eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
333 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.6هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید باورش برای بعضی ها سخت باشد، دو روز بعد از زیارت مزار شهید بزرگوار سردار سیدکوچک موسوی ، مشکلی که ۸ ماه برای حل آن به خیلی ها رو انداخته بودم، بطور باورنکردنی حل شد و من معتقدم گرفتاری و مشکلم به واسطه زیارت مزار شهید موسوی و بدست ایشان حل شد و نکته مهم اینکه در حالی این اتفاق افتاد که من از مشکلم با سید چیزی نگفته بودم و این هم بر می گردد به زنده بودن شهدا و ناظر و آگاه بودنشان به سر درون ماست و آقا سیدکوچک با میهمان نوازی ، نسبت به رفع گرفتاری و حل مشکلم اقدام کرد. بعد از آشنایی با ایشون چندین مشکل دیگه پیش آمد کرد که همه به واسطه توسل به سردار شهيد سیدکوچک موسوی برطرف شد. 🌹کرامتی از سردار شهید امام رضایی (سید کوچک موسوی) : جناب آقای آتشکار از شیراز گلزار شهدای شهر شیراز _قطعه ۱۲ محمد رسول‌الله (ص)_ردیف سوم کانال شهید سید مصطفی موسوی @shahidmostafamousavi کانال استیکر @shahidaghseyedmostafamousavi
(ع) بعد سفر مشهدی که به واسطه شهید رفته بودم بلافاصله سرمزار شهید رفتم برای عرض تشکر، موقعی که داشتم بر می گشتم به شوخی به سید گفتم : سید، مشهد بهم دادی، کربلا را هم از شما می گیرم و از آنجا رفتم. همان روز یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت برای انجام مراحل پزشکی سربازی اش باید ساعت ۴عصر به درمانگاه برود و از من خواست که همراهش بروم من هم قبول کردم توی راه قضیه شوخی ای که با آقاسید کرده بودم رو برایش تعریف کردم (البته از ماجرای عجیب مشهد من خبر داشت) ساعت ۱۰ :۴ دقیقه عصربود که رسیدیم به درمانگاه و توی سالن انتظار منتظر بودیم تا نوبت دوستم بشود گرم صحبت بودیم که تلفن همراه من زنگ خورد شماره نا شناس بود جواب دادم ، آقایی از من پرسیدن شما آقای آبی رنگ هستید ؟ گفتم بله خودم هستم. گفت که از عتبات دانشجویی تماس می گیرند، اسم شما برای سفر کربلا درآمده ، آیا مایل به شرکت هستید؟ به قدری حالم بد شد که روی زمین نشستم و تلفن را به دوستم دادم و او صحبت کرد و حالا دوستم بهت زده شده بود. (نکته قابل توجه اینکه من اصلا برای این سفر ثبت نام نکرده بودم) فردای آن روز برای پاسپورت اقدام کردم یک هفته ای گذشت اماپاسپورت نیامد، روز به روز که می گذشت چون به تاریخ اعزام نزدیک تر می شدم امیدم کمتر می شد تا اینکه روز پنجشنبه فرا رسید امید داشتم که پاسپورت بدستم برسد ساعت از ۱۱ گذشته بود اما هنوز از پستچی خبری نشده بود، هرچه ساعت به پایان وقت اداری ۱۲ ظهر نزدیک تر می شد امیدم کمتر میشد. ساعت ۳۰ : ۱۱ بود که تلفن ام زنگ خورد و در اوج ناامیدی با تعجب دیدم یکی از دوستان دوران دانشگاه ام هست که توی اداره پست کار می کند و چون دانشگاه را ادامه نداده بود مدتها از او بی خبر بودم بعد از احوال پرسی گفت منتظر پاسپورت هستی؟ گفتم بله، عازم کربلا هستم ولی هنوز پاسپورتم نیامده. گفت پاسپورتت آمده و اینجاست امروز پنچ شنبه است و اداره تا ساعت ۱۲ بیشتر باز نیست ، ولی چون عازم کربلا هستی پاسپورت را به یکی از همکارانم می دهم و سفارش می کنم تا تحویل شما نداده توی اداره بماند. اصلا باورم نمی شد که بعد از این همه مدت بی خبری از دوستم، حالا زنگ بزند و ماجرای پاسپورت هم این طوری ختم بخیر بشود، خودم هم مانده بودم. و اینطور شد که به فاصله یک هفته از سفر مشهد، سفر کربلا را از آقا سید کوچک شهید مستجاب الدعوه شهرمان گرفتم. روحش شاد و یادش گرامی گلزار شهدای شهر شیراز _قطعه ۱۲ محمد رسول‌الله (ص)_ردیف سوم کانال شهید سید مصطفی موسوی @shahidmostafamousavi کانال استیکر @shahidaghseyedmostafamousavi