همه قدرت رسانه ای غربی ها و غربگرا ها و جاهلان داخلی روی مردم چقدر است. اما معلوم شد. مردم ما حیرت آورند. @shahidmostafamousavi
✍️ 💠 به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای ، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت :« یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. 💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«می‌خوای چی‌کار کنی؟» 💠 دو شیشه بنزین و و مردی که با همه زیبایی و دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از و و و و و ، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار هم دیگه تمومه!» 💠 و می‌دانستم برای سرنگونی لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» 💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 💠 به‌ هوای سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ✍️نویسنده: ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
✍️ 💠 به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای ، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت :« یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. 💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«می‌خوای چی‌کار کنی؟» 💠 دو شیشه بنزین و و مردی که با همه زیبایی و دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از و و و و و ، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار هم دیگه تمومه!» 💠 و می‌دانستم برای سرنگونی لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» 💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 💠 به‌ هوای سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ✍️نویسنده: ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
💠 *⭕خطر جدی هست، جاده به شدت لغزنده شده ، مراقب باشیم نلغزیم !* ❇️ *چندین سال است از کتب متعدد با نویسندگان مختلف با طرز فکرهای مختلف ، مباحث را می خوانم ،حوادث گوناگون ،فتنه های رخ داده شده در دوران های مختلف ، دوران های متفاوت ریاست جمهوری ،حتی خط فکری وزرای مختلف بعد انقلاب ، همه و همه را خواندم ، از ریز به ریز حوادث فتنه سهمگین سال 88 مطلع هستم و آن فتنه را از نزدیک دیدم،اما...* 🔰 *اما با قاطعیت تمام حاضرم قسم جلاله بخورم و دست روی قرآن بگذارم و بگویم در هیچ برهه ای از برهه های حساس در این 43 سال ، هیچ زمانی شاهد این چنین حوادث پشت سر هم که باعث لغزش عده ای انقلابی شود ، نبودیم* 1️⃣ *یک زمانی در زمان هاشمی رفسنجانی، فتنه هایی به خاطر گرانی در اسلامشهر و مشهد رخ داد که جز یک عکس از حادثه اسلامشهر، هیچ عکس و فیلم دیگری موجود نیست ( اجازه انتشار پیدا نکرد) ، اما در آن فتنه انقلابی ها نلغزیدند، الحمدلله* 2️⃣ *فتنه ای نداشتیم تا سال 78 و آن فتنه معروف کوی دانشگاه ، اما آن هم بلافاصله با هوشیاری انقلابی ها جمع شد و انقلابی های ما نلغزیدند، الحمدلله* 3️⃣ *دیگر تا 10 سال ، آن چنان فتنه ای نداشتیم تا رسیدیم به سال 88 و آن وقایع معروف بعد انتخابات، در آنجا هم انقلابی ها لغزش خاصی نداشتند* ❌ *اما....* 👈👈 *اما از سال 98 به بعد ، سال به سال شاهد فتنه هایی بودیم و هستیم که هر چند انقلابی های ما شروع کننده آن نبودند ، اما متاسفانه دچار لغزش شدند* 1️⃣ *در حوادث مربوط به سال 98 که فتنه گرانی رخ داد، بعد از صحبت های رهبری در صبح یکشنبه درس خارج خودشان و حمایت از تصمیم سران قوا ، عده ای از افراد انقلابی که خود را حامی رهبری می دانستند اما توان و قدرت تحلیل این واکنش رهبری را نداشتند، لغزیدند و رهبری را حامی مردم ندانستند !* 2️⃣ *فقط یک سال بعد، در سال 99 شاهد یک فتنه دیگر بودیم که خیلی ها را درگیر کرد و متاسفانه عده ای از افراد انقلابی هم لغزیدند، و آن هم فتنه بود ، شاهد انواع و اقسام حرفها و توهین ها به رهبری بودیم، از سوی اصلاح طلب ها و ضدانقلاب ها؟؟؟* *نخیر* *از سوی افرادی که خود را انقلابی می دانستند ،* *حرف هایی از جمله* 👈 *رهبری متخصص نیست* 👈 *رهبری تحت فشار است* 👈 *رهبری را کانالیزه کردند* 👈 *در بیت رهبری نفوذی ها رخنه کردند* 👈 *رهبری باید جوابگوی جان مردم به خاطر واکسن باشد* 👈 *و....* 👈👈 *و نتیجه این فتنه این شد که دیگر حجیت و اعتباری برای دستورها و توصیه های رهبری باقی نماند و این جماعت حاضر بودند رهبری را دارای اشتباه معرفی کنند، اما حاضر نبودند این حرف را به خودشان بزنند ، حرف دیگران را بالای سر خود می گذاشتند اما حرف رهبری را غیرکارشناسی می دانستند !!!* 3️⃣ *و حالا یک سال بعد ، در سال 1400 و 1401 ، شاهد لغزش افرادی هستیم که از فتنه 98 و فتنه واکسن ، به سلامت عبور کردند، اما الان خودشان درگیر شده اند و فاز روشنفکری و عدالتخواهی ( بخوانید عدالتخواری ) برداشته اند.* 👈 *این افراد حتی حاضر نیستند حرف رهبری که فرمود " همه به دولت کمک کنند " را انتشار دهند* 👈 *حاضر نیستند این حرف رهبری که فرمود " انتقاد دلسوزانه یعنی گفتن خوبی ها در کنار ضعف ها " را منتشر کنند* 👈 *دولت را ادامه دهنده راه دولت روحانی خطاب کردند، اما وقتی رهبری فرمود " دولت جدید ریل گذاری جدیدی کرده " ، حاضر به عذرخواهی و عقب نشینی نشدند* 👈 *مدام در حال پاشیدن بذر نا امیدی هستند و همه چیز را سیاه نشان می دهند، اما حاضر نیستند این حرف رهبری را که فرمود به مردم امید دهید را نشر دهند و عمل کنند* 👈 *مذاکره کردن دولت جدید را سرزنش کردند اما وقتی رهبری فرمود " روند دیپلماسی کشور در مسیر خوبی است " ، حاضر به عقب نشینی از حرفهای قبلی خود نشدند* ❇️ *سابقه نداشت در این حد ، افرادی که خود را انقلابی می دانند، حرفهای رهبری را سانسور کنند و مواضعی بگیرند که کاملا بر خلاف توصیه های رهبری است، در این 43 سال بگردید، با قاطعیت می گویم چنین چیزی سابقه نداشت* 👌 *اما راه علاج چیست؟* ✅ *راه علاج همان است که در وقایع فتنه گون باید رفت، یعنی گوش دادن مستقیم به اوامر رهبری و اسیر جو روانی نشدن و اسیر حرف های این و آن نشدن ، حتی اگر آن افراد مداح مشهور، سخنران مشهور یا دیگر افراد باشند.* 👈👈 *راه ، راه ولایت است و بس، هر جا زاویه ای دیدیم ، باید مسیر خود را به سمت حرف رهبری بگردانیم، بزرگ تر از این مداحان و سخنرانانی که امروز علیه دولت شدند در طول تاریخ لغزیدند، اینها که جای خود دارند.* *رهبری فرمود* * ، والسلام* ✍️ احسان عبادی کانالهای ایتا http://eitaa.com/shahidmostafamousavi @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafa
هدایت شده از بیداری ملت
🔴 در فتنه کشف حجاب هم از رهبر انقلاب یاد بگیرید که باج نمی دهد 🔰رهبر انقلاب در اوج فتنه 88 فرمودند: « این تصور هم غلط است که بعضی خیال کنند با حرکات ، یک اهرم علیه نظام درست میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند، وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غیر قانونی، زیر فشار، خود این، شروع است. این اشتباه محاسبه است؛ این محاسبه‌ی غلطی است. عواقبی هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت » یا اینکه فرمودند: « اگر کسانی شبهه دارند و مستنداتی ارائه میدهند، باید حتماً رسیدگی بشود؛ البته از مجاری قانونی؛ رسیدگی فقط از مجاری قانونی. بنده زیر بار نخواهم رفت » https://khl.ink/f/7190 👈 همچنین ایشان در فتنه سال 98 و پس از جان باختن تعدادی از افراد و تخریب برخی مراکز در این قضیه، فرمودند: « بنده در این قضیّه سررشته ندارم، یعنی تخصّص این کار را ندارم، به آقایان هم گفتم -چون نظرات کارشناس‌ها هم در این قضیّه‌ی بنزین مختلف است، بعضی‌ها آن را لازم و واجب میدانند، بعضی‌ها مضر میدانند؛ بنابراین من هم که صاحبنظر نیستم در این قضایا- که من صاحبنظر نیستم، لکن اگر سران سه قوّه تصمیم بگیرند من حمایت میکنم؛ من این را گفته‌ام، حمایت هم میکنم. سران قوایند، نشسته‌اند با پشتوانه‌ی کارشناسی یک تصمیمی برای کشور گرفته‌اند، باید عمل بشود به آن تصمیم » https://khl.ink/f/44018 ⏪ در واقع ایشان با این نوع موضع گیری ها در بزنگاه ها به دشمنان خارجی و اغتشاشگران داخلی می فهمانند که باید فکر اینکه جمهوری اسلامی با فشار، داد و فریاد یا با خیابان کشاندن بخشی از مردم از موضع خود کوتاه می آید و به اصطلاح باج می دهد را از سر خود بیرون کنند. به عبارت دیگر، 👌در فتنه ها نباید کاری کرد که دشمن شود و یا فتنه گر داخلی کند که با فشار می تواند از جمهوری اسلامی باج بگیرد. ⏪ در فتنه کشف نیز رهبر انقلاب چند بار به لزوم رعایت حجاب اشاره کردند و حتی کشف حجاب را دانستند و تیر آخر را زدند. مسئولین هم به تأسی از ایشان نباید ذره ای در مسأله ای که حق با ماست، کوتاه بیایند؛ بلکه در شرایطی که به وجود آمده، باید محکم تر از گذشته پای کار موضوع حجاب و عفاف بیایند؛ 👈 زیرا هر نوع عقب نشینی به معنی دادن است و باج دادن نه تنها موجب از دست رفتن یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب ( یعنی حجاب و عفاف ) می شود، بلکه خواهد شد و موجب می شود که در آینده، فتنه گران از همین روش در زمینه های مختلف، نظام را مجبور به عقب نشینی و کوتاه آمدن از اصول کنند. 🔴 👇 @bidariymelat