کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
#شهدازنده_اندوناظربررفتارماهستند مرداد ماه سال ۱۳۹۴ روز جمعه ای بود که به اتفاق یکی از دوستانم رفته
شاید باورش برای بعضی ها سخت باشد، دو روز بعد از زیارت مزار شهید بزرگوار سردار سیدکوچک موسوی ، مشکلی که ۸ ماه برای حل آن به خیلی ها رو انداخته بودم، بطور باورنکردنی حل شد و من معتقدم گرفتاری و مشکلم به واسطه زیارت مزار شهید موسوی و بدست ایشان حل شد و نکته مهم اینکه در حالی این اتفاق افتاد که من از مشکلم با سید چیزی نگفته بودم و این هم بر می گردد به زنده بودن شهدا و ناظر و آگاه بودنشان به سر درون ماست و آقا سیدکوچک با میهمان نوازی ، نسبت به رفع گرفتاری و حل مشکلم اقدام کرد.
بعد از آشنایی با ایشون چندین مشکل دیگه پیش آمد کرد که همه به واسطه توسل به سردار شهيد سیدکوچک موسوی برطرف شد.
🌹کرامتی از سردار شهید امام رضایی (سید کوچک موسوی)
#راوی: جناب آقای آتشکار از شیراز
گلزار شهدای شهر شیراز _قطعه ۱۲ محمد رسولالله (ص)_ردیف سوم
#کرامات_سردارشهید_سیدکوچک_موسوی
#کانال_رهپویان_سردارشهید_امام_رضایی_سیدکوچک_موسوی
#شهدای_فارس
کانال شهید سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر
@shahidaghseyedmostafamousavi
#شهید_مستجاب_الدعوه_شیراز
شب اول سال ۱۳۹۴ بود که پسرم را از شیر گرفتم همه چیز خوب بود تا اینکه از صبح روز سیزدهم، شروع به ناآرامی کرد ،جیغ می زد و گریه میکرد آنروز بردیمش بیرون, فایده نداشت شب بدتر شد،داروی دکتر هم آرام اش نکرد این حالت شب های بعد هم ادامه داشت، من و همسرم هرشب از ۱۲ شب تا ۲ یا ۳ صبح بچه بغل در خانه یا کوچه می گشتیم همسایه ها هم از سر و صدایش در اذیت بودند ، زندگی برایمان زهر شده بود و چون خودم هم سر کار می رفتم کار کردن با این شرایط برایم خیلی سخت شده بود اطرافیان هر کدام نظری می دادند بعضی ها آدرس دعا نویس و بعضی ها هم آدرس دکترهای مختلف را به ما میدادند، در طول این چند ماه هر کجا که گفتند رفتیم، نه داروی دکتر تأثیر داشت و نه دعای دعا نویس ، روز به روز هم بدتر می شد هم امان ما را بریده بود و هم خودش اذیت می شد حدود ۲ماه در همین وضعیت گذشت، خرداد ماه بود که یکی از بستگان به منزل ما آمد و همسایه مان هم آمد، همین طور که گرم صحبت بودیم همسایه مان از شهیدی، در گلزار شهدای شیراز گفت که حاجت میدهد.
فامیل ما هم که گویا در موردش شنیده بود،گفت: منظورتون سردار شهید امام رضایی هست.
همسایه مان گفت: بله
ناخداگاه از روی کنجکاوی به همسایه مان گفتم: بیاد یک روز با هم بریم سر مزارش، قرار گذاشتیم و صبح دوشنبه رفتیم، توی راه من با خودم کلنجار می رفتم و می گفتم: داری کجا می روی؟ دیوانه شدی؟ یا جوگیر شدی؟ این هم یک شهید، مثل بقیه شهداست این فکرها تا رسیدن به مزار شهید ذهنم را مشغول کرده بود، خلاصه استرس زیادی داشتم تا اینکه رسیدیم وقتی چشمم به عکس شهید افتاد ناخود آگاه زدم زیر گریه، پسرم هم نشست روی سنگ مزار شهید، همه چیز را به سید، گفتم الا مشکل پسرم، وقتی بر می گشتم در اتوبوس برای چند لحظه ای خوابم برد، خودم را در حرم امام رضا (ع) دیدم، یک دفعه از خواب پریدم.
به خانه برگشتم، شب شد اما دیگه از جیغ و گریه پسرم خبری نبود ، آرامش به خانه برگشته بود و این به برکت زیارت این شهید بود و الحمدالله الان که چند ماه گذشته، پسرم دیگه مشکلی ندارد و بهبودی کامل حاصل شده و من و همسرم این را مرهون شهید سید کوچک موسوی هستیم.
روحش شاد.
🌹کرامتی از سردار شهید امام رضایی (شهید سید کوچک موسوی)
#راوی: سرکار خانم شاپورجانی از شیراز
گلزار شهدای شهر شیراز _قطعه ۱۲ محمد رسولالله (ص)_ردیف سوم
#کانال_رهپویان_سردارشهید_امام_رضایی_سیدکوچک_موسوی
کانال شهید سید مصطفی موسوی
@shahidmostafamousavi
کانال استیکر
@shahidaghseyedmostafamousavi
اینجا☝️که باشید بیشتر باشهدا🌷آشنا میشوید