هدایت شده از گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
تا آخرش بخونید👇👇👇
سخنرانی مهم #مقام_معظم_رهبری👇
صبح امروز در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع):
📛 فشار اقتصادی وارد میکنند تا ملت را از نظام جدا کنند
اما با #انسجام دشمن شکن، پیوندمان را با ملت بیشتر خواهیم کرد
🔻رهبرانقلاب، صبح امروز در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع):
🔹️یک دلیل بر قدرت جمهوری اسلامی، ائتلافهایی است که آمریکا در منطقه تشکیل داده است. اگر آمریکا توانایی غلبه بر نظام اسلامی را داشت، احتیاج نداشت که با کشورهای روسیاه منطقه برای ایجاد #اغتشاش و ناآرامی و ناامنی در ایران ائتلاف کند.
🔹️دشمنی آمریکا روزبهروز بیشتر شده و نفرت ملت هم از آمریکا روزبهروز بیشتر میشود.
🔹️امروز برنامهی دشمن پس از مأیوس شدن از راههای دیگر، ایجاد شکاف بین نظام و ملت است؛ اما حماقت میکنند، نمیدانند که نظام، چیزی جز #ملت_ایران نیست.
🔹️البته شش رئیسجمهور آمریکا قبل از این شخص هم این تلاشها را کردند و از میدان خارج شدند و به مقصود شیطانی خود نرسیدند.
🔺️این #فشارهای_اقتصادی را وارد میکنند تا بتوانند ملت را از نظام جدا کنند؛ اما به حولوقوهی الهی ما پیوندمان را با ملت بیشتر خواهیم کرد و انسجام دشمنشکن خود را حفظ خواهیم کرد. ۹۷/۴/۹
🔰بعضی میگویند «تسلیم بشویم تا موذیگری دشمن ادامه پیدا نکند»؛ آنها نمیدانند که:
📛هزینهی تسلیم شدن بهمراتب بیشتر از ایستادگی کردن است
🔻رهبر انقلاب، صبح امروز:
🔹️نسل جوان بداند که دشمن با استقلال، عزت و پیشرفت و حضور او در میدان علم و سیاست مخالف است؛ البته این را باید یقین داشت که [اقدامات او] نتیجهای نخواهد داشت بهشرطی که ملت، راه #ایستادگی و #صبر و #تقوا همراه با هوشیاری و تدبیر و انسجام ملی را ادامه دهد.
🔹️بعضی میگویند «تسلیم بشویم تا موذیگری دشمن ادامه پیدا نکند»، اما نمیدانند هزینهی تسلیم شدن بهمراتب بیشتر از ایستادگی کردن است. ایستادگی کردن هزینههایی دارد اما دستاوردهای آن صدها برابرِ هزینهها فایده دارد.
🔺️خداوند در قرآن میگوید که «سست نشوید و با دشمن سازش نکنید؛ خدای متعال برای شما کم نمیگذارد و پاداش شما را خواهد داد.» ۹۷/۴/۹
🔰 از مردم تا مسئولان، خودمان مراقب کار خودمان باشیم
📛پرهیز از تنبلی، تکبر نسبت به مردم، اشرافیگری و تکیه به جایگاه چندروزه ریاست
🔻رهبر انقلاب، امروز در دانشگاه امام حسین علیهالسلام:
🔹️از مردم معمولی تا مسئولین، خودمان مراقب کار خودمان باشیم. از سهلانگاری، غفلت، تنبلی، اشرافیگری و تکبر نسبت به آحاد مردم، و تکیه به جایگاه چندروزهی ریاست پرهیز کنیم. اگر این شد، خداوند توفیقاتش را عطا خواهد کرد.
🔺️⚡انشاءالله #جوانان، روزی را که جمهوری اسلامی در جایگاهی قرار بگیرد که دشمنان جرئت نکنند او را تهدید نظامی و اقتصادی کنند بهحولوقوهی الهی خواهند دید. ۹۷/۴/۹
✅چند نکته در خصوص رضایت از زندگی
1⃣۱_گاهی حقیقت خیر بودن مسائل را نمی دانیم. بهتره مثبت اندیش باشیم در قضایا
خداوند در قران میفرمایند :
✨عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ(بقره/۲۱۶)
چه بسا چيزى را ناخوش داريد، در حالى كه خير شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد، در حالى كه ضرر و شرّ شما در آن است. و خداوند (صلاح شما را) مىداند و شما نمىدانيد.
2⃣۲_باید باور کنیم که در پی سختی ها ، آسانی قرار دارد.
(خوش بینی به آینده) خداوند در قرآن میفرماید:
✨فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «۵»
✨إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «۶»
✅قطعا با هر سختی آسانی است
3⃣باید روحیه شکرگزاری را در خود تقویت کنیم
خداوند در قرآن میفرمایند :
✨لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَ
فَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ «سوره ابراهیم آیه ۷»
همانا اگر شكر كنيد، قطعاً (نعمتهاى) شما را مىافزايم، و اگر كفران كنيد البتّه عذاب من سخت است.
4⃣توجه به پاداش خداوند بر صابران هم در ایجاد روحیه رضایت از زندگی تاثیر دارد.
🌹خداوند در قرآن پاداش صابران را دوبرابر معرفی میکند :
«أُولئِكَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»(قصص/۵۴)
«آناناند كه به (پاس) آنكه #صبر كردند و (برای آنكه) بدی را با نيكی دفع می نمايند و از آنچه روزی شان دادهايم انفاق میكنند، #دو_برابر_پاداش خواهند يافت»
🌹پاداش صابران بی حساب داده میشود:
«وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یَعْمَلُونَ» (نحل/۹۷)
«و قطعاً كسانی را كه شكيبايی كردند به #بهتر از آنچه عمل كردند، پاداش خواهيم داد.
«إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»(زمر/۱۰)
«بیترديد، #شكيبايان پاداش خود را
#بی_حساب (و) به تمام خواهند يافت.»
🌹امام صادق علیه السلام فرمودند :
اگر فرد مومن میدانست که چه اجری در مصیبتها دارد آرزو میکند که با قیچی قطعه قطعه شود .(کافی ج ۲ ص۲۵۵)
5⃣نکته پنجم : نباید خود را در مسایل مادی با بالاتر از خود مقایسه کرد بلکه فقط در مسائل معنوی باید به بالاتر از خود نگاه کرد .
🚨مهارت مقایسه کردن صحیح یک هنر است که باید کسب کرد در زندگی
👈مقایسه اجتماعی نقش حساسی در در زندکی دارد و میتواند به طور مستقیم بر سطح رضایت از زندگی تاثیر بگذارد .
👈در حقیقت، شمشیر دو لبه ای است که هم میتواند آرامش ببخشد و هم میتواند اضطراب تولید کند .
👈 هم میتواند موجب امید شود و هم میتواند موجب ناامیدی شود .
👈هم میتواند موجب رضایت از زندگی گردد و هم موجب نارضایتی .
✅بنابراین مسئله مهمی است و باید مهارت مقایسه کردن را آموخت
🔺در مقایسه کردن نباید خود را به کسانی که وضع مالی بهتری دارند مقایسه کرد ( به عبارتی مقایسه صعودی درست نیست )
👈این نوع مقایسه حزن و اندوه و افسوس و حسرت و حسادت و ناسپاسی و ناامیدی ایجاد میکند . مقایسه صعودی زاییده دنیاخواهی است .
👈بلکه در مسائل مادی مقایسه نزولی درست است یعنی نگاه کردن به زیر دست و مقایسه زندگی خود با زندگی دیگران از عوامل شادکامی و رضایت مندی است .
🔺بخش بسیاری از سخت شدن زندگی مربوط به سخت گیری ماست نه وجود مشکلات
پس افکار خود را مدیریت کنید
مراقب باشید در دام مقایسه کردن صعودی نیفتید .
🌹امام علی علیه السلام :کسی که به آنچه خدا قسمتش کرده راضی باشد بر آنچه در دست دیگران است غمگین نمیشود .
📚غرر الحکم حدیث ۸۲۷۸
🌹در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم :
فیالکافی، عنالصادق (علیهالسلام) قال لحِمران بن أعین، یَا حُمْرَانُ! انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَكَ فِی الْمَقْدُرَهًْ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَكَ فِی الْمَقْدُرَهًْ فَإِنَّ ذَلِكَ أَقْنَعُ لَكَ بِمَا قُسِمَ لَكَ وَ أَحْرَى أَنْ تَسْتَوْجِبَ الزِّیَادَةَ مِنْ رَبِّكَ عَزَّ وَ جَلَّ (الشافی ،ص۸۵۰)
امام صادق(ع) [به حمران بن اعین (برادر بزرگ جناب زراره) فرمود]: اى حمران به كسانى كه پایینتر از تو هستند و توانائى آنها از شما كمتر میباشد توجه كنید و به بالاتر از خود هرگز توجه نداشته باشید، اگر چنان كنى به آنچه در دست دارى قناعت خواهى كرد. در این صورت شایستگى زیادی از سوی خداوند، پیدا خواهى كرد.
🔺این روایت معروفی است، در آن، کم تدبّر میشود! بهتر است بگوییم به آن، کم عمل میشود!
✅نکته آخر اینکه : رضایت از زندگی نشانه هایی دارد که باید در اعمال انسانها هم دیده شود .
الف_ نشانه های اعتقادی
ب_ نشانه های فکری و رفتاری
ج_نشانه های رفتاری
🔺که فرصت تبیین این موارد نیست خودتان روی آن تامل کنید
۶_بخش ششم سخنرانی
👇👇👇👇👇
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هجدهم
💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لبهایم میخندید و با همین حال بههم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.»
توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :«تقصیر من نبود!» و او دلش در هوای دیگری میپرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :«دلم برا صدات تنگ شده، دلم میخواد فقط برام حرف بزنی!» و با ضرب سرانگشت #احساس طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت.
💠 با هر نفسم تنها هق هق گریه به گوشش میرسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند.
نمیدانستم چقدر فرصت #شکایت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفسهایش نم زده است.
💠 قصه غمهایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و #عاشقانه نازم را کشید :«نرجس جان! میتونی چند روز دیگه تحمل کنی؟»
از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این #صبر تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :«والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...»
💠 و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس #اسارت ما آتشش میزند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگر کشید :«دیشب دست به دامن #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به #فاطمه (سلاماللهعلیها) جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما #امانت میسپرم!»
از #توسل و توکل عاشقانهاش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان #عشق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرواز میکرد :«نرجس! شماها امانت من دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!»
💠 همین عهد #حیدری آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم.
از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریههای یوسف اجازه نمیداد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد.
💠 لبهای روزهدار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما میترسیدم این #تشنگی یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بیقراری پرسیدم :«پس هلیکوپترها کی میان؟»
دور اتاق میچرخید و دیگر نمیدانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم :«آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی میبارید، مرتب زیر گلوی یوسف میدمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد :«نمیدونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه #آشوبی شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم.
💠 حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشههای فاجعه دیشب را از کف فرش جمع میکردند.
من و زنعمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زنعمو با ناامیدی پرسید :«کجا میری؟»
💠 دمپاییهایش را با بیتعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده میشد :«بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.»
از روز نخست #محاصره، خانه ما پناه محله بود و عمو هم میدانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانههای دیگر هم #کربلاست اما طاقت گریههای یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد.
💠 میدانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجههای #تشنهاش کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زنعمو با بیقراری ناله زد :«بچهام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جملهاش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت.
به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا بهقدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجرهها میلرزید.
💠 از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با #وحشت از پنجرهها فاصله گرفتند و من دعا میکردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید.
یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که بهسرعت به سمت در میرفت، صدا بلند کرد :«هلیکوپترها اومدن!»
💠 چشمان بیحال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم.
از روی ایوان دو هلیکوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک میشدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلیکوپترها را تعقیب میکرد و زیر لب میگفت :«خدا کنه #داعش نزنه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگ
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
💠 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
💠 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
💠 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
💠 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
💠 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
💠 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
💠 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس
✅موضوع تلنگر در خصوص
#صبر
✅مراتب صبر
بنابر روایات نقل شده از پیامبر اکرم(ص)، صبر دارای سه مرتبه است؛ 1⃣اول «صبر بر مكروهات و مصايب»؛ که شکیبایی انسان در برابر حوادث تلخ و ناگوار مثل خسارات مالی، مرگ عزیزان، بیماری و... از جمله مراتب صبر است که قرآن کریم از آن اینگونه یاد کرده است:«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون».
2⃣دوم «صبر بر طاعت» است؛ تکالیفی که خدای متعال بر عهده بندگان قرار داده، با دشواریهایی همراه است؛ لذا ممكن است انسان به خاطر دشواری در انجام آن کوتاهی کرده و آن را ترک كند؛ از اين رو قرآن کریم انسانها را به صبر بر امتثال وظایف دینی توصيه کرده است:«رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبادَتِه».
3⃣سومین مرتبه «صبر در معصیت» است که بالاترين مرحله از صبر است و آن ایستادگی در برابر شعلههای سرکش شهوات و هیجانهای برخاسته از هوي و هوس و یا مقامات دنیوی است؛ چراکه بيشتر انسانها در برابر فقر و گرفتاري طغيان نميكنند؛ ولي وقتي خدا مقام، پول و صحّت بدن بدهد، آن وقت خيلي سخت است كه خودش را سالم نگه دارد و صبر پیشه کند و این نعمت موجب غفلت و معصیت او نگردد. از این قسم به صبر بر نعمت نیز تعبیر می کنند.
قرآن کریم در این باره می فرماید:«وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ إِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» یعنی «و اگر بعد از شدّت و رنجى كه به او رسيده، نعمتهايى به او بچشانيم، مىگويد: مشكلات از من برطرف شد، و ديگر باز نخواهد گشت! و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مىشود... مگر آنها كه (در سايه ايمان راستين،) صبر و استقامت ورزيدند و كارهاى شايسته انجام دادند.» صبر در برابر معصیتها و هوای نفس آنقدر عظیم است که حتی یوسف نبی(ع) نیز خود را از شرّ آن ایمن ندانسته و به خدا پناهنده می شود:«وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي».
4⃣صبر در روابط اجتماعی
یکی از اقسام صبر، بردباری در روابط اجتماعی است. انسانها در زندگی خود با افکار و عقاید گوناگونی، موافق یا مخالف برخورد می کنند، که به لحاظ اهمیت، انسان را به موضع گیری های متفاوتی وادار می کند؛ لذا قرآن کریم به مؤمنان سفارش می کند که برای مقابله با عقاید باطل و رفتار خشونت آمیز دشمنان اسلام، صبر پیشه کنند و به بهترین وجه به مقابله با آنها برخیزند:«ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظيمٍ» یعنی «بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است! امّا جز كسانى كه داراى صبر و استقامتند، به اين مقام نمى رسند، و جز كسانى كه بهرهی عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند، به آن نايل نمىگردند!». از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه ميفرمايد: نصف ايمان صبر و نصف ديگر آن شكر است. به اين معنا كه انسان در زندگي، يا در آسايش است، كه بايد در آن حال شكرگزار باشد، يا در حال سختي و گرفتاري است كه بايد صبور باشد. از سوي ديگر، «صبر بر طاعت»، «صبر در معصيت» و «صبر در مصيبت» تقريباً تمامي رفتارهاي ديني را پوشش ميدهد. كسي كه ميخواهد ديندار خوبي باشد بايد از صفت صبر برخوردار باشد.
ارزشمند بودن هدف (ارزشمندي زندگي اخروي)،مشخص بودن هدف (رضايت خداوند)، اشتياق رسيدن به هدف (دستيابي به پاداشهاي دنيوي و اخروي)، ترس از شكست (ترس از عذاب جهنم).... از پايههای روانشناختي صبر توصیف شده است.
در واقع اگر هدف مشخص نباشد، فرد نميداند چرا و به چه دليلي بايد سختيها را تحمل كند، در نتيجه نميتواند صبر كند.
از اينرو، در قرآن به هدف صبر اشاره شده است: (وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُ
ولئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ( (رعد: 22) از نظر يك مؤمن بالاترين هدف، جلب رضايت پروردگار است.
صبر مانند هر رفتار ديگر نياز به انگيزه دارد. اولين چيزي كه ايجاد انگيزه ميكند هدف است.پيامبران بزرگ الهي كه پيشقراولان صبر بودند، هدف مشخصي براي صبر خود داشتند.
قرآن در مورد پيامبر گرامي اسلام ميفرمايد: (وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ
امروزفضیلت
✅سخنرانی محمدلو مشاور حوزه علمیه
✅ با موضوع :سبک زندگی اربعینی
🌹حماسه اربعین حسینی یادآور تلاش خانم زینب کبری سلام الله علیها برای زنده نگه داشتن یاد آقا اباعبدالله علیها است .
🌹حماسه اربعین یعنی زنده نگاه داشتن یک حقیقت همیشه زنده جاوید: #شهید و #شهادت
عدد چهل در دین ما نشانگر کمال است . 👌۴۰ روز حرکت زینب کبری یعنی کامل شدن رسالت یک تبلیغ
✅پیاده روی اربعین یک حرکت زینبی است که منشاء آن معرفت و عشق به آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام هست .
🌹امام حسین علیه السلام کشتی نجات عالم بشریت است .
💥امسال که توفیق پیاده روی اربعین از زائران ایرانی برداشته شده، بر آن شدیم که سبک زندگی اربعینی را ترویج کنیم تا این شور و عشق حسینی زنده نگه داریم .
🌹 پیاده روی اربعین حسینی
1⃣اول نیازمند به #معرفت حسینی است
تا معرفت به ارباب نباشد نمیتوان قدم در جاده ها نهاد .
2⃣بعد از معرفت ، #عشق به آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام هست که دلها و جانها را روانه کربلا و این سفر میکند
3⃣ پیاده روی اربعین حسینی ،جلوه ی زیبای #اطاعت از ولی است .
چرا که در زیارت امام حسن عسکری یکی از ۵ علامت مومن زیارت اربعین عنوان میشود .
✅اما جلوه های زیبای این سفر نورانی
4⃣در پیاده روی اربعین حسینی ، جلوه های #ایثار و فداکاری را میتوان دید.
مردم عراق، از تمام دارایی های خود ایثار میکنند چه صحنه های زیبایی از این ایثارها در این سفر نورانی خلق میشود .
5⃣در پیاده روی اربعین حسینی جلوه های زیبای مهرورزی و #محبت را میتوان دید .
کسانی که در این سفر نورانی بودند از محبت و عشقی که در این سفر به برکت نور آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام در دلها ایجاد شده تعریف میکنند . عشق به امام حسین این مردم را نسبت به همنوع با محبت قرار داده است .
6⃣پیاده روی اربعین حسینی جلوه های زیبای عفو و #گذشت دیده میشود .
عاشقان امام حسین در این سفر راحت میبخشند در دل کینه نگه نمی دارند چون کینه از ظلمت هست و عاشق امام حسین از ظلمت دور است .
7⃣در پیاده روی اربعین حسینی ، #تواضع دیده میشود . مردم عاشق در این سفر بی تکلف هستند .خود را از دیگران بالاتر نمی دانند به همین جهت خضوع و احترام در آنها بیشتر دیده میشود .
8⃣در پیاده روی اربعین حسینی، #تکریم دیده میشود
بخصوص مردم عراق که چه قدر میهمانان خود را در این سفر تکریم میکنند و چه صحنه های زیبایی از این تکریم خلق میشود.
9⃣در پیاده روی اربعین حسینی #قناعت دیده میشود . مردم در این سفر یاد میگیرند که اسراف نکنند یاد میگیرند که جیره بندی کنند و فقط به احتیاجات خود بسنده کنند
🔟در پیاده روی اربعین حسینی،
#ساده_زیستی دیده میشود. این سفر نورانی تمرینی است برای ساده زیستی
1⃣1⃣پیاده روی اربعین حسینی جلوه های زیبای #صبر را میتوان دید آنجا که از سختی راه پاها تاول میزند اما به عشق آقا دم نمی زنند و تحمل میکنند
2⃣1⃣در پیاده روی اربعین #وحدت دیده میشود . میلیونها زائر از کشورهای مختلف حول یک محور گرد هم در آمده اند و آن محور عشق به آقا امام حسین علیه السلام هست . و چه زیباست دیدن این وحدت و چه لرزه ای بر دل دشمنان میزند دیدن این وحدت و همبستگی و اجتماع
3⃣1⃣در پیاده روی اربعین حسینی برخی ها با #خانواده می آیند ..با زن و بچه های کوچک
👈 و این مسئله هم اتحاد یک خانواده را در یک حماسه جریان ساز نشان میدهد 👈و هم اینکه میخواهند نشان دهند که حاضرند در راه امام حسین از تمام هستی خود بگذرند
4⃣1⃣در پیاده روی اربعین حسینی #عشق_به_ولایت موج میزند.
👌 آنجا که در دستان زائران اربعین عکس آقا امام خامنه ای عزیز دیده میشد و یا پشت پیراهن های خود می نوشتند به نیابت از آقا
5⃣1⃣در پیاده روی اربعین حسینی عشق به #شهدا و شهادت طلبی دیده میشود .
👌آنجا که در دستان زائران امام حسین تصاویر شهدا دیده میشود که به نیابت از شهدا راهی سفر میشوند .
6⃣1⃣در پیاده روی اربعین حسینی داشتن #هدف و برنامه ریزی معنا پیدا می کند .
وقتی هدف زیبا و بزرگ باشد سختی ها را راحت تر میتوان تحمل کرد .
✅در پیاده روی اربعین حسینی #واجبات از همه نوع اهمیت پیدا میکند
7⃣1⃣نماز اول وقت،
8⃣1⃣ حجاب،
9⃣1⃣مال حلال،
0⃣2⃣خلاصه اینکه پیاده روی اربعین حسینی نشانگر #آمادگی جامعه منتظر برای #ظهور مولایشان هست .
👌چراکه اول باید امام حسین علیه السلام به دنیا خوب معرفی شود تا جامعه پذیرای آمدن فرزند خلف این امام همام باشد .
✅بنابراین آخرین بخش از سبک زندگی اربعینی 👈مهدی باور و مهدی یاور زندگی کردن و تبلیغ کردن هست
✅✅این جلوه های زیبای اربعینی باید به عنوان سبک زندگی اسلامی توسط مبلغان تبیین و تبلیغ شود.
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نو
#اختصاصی_مجموعه_فرهنگی_سنگر
#تحول_معنوی ۵۳
••🔹️•🔸️••🔷️••🔸️•🔹️••
☀️حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای (مد ظلّه العالی):
🔹️همهی هدفهای یک جامعهی نیکبخت، از قبیل: تأمین #عدالت اجتماعی، دستیابی به #رفاه عمومی و شکوفایی مادی، پرورش استعدادها و خلاقیتها در آحاد مردم، برخورداری از دانش و بینش و تجربه، #عزت و #استقلال و #اقتدار_ملی، گسترش #اخلاق انسانی و روابط سالم میان آحاد مردم و دیگر هدفهای والا، در صورتی تأمین میشود که تربیت فردی و #تهذیب اخلاقی در آحاد مردم به ویژه در کارگزاران امور کشور، تأمین شود و انسانهایی پاک و برخوردار از #همت و #توکل و #اخلاص و #صبر و #سختکوشی در آن جامعه باشند که به یاری این پشتوانهی روحی، توانایی برداشتن بارهای سنگین را دارا باشند و در برابر موانع گوناگون و به ویژه امواج #فساد و #تباهی، یارای #ایستادگی داشته باشند.
🗒۱۳۷۴/۰۶/۱۴
••🔹️•🔸️••🔷️••🔸️•🔹️••
#امام_خامنهای
#امام_خامنه_ای
#کلام_امام_خامنهای
#عکس_نوشته
💠🌸🍃🌺🍃🌸💠
💠با گذشت چند سال از دفاع مقدّس، حادثهی بزرگداشت شهیدان شروع شده و ادامه پیدا خواهد کرد و باید ادامه پیدا بکند. ۱۴۰۰/۰۷/۲۴
☀️#امام_خامنهای
کانال ایتا
@shahidmostafamousavi
کانال استیگرشهدا.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یادشهداکمترازشهادت نیست
مقام معظم رهبری
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هجدهم
💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لبهایم میخندید و با همین حال بههم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.»
توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :«تقصیر من نبود!» و او دلش در هوای دیگری میپرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :«دلم برا صدات تنگ شده، دلم میخواد فقط برام حرف بزنی!» و با ضرب سرانگشت #احساس طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت.
💠 با هر نفسم تنها هق هق گریه به گوشش میرسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند.
نمیدانستم چقدر فرصت #شکایت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفسهایش نم زده است.
💠 قصه غمهایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و #عاشقانه نازم را کشید :«نرجس جان! میتونی چند روز دیگه تحمل کنی؟»
از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این #صبر تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :«والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...»
💠 و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس #اسارت ما آتشش میزند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگر کشید :«دیشب دست به دامن #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به #فاطمه (سلاماللهعلیها) جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما #امانت میسپرم!»
از #توسل و توکل عاشقانهاش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان #عشق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرواز میکرد :«نرجس! شماها امانت من دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!»
💠 همین عهد #حیدری آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم.
از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریههای یوسف اجازه نمیداد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد.
💠 لبهای روزهدار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما میترسیدم این #تشنگی یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بیقراری پرسیدم :«پس هلیکوپترها کی میان؟»
دور اتاق میچرخید و دیگر نمیدانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم :«آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی میبارید، مرتب زیر گلوی یوسف میدمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد :«نمیدونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه #آشوبی شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم.
💠 حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشههای فاجعه دیشب را از کف فرش جمع میکردند.
من و زنعمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زنعمو با ناامیدی پرسید :«کجا میری؟»
💠 دمپاییهایش را با بیتعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده میشد :«بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.»
از روز نخست #محاصره، خانه ما پناه محله بود و عمو هم میدانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانههای دیگر هم #کربلاست اما طاقت گریههای یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد.
💠 میدانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجههای #تشنهاش کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زنعمو با بیقراری ناله زد :«بچهام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جملهاش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت.
به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا بهقدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجرهها میلرزید.
💠 از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با #وحشت از پنجرهها فاصله گرفتند و من دعا میکردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید.
یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که بهسرعت به سمت در میرفت، صدا بلند کرد :«هلیکوپترها اومدن!»
💠 چشمان بیحال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم.
از روی ایوان دو هلیکوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک میشدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلیکوپترها را تعقیب میکرد و زیر لب میگفت :«خدا کنه #داعش نزنه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کانالهای ایتا
http://eitaa.com/shahidmostafamousavi
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس.شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/jo
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
💠 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
💠 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
💠 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
💠 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
💠 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
💠 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
💠 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کانالهای ایتا
http://eitaa.com/shahidmostafamousavi
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس.شهدا
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2
💠 #صبر در طلب #روزی_حلال
🔹 امام علی(علیه السلام):
انسان به سبب عجله و کم طاقتی، خود را از روزى حلال محروم می کند. در حالی که بیشتر از روزى مقدر شده نصیبش نمی شود.
📚میزان الحکمه/ج4/ص448
✍🏼 انسان باید در راه کسب روزی، به اندازه کافی تلاش بکند و در عین حال به آنچه که به او میرسد راضی باشد. در غیر اینصورت، #حرام به دست خواهد آورد که #برکت ندارد.
@shahidmostafamousavi