°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_بیست_و_نهم
✍((هادی های خدا))
🌹خداوند میفرمایند:”بنده من، تو یه قدم به سمت من بیا، من ده قدم به سمت تو میام”
اما طرف تادوتاکار #خیر می کنه و دو قدم حرکت می کنه، میگه کو خدا؟ چرا من نمی بینمش؟
🍃فاصله توتاخدا، فاصله یه ذره کوچیک و ناچیز از این جا تا آخرکهکشان راه شیریه. #پیامبر خدا، که #شب_معراج، اون همه بالا رفت، تا جایی که جبرئیل هم دیگه نتونست بالا بیاد، هم فقط تا حدود و جایی رفت.
🌹حالابعضی هاتادوقدم میرن طلبکار هم میشن. یکی نیست بگه برادر من، خواهر من، چند تا قدم مورچه ای برداشتی؟ تازه اگر درست باشه و یه جاهایی نلرزیده باشی. فکر کردی چقدر جلو رفتی که معرفتت به حدی برسه که…
🍃تازه چقدر به خاطرخدا#زندگی کردی؟ چند لحظه و ثانیه زندگیت در روز به خاطر خدا بوده؟ ازمالت گذشتی؟از آبروت گذشتی؟ از جانت گذشتی؟
🌹آسمان بار #امانت نتوانست کشید
#قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
🍃اما با همه اون اوصاف عشق ، این راه چند میلیون سال نوری رو، یک شبه هم می تونه بره. اما این#عشق ، دردداره، سوختن داره، ماجرای شمع و پروانه است.
🌹لیلی و مجنونه. اگر مرد راهی و به جایی رسیدی که جرات این وادی رو داری، بایست بگو:
❤️خدایا ، خودم و خودت.
و الا باید توی همین حرکت مورچه ای بری جلو.این فرق آدم هاست که یکی یک شبه ره صد ساله رو میره ، یکی توی دایره محدود خودش ،دور خودش می چرخه.
🌹واکمن به دست ، محو صحبت های سخنران شده بودم و اون ها رو ضبط می کردم. نماز رو که خوندن، تا فاصله بین #دعای_کمیل رو رفت بالای منبر.
خیلی از خودم خجالت کشیدم. هنوز هیچ کار نکرده از خدا چه طلبکار بودم. سرم رو انداختم پایین، و توی راه برگشت تمام مدت این حرف ها توی سرم تکرار می شد.
🍃اون شب، توی رختخواب، داشتم به این حرف ها فکر می کردم که یهو
چیزی درون من جرقه زد و مثل فنر از جا پریدم.
🌹– مهران، حواست بود سخنرانی امشب، ماجرای تو و خدا بود. حواست بودبرعکس بقیه پنجشنبه شب ها، بابا گفت دیرمیاد و مامان هم خیلی راحت اجازه دادتنها بری دعای کمیل.
همه چیز و همه اتفاقات درسته،
خدا تو رو برد تا جواب سوالات رو بده.
و اونجا و اولین باری بود که با مفهوم #هادی ها آشنا شدم.
🍃اسم شون رو گذاشتم #هادیهای_خدا نزدیک ترین فردی که در اون لحظه می تونه واسطه تو با خدا باشه.
#واسطه_فیض و من چقدر کور بودم. اونقدر کور که هرگز متوجه نشده بودم.
دوباره درازکشیدم درحالی که اشک چشمم بند نمی اومد. همیشه نگران بودم. نگران غلط رفتن ، نگران خارج شدن از خط ، شاگرد بی استاد بودم.
🌹اما اون شب ، خدا دستم رو گرفت و برد و بهم نشون داد
. خودش رو
راهش رو
طریقش رو
🍃و تشویق اینکه تا اینجا رو درست اومدی. … اونقدر رفته بودم که هادی ها رو ببینم و درک کنم. با اون قدم های مورچه ای، تلاش بی وقفه ۴ ساله من
✍ادامه دارد......
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍂تفکـ💭ـر فرهنگی جالبی داشت! او یک چادر⛺️ در راه نجف تا #کربلا راه اندازی کرد و نمایشگاه تصاویر #نبرد با داعش👹 را برای زائران اربعین قرار داد.
🍀شیخ #هادی برای این نمایشگاه بسیار زحمت کشید؛ به طوری که طی چند #شبانه_روز کمتر از سه ساعت🕰 خوابید.
🍂اما از آنجا که عاشقـ❤️ #گمنامی بود، همین که نمایشگاه آغاز شد به #نجف برگشت!
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
محل شهادت سامرا
محل دفن نجف قبرستان وادی السلام
تقدیری که #هادی را مدافع حرم #امام_هادی(ع) کرد🕊🌹
تقدیر هادی این بود که در عراق مدافع حرم امامین عسکریین(ع) باشد. 😊هادی و همرزمانش روزها تا ۲۰ کیلومتری حرم را پوشش میدادند و با دشمنان اسلام درگیر میشدند، یک روز ظهر هادی به همراه ۲۰ نفر از همرزمانش در حال جهاد علیه دشمن اسلام بودند که داعشیها یک خودروی زرهی را بمبگذاری میکنند تا عملیات انتحاری انجام دهند. وقتی نیروهای عراقی متوجه میشوند، با آر پی جی به ماشین شلیک میکنند، اما چون ماشین زرهی بوده آرپیجیها به آن صدمه نمیرساند. خودرو به سمت نیروهای عراقی میآید و منفجر میشود و هادی که در آنجا تنها ایرانی مدافع حرم بود نیز در بین دوستانش به شهادت میرسد.😔
از آنجا که هادی وصیت کرده بود در وادیالسلام دفن شود او را در عراق به خاک سپردند، قطعه شهدای عراقی تا حرم امام علی(ع) فاصله زیادی دارد و هادی دوست داشت تا نزدیک به حرم باشد☝️ و متوجه شده بود که مادر یکی از دوستانش قبری را در نزدیکی حرم پیش خرید کرده است، آنقدر به مادر دوستش اصرار و التماس میکند که آخر مادر دوستش نیز راضی میشود تا قبر را به هادی بدهد و هادی روزهای بسیاری را بالای قبر خود نماز میخواند.💔
شهید مدافع حرم امام هادی ع
محمد هادی ذوالفقاری🌹
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳
🏴
⭕️گذری کوتاه بر ویژگیهایظاهری و باطنی #امام_موسی_کاظم (ع)
🔷 #امام_موسی_کاظم(ع)، امام هفتم ما شیعیان، که پس از شهادت پدرشان امام جعفر صادق (ع) به #امامت رسیدند، و از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳، یعنی به مدت ۳۵ سال رهبری شیعیان را بر عهده داشتند. ایشان #معاصر با چهار تن از #خلفای_عباسی یعنی #منصور، #مهدی، #هادی و #هارون_الرشید بودند که همگی در ضدیت با شیعه قرار گرفته، اختناق و فشار بسیاری را متوجه #امام_کاظم (ع) و اصحابشان نموده بودند. نام امام، #موسی و لقب آن حضرت، #کاظم (ع) کنیه آن امام #ابوالحسن و ابوابراهیم است. شیعیان و دوستداران لقب #باب_الحوائج به آن حضرت دادهاند. ولادت #امام_موسی_کاظم (ع) روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری در ابوأ اتفاق افتاد. دوران #امامت_امام_کاظم (ع) مقارن بود با سالهای آخر خلافت منصور عباسی، و در دوره خلافت هادی و ۱۳ سال از دوران خلافت هارون که سختترین دوران عمر آن حضرت به شمار آمده است.
🔷 #امام_موسی_کاظم (ع) از حدود ۲۱ سالگی براساس وصیت پدر بزرگوارشان و به امر خداوند متعال به #مقام_بلند_امامت رسیدند، و زمان امامت آن حضرت ۳۵ سال و اندکی بود که مدت امامت حضرت، از همه ائمه بیشتر بوده است، البته غیر از حضرت ولی عصر (عج). #امام_کاظم (ع) دارای قامتی معتدل بودند. صورتشان نورانی و گندمگون و رنگ مویشان سیاه و انبوه بود. بدن شریفشان از زیادی عبادت ضعیف شده بود، ولی همچنان روحی قوی و قلبی تابناک داشتند. #امام_موسی_کاظم (ع) به تصدیق همه مورخان، به #زهد و عبادت بسیار معروف بوده اند. حضرتشان از عبادت و سختکوشی، به #عبد_صالح معروف، و در سخاوت و بخشندگی مانند نیاکان بزرگوار خود بودند. #امام_کاظم (ع) کیسههای ۳۰۰ دیناری و ۴۰۰ دیناری و ۲۰۰۰ دیناری بین ناتوانان و نیازمندان تقسیم میکردند. از #امام_موسی_کاظم (ع) روایت شده است که فرمودند: «پدرم پیوسته مرا به #سخاوت داشتن و کَرَم کردن سفارش میکرد».
🔷 #امام_موسی_کاظم (ع) با آن کَرَم و بزرگواری و بخشندگی خود، #لباس_خشن بر تن میکردند. چنانکه نقل کردهاند: #امام لباس خشن میپوشیدند و همینطور #ساده_پوش بودند، و این خود نشان دیگری است، از بلندی روح و صفای باطن و بیاعتنایی آن امام به زرق و برقهای گول زننده دنیا. #امام_کاظم (ع) نسبت به همسر و فرزندان و زیردستان بسیار #باعاطفه و #مهربان بودند. همیشه در اندیشه #فقرا و بیچارگان بودند، و پنهان و آشکار به آنها کمک میکردند. برخی از فقرای مدینه او را شناخته بودند، اما بعضی - پس از تبعید حضرت از مدینه به بغداد - به کرم و بزرگواریش پی بردند و آن وجود عزیز را شناختند. #امام_موسی_کاظم (ع) به تلاوت قرآن مجید انس زیادی داشتند. قرآن را با صدایی حزین و خوش تلاوت میکردند، آنچنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد میآمدند و از روی شوق و رقت گریه میکردند.
🔷بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گرامیش را - روی در روی - بد میگفتند و سخنانی دور از ادب به زبان میراندند، ولی آن حضرت با #بردباری و شکیبایی با آنها روبرو میشدند، و حتی گاهی با احسان آنها را به صلاح میآوردن و متنبه میساختند. تاریخ، برخی از این صحنهها را در خود نگهداشته است. لقب #کاظم از همینجا پیدا شد. #کاظم یعنی نگهدارنده و #فرو_خورنده_خشم. این رفتار در برابر کسی یا کسانی بوده که از راه جهالت و نادانی یا به تحریک دشمنان به این کارهای زشت و دور از ادب دست میزدند. #رفتار_حکیمانه و #صبورانه آن حضرت کم کم، بر آنان #حقانیت_خاندان_عصمت و اهل بیت علیهم السلام را روشن میساخت، اما آنجا که پای گفتن کلمه حق - در برابر سلطان و خلیفه ستمگری - پیش میآمد، #امام_کاظم (ع) میفرمودند: «قُلِ الحَقَّ و ان کان فیه هُلاکُک، فَانَّ فیهِ نَجاتُک؛ #حق را بگو، اگر چه هلاک تو در آن باشد، زیرا #نجات تو در همان است». ارزش والای #حق به اندازهای است که باید افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند. در #فروتنی - مانند صفات شایسته دیگر خود - نمونه بودند.
🔷با #فقرا مینشستند و از بینوایان دلجویی میکردند. بنده را با آزاد مساوی میدانستند و میفرمودند: «همه، فرزندان آدم و آفریدههای خدائیم». از ابوحنیفه نقل شده است که گفت: #موسی_بن_جعفر (ع) را در کودکی دیدم و از او پرسشهایی کردم، چنان پاسخ داد که گویی از سرچشمه ولایت سیراب شده است. به راستی ایشان #فقیهی_دانا و #توانا و #متکلمی_مقتدر و زبردست بود. محمد بن نعمان نیز میگوید: #موسی_بن_جعفر (ع) را #دریایی_بی_پایان دیدم که میجوشید و میخروشید و بذرهای دانش به هر سو میپراکند.
منبع: راسخون بهنقل از سایت عصر شیعه
کانالهای ایتا
http://eitaa.com/shahidmostafamousavi
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس.شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C