فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊▪️❤️▪️❤️▪️❤️▪️❤️▪️🕊
▪️❤️▪️🕊
❤️▪️🕊
▪️🕊
🕊
کربلا این شبِ جمـعه چه پریشــان مانـده
در غمِ خواهـرِ اربـــاب چہ گریــان مانــده
مادری داخلِ گودال چه بی احوال اســـت
دختری بالاےتشت است چہ حیران مانده
بهـرِ ارباب هـــمه ذکــرِ ســــلامی زِ وجـود
زُلفِ دیوانـــگی ام بــاز پریـــشان مانـــده
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_است
@shahidaghseyedmostafamousavi
▪️فرمانرواي عالمين موسي بن جعفر
▪️خورشيد شهر کاظمين موسي بن جعفر
▪️به درد غريبي تو هستي معالج
▪️نواي دل من يا باب الحوائج
🔳 شهادت_امام_موسی_کاظم (ع) را تسلیت عرض می نماییم
@shahidmostafamousavi
🖤🖤🖤
moghadam.shahadatimamkazem.03.mp3
10.42M
▪️فرمانرواي عالمين موسي بن جعفر
▪️خورشيد شهر کاظمين موسي بن جعفر
▪️به درد غريبي تو هستي معالج
▪️نواي دل من يا باب الحوائج
🔳 شهادت_امام_موسی_کاظم (ع) را تسلیت عرض می نماییم
@shahidmostafamousavi
🖤🖤🖤
◻️🕊🖤🕊🖤🕊🖤🕊🖤🕊◻️
🕊🖤🕊
🖤🕊
🕊
یا باب الحوائج 🖤
◻️در منجلاب معصیت ام گیر کرده ام
دستم بگیر یوسف محبوس فاطمه✋
@shahidmostafamousavi
هدایت شده از کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
🕊خداحافظ سالار
💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم #حسین_همدانی
http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
ac6079936a-5b2b99d6c2fbb8eb008b796c.mp3
8.88M
9⃣قسمت نهم
🕊خداحافظ سالار
💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم #حسین_همدانی
@shahidmostafamousavi
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست .
🌹"مقام معظم رهبری"🌹
روایتی: از شهید سید مرتضی آوینی
اینها سربازان امام زمان عجل ا.. تعالی فرجه هستند و موعود خویش را باز یافتهاند. اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا به خونخواهی او آمدهاند و همین پیمان است که آنان را در زیر علم صاحبالزمان گرد میآورد، چرا که علم امام زمان نیز علم خونخواهی سیدالشهداست. یالثارات الحسین
لینکهای کانال وگروهای جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
اینستاگرام
🅾https://instagram.com/shahidmostafamousavi
کانال تلگرام
https://t.me/shahidmostafamousavi
گروه تلگرام
https://t.me/shahidaghseyedmostafamousavi
کانال سروش
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
گروه سروش
https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
کانال ایتا
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
گروه ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت سی و هفتم: بیت المال
.
❤️احدی حریف من نبود…
گفتم یا مرگ یا علی…
به هر قیمتی باید برم جلو …
دیگه عقلم کار نمی کرد…
با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا…
اما اجازه ندادن جلوتر برم. .
🦋دو هفته از رسیدنم می گذشت، هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن… .
آتیش روی خط سنگین شده بود…
جاده هم زیر آتیش…
به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی تونست به خط برسه…
❤️توپخونه خودی هم حریف نمی شد…
حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده!
چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن.
علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن بدون پشتیبانی گیر کرده بودن…
ارتباط بی سیم هم قطع شده بود… .
🦋دو روز تحمل کردم، دیگه نمی تونستم…
اگر زنده پرتم می کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود…
ذکرم شده بود، علی علی…
خواب و خوراک نداشتم…
طاقتم طاق شد، رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم…
❤️یکی از بچه های سپاه فهمید، دوید دنبالم …
– خواهر … خواهر …
جواب ندادم …
– پرستار … با توام پرستار…
دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه، با عصبانیت داد زد:
🦋– کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟
فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟
رسما قاطی کردم
❤️– آره … دارن حلوا پخش می کنن
حلوای شهدا رو…
به اون که نرسیدم، می خوام برم حلوا خورون مجروح ها…
– فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟
توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست…
🦋بغض گلوش رو گرفت… به جاده نرسیده می زننت، این ماشین هم بیت الماله…
زیر این آتیش نمیشه رفت…
ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن…
❤️– بیت المال، اون بچه های تکه تکه شده ان … من هم ملک نیستم، من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن…
و پام رو گذاشتم روی گاز، دیگه هیچی برام مهم نبود …
حتی جون خودم …
#ادامه_دارد
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت سی و هشتم: ✍و جعلنا .
❣و جعلنا خوندم…
پام تا ته روی پدال گاز بود…
ویراژ میدادم و می رفتم… حق با اون بود…
جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته…
🦋بدن های سوخته و تکه تکه شده…
آتیش دشمن وحشتناک بود…
چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود… تازه منظورش رو می فهمیدم وقتی گفت دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن…
❣واضح گرا می دادن…
آتیش خیلی دقیق بود…
باورم نمی شد توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو… تا چشم کار می کرد شهید بود و شهید…
بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن…
با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم هیچی نمی فهمیدم…
🦋صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم…
دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن…
چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم، بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم… .
غرق در خون … تکه تکه و پاره پاره …
بعضی ها بی دست… بی پا…
بی سر…
❣بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده…
هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود …
تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم… .
بالاخره پیداش کردم…
به سینه افتاده بود روی خاک…
چرخوندمش…
هنوز زنده بود…
به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد…
🦋سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون…
از بینی و دهنش، خون می جوشید…
با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید… .
چشمش که بهم افتاد، لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد…
با اون شرایط، هنوز می خندید!
❣زمان برای من متوقف شده بود …
سرش رو چرخوند…
چشم هاش پر از اشک شد…
محو تصویری که من نمی دیدم…
لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد…
آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم…
🦋پرش های سینه اش آرام تر می شد…
آرام آرام…
آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش خوابیده بود …
#ادامه_دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
قسمت 15.mp3
4.19M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 5️⃣1️⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 04:15 دقیقه
🌹اینجا 👇
@shahidmostafamousavi