هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅مقام حضرت خدیجه(سلام الله علیها)
🔸على(ع) و خديجه(س) نقش مؤثرى در ساختن تاريخ اسلام دارند. اگر فداكاري هاى اين زن -كه از پيغمبر(ص) پانزده سال بزرگتر بود- نبود، از نظر علل ظاهرى مگر پيغمبر(ص) مىتوانست كارى از پيش ببرد؟ تاريخ ابن اسحاق راجع به مقام خديجه(س) و نقش او در پشتيبانى از پيغمبر اكرم(ص) و مخصوصاً در تسلّى بخشى به پيغمبر اكرم(ص)، مىنويسد: بعد از مرگ خديجه(س) كه ابو طالب هم در آن سال از دنيا رفت، واقعاً عرصه بر پيغمبر اكرم(ص) تنگ شد.
🔸تا آخر عمرِ پيغمبر(ص) هرگاه اسم خديجه(س) را مىبردند، اشك مقدّسشان جارى مىشد. عايشه مىگفت: يك پيرزن كه ديگر اين قدر ارزش نداشت، چه خبر است؟ مىفرمود: تو خيال مىكنى من به خاطر شكل خديجه(س) مىگريم؟ خديجه(س) كجا و شما و ديگران كجا؟!.
✅ثروت خديجه(س) و شمشير على(ع)
🔸اين را هم به شما عرض كنم: گاهى خود ما مسلمانان حرف هايى مىزنيم كه نه با تاريخ منطبق است و نه با قرآن، با حرف هاى دشمن ها منطبق است؛ يعنى حرفى را كه يك جنبهاش درست است به گونهاى تعبير مىكنيم كه اسلحه به دست دشمنمىدهيم، مثل اينكه برخى مىگويند اسلام با دو چيز پيش رفت: با مال خديجه(س) و شمشير على(ع)، يعنى با زر و زور. اگر دينى با زر و زور پيش برود، آن چه دينى مىتواند باشد؟! آيا قرآن در يك جا دارد كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ آيا على(ع) يك جا گفت كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟
🔸شك ندارد كه مال خديجه(س) به درد مسلمين خورد اما آيا مال خديجه(س) صرف دعوت اسلام شد، يعنی پول خديجه(س) را به كسى دادند و گفتند بيا مسلمان شو؟ آيا يك جا انسان در تاريخ چنين چيزى پيدا مىكند؟ يا نه، در شرايطى كه مسلمين و پيغمبر اكرم در نهايتْ درجه سختى و تحت فشار بودند جناب خديجه(س) مال و ثروت خودش را در اختيار پيغمبر(ص) گذاشت ولى نه براى اينكه پيغمبر(ص)- العياذ باللَّه- به كسى رشوه بدهد، و تاريخ نيز هيچ گاه چنين چيزى نشان نمىدهد. مال خديجه(س) خدمت كرد اما نه خدمت رشوه دادن كه كسى را با پول مسلمان كرده باشد، بلكه خدمت به اين معنى كه مسلمانان گرسنه را نجات داد و مسلمانان با پول خديجه(س) توانستند سدّ رمقى كنند.
🔸شمشير على(ع) بدون شك به اسلام خدمت كرد و اگر شمشير على(ع) نبود سرنوشت اسلام سرنوشت ديگرى بود اما نه اينكه شمشير على(ع) رفت بالاى سر كسى ايستاد و گفت: يا بايد مسلمان بشوى يا گردنت را مىزنم، بلكه در شرايطى كه شمشير دشمن آمده بود ريشه اسلام را كند، على(ع) بود كه در مقابل دشمن ايستاد.
🔸پس وقتى مىگوييم اگر شمشير على(ع) نبود اسلامى نبود، معنايش اين نيست كه شمشير على(ع) آمد به زور مردم را مسلمان كرد؛ معنايش اين است كه اگر شمشير على(ع) در دفاع از اسلام نبود دشمن ريشه اسلام را كنده بود همچنان كه اگر مال خديجه(س) نبود فقر، مسلمين را از پا درآورده بود. اين كجا و آن حرف مفت كجا؟!
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚حماسه حسينى جلد1، صفحه 379
📚سيرى در سيره نبوى، صفحه215
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
#قدر_الله_فلسطین_سوف_تحرّر
مسأله قدرت و احقاق حقّ از منظر اسلام
✳️منطق اسلام در مسئله قدرت
🔸آیا اسلام قدرت را تبلیغ کرده است یا ضعف را، و یا نه قدرت و نه ضعف را به این معنا تبلیغ نکرده است؟ جواب این است که اسلام به یک معنا قدرت را تبلیغ کرده است ولی قدرتی که از آن همه صفات عالی انسانیت مانند مهربانی و رحم و شفقت و احسان برمیخیزد. در اسلام بدون شک دعوت به قدرت و توانایی شده است و نصّ قرآن و احادیث ماست. دیگران هم که در موضوع اسلام مطالعه کردهاند، اسلام را در میان ادیان به این مشخصه شناختهاند که هیچ دینی به اندازه اسلام پیروان خود را به قوّت و قدرت دعوت نکرده است. ویل دورانت در جلد یازدهم کتاب تاریخ تمدن که اختصاص به تاریخ تمدن اسلام دارد، این جمله را میگوید: هیچ دینی به اندازه اسلام، مردم را به قدرت و قوّت دعوت نکرده است.
🔸در این زمینه در قرآن مطلب خیلی زیاد است. یک جا خطاب به یحیی میفرماید: یا یحْیی خُذِ الْکتابَ بِقُوَّةٍ. آیاتی که راجع به اینکه مؤمنین مردمی قوی هستند و هرگز ضعف و وهن را به خودشان راه نمیدهند سخن میگوید: وَ کاینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیرٌ فَما وَهَنوا لِما اصابَهُمْ فی سَبیلِ اللهِ وَ ما ضَعُفوا وَ مَا اسْتَکانوا وَ اللهُ یحِبُّ الصّابِرینَ..، چه بسیار پیامبرانی که مردانی الهی همراه آنان جنگیدند و با باطل نبرد کردند و هرگز سستی پیدا نکردند و ضعف نشان ندادند و خداوند مقاومت کنندگان را دوست میدارد. در جای دیگر میفرماید: انَّ اللهَ یحِبُّ الَّذینَ یقاتِلونَ فی سَبیلِهِ صَفّاً کأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصوصٌ...، خداوند مردمی را که در راه او میجنگند و مانند دیواری روئین و فلزی که هیچ قدرتی نمیتواند آنها را از جا بکند و حرکت دهد ایستادگی میکنند، دوست دارد. شجاعت در اسلام یک حقیقت ممدوح است. عزت (یعنی مقامی منیع داشتن) و در آن حد قدرت داشتن که کسی نتواند انسان را خوار و ذلیل کند، در اسلام امری ممدوح است. ببینید قرآن راجع به مقابله با دشمن چه میگوید: وَ اعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ تُرْهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکمْ...، در مقابل دشمن تا آن حد نهایی قدرتتان نیرو تهیه کنید که دشمن هرگز نتواند به شما طمع ببندد.
🔸در اینجا چند حدیث برای شما میخوانم تا مشخص شود که اسلام چگونه جبن و ضعف و ترس را محکوم، و قوّت و قدرت را ستایش کرده است. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: لاینْبَغی لِلْمُؤْمِنِ انْ یکونَ بَخیلًا وَ لا جَباناً ...، دو چیز برای مؤمن سزاوار نیست: یکی بخل (اینکه پول به جانش بسته باشد) و دیگری ترس (ترسو بودن). علی(ع) درباره مؤمن میفرماید: الْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ اصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ ...، مؤمن روحش از سنگ خارا سختتر و محکمتر است. امام باقر (ع) میفرماید: خداوند به مؤمن سه خصلت داده است: عزت در دنیا و آخرت، رستگاری در دنیا و آخرت، وَ الْمَهابَةَ فی صُدورِ الظّالِمینَ و هیبت در سینه ستمکاران؛ یعنی مؤمن حالتی دارد که ستمکار در دل خود از او احساس هیبت میکند. ببینید امام علی (ع) در نهج البلاغه چقدر دعوت به قوّت و قدرت کرده است و هرگز ضعف را شایسته جامعه اسلامی نمیداند. میفرماید: وَ لا یمْنَعُ الضَّیمَ الذَّلیلُ وَ لا یدْرَک الْحَقُّ الّا بِالْجِدِّ...، هرگز آدم زبون نمیتواند با ظلم مبارزه کند و جلو ظلم را بگیرد، و هرگز به حق نمیتوان رسید مگر با جدیت و کوشش.
✳️«حق» گرفتنی است یا دادنی؟
🔸بعضی مکتبها بر این اساس است که حق دادنی است؛ یعنی آن حقی را که ظالم گرفته است، باید پس بدهد؛ اگر نداد دیگر نداده است، چون حق دادنی است نه گرفتنی. مسیحیت بر این اساس درست شده که: به ظالم میگوییم حق را به تو بدهد، تو کاری با او نداشته باش. ای کسی که حقت پایمال شده است! توصیه میکنیم، خواهش میکنیم تا حق را به تو بدهند. مبادا یک وقت خودت برای گرفتن حق قیام کنی که این برخلاف شأن انسانیت و اخلاق است. از نظر اینها حق دادنی است. یک عده میگویند: حق فقط گرفتنی است. مگر ممکن است انسانی که حقی را خورده است بیاید و به یک شکلی آن حق را بدهد؟ یعنی اینها منکر عاطفه و انسانیت و وجدان انسانی هستند.
🔸از نظر اسلام، حق هم گرفتنی است و هم دادنی؛ یعنی از دو جبهه باید برای استیفای حق مبارزه کرد. اسلام آن کسی را که حق را ربوده است، با تعلیم و تربیت خودش آماده پس دادن میکند ولی به این قناعت نمیکند؛ در عین حال به آن کسی که حقش ربوده شده است میگوید: حق گرفتنی است، تو هم باید برای حق خودت قیام کنی و آن را بگیری. پس در اسلام قوّت و قدرت ستایش شده؛ یعنی اسلام آن را به عنوان یک ارزش برای انسان میشناسد.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚انسان کامل، صفحه 229
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅برخی خصوصیات امام حسن(علیه السلام)
🔸چون امروز روز ولادت امام مجتبی(ع) بود قهراً باید تیمّناً و تبرکاً نامی از این وجود مقدس ببریم. امام یعنی پیشوا، یعنی آن کسی که الگو و مقتدا قرار میگیرد. امام مجتبی(ع) آن وقت واقعاً برای ما امام است که عملًا الگو و مقتدا باشد. یکی از خصوصیاتی که از زندگی این بزرگوار نقل شده است در همین مسئله حضّ بر طعام مسکین است. ایشان چند بار هرچه داشتند دو قسمت کردند، یک قسمت را به مصرف مساکین و فقرا رساندند و قسمت دیگر را برای خود نگهداری کردند.
🔸سفر حج را مخصوصاً از مدینه تا مکه پیاده میرفتند نه از آن جهت که مال و مرکوب و چنین امکانی نداشتند، امکانش را هم داشتند ولی مخصوصاً برای اینکه افْضَلُ الْاعْمالِ احْمَزُها، برای اینکه همه یاد بگیرند، برای اینکه نفس انسان بیشتر خاضع و خاشع بشود و برای اینکه در مقابل خدای متعال بیشتر اظهار عبودیت کرده باشد، در سفر حج اینگونه عمل میکرد. ایشان ضرب المثل حلم و بردباری و تحملاند، با توجه به این نکته که امام حسن(ع) همان نشاط را برای شهادت و شهید شدن دارد که امام حسین(ع) دارد.
🔸اگر انسان خوب توجه کند آنوقت میفهمد که به یک معنا مظلومیت امام حسن(ع) حتی از امام حسین(ع) بیشتر است. همان نشاط شهادتی که در امام حسین(ع) هست در امام حسن(ع) هست ولی امام حسن(ع) در دورهای قرار گرفته که باید صبر و خودداری کند تا موقع و وقت برسد و آن موقع و وقت، وقتی است که ایشان از دنیا رفتهاند و نوبت به برادرشان اباعبدالله الحسین(ع) رسیده است. حضرت تمام اینها را با چه حلم و صبری تحمل میکند که عجیب و فوقالعاده است! هیچ به روی بزرگوار خودش نمیآورد. برای اشخاص فهیم و حساس، رنجهای روحی از رنجهای جسمی خیلی بالاتر است. جراحت زبان از جراحت شمشیر خیلی بالاتر است. جراحت شمشیر التیامپذیر است ولی جراحت زبان التیامپذیر نیست. جراحت شمشیر بیشتر قابل تحمل است از جراحت زبان. امام حسین(ع) را در روز عاشورا با جراحات شمشیر مجروح کردند، گو اینکه جراحت زبانی هم کم و بیش بود، ولی امام حسن(ع) در این جهت عجیب است.
🔸معاویه سران شیطان خودش را جمع میکرد، بعد امام مجتبی(ع) را دعوت میکرد. یک یک شروع میکردند به زخم زبان زدن و چه زخم زبانهایی! امام البته یک یک اینها را جواب میداد. اما اینها یک امر کوچکی نیست. و از اینها بالاتر اینکه در روزهای جمعه که نماز جمعه خوانده میشد و در آن نماز جمعههای اینها اگر امام حسن(ع) شرکت نمیکرد متهم به الحاد و تفریق جماعت مسلمین میشد، خطیب جمعه بالای منبر و در حضور امام حسن(ع) پدر بزرگوارش علی(ع) را سبّ و لعن میکرد. اینها شوخی نیست. این است که برای امام حسن(ع) درست گفتهاند که کوچکترین مصیبتهایش همان مصیبت مرگش بود. وقتی که مسموم شد این مسمومیت کوچکترین رنجی بود که او در دنیا دید.
📚آشنایی با قرآن، جلد 9، صفحه41
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ «احياء» و «شب زنده داری»
🔸به مناسبت اين ماه كه ماه مبارك رمضان است و ماه عبادت و دعاست و بالخصوص به مناسبت اين ايّام و ليالى كه ايام و ليالى قدر است و شبها شبهاى احياء است، بحث خودم را از همين كلمه «احياء» شروع مىكنم. كلمه «احياء» يعنى زنده كردن، نقطه مقابل «اماته» كه به معنى ميراندن است و احياء اين شبها يعنى اين شبها را زنده نگهدارى كردن و شبزندهدارى كردن.
🔸اين كلمه چنين مىرساند كه شب -كه قسمتى از وقت انسان است- دو حالت دارد: ممكن است شبِ كسى زنده باشد و ممكن است شبِ او مرده باشد. شبِ زنده آن شبى است كه انسان تمام يا لااقل پاسى از آن شب را با ياد خدا و با مناجات و راز و نياز با ذات پروردگار به سر ببرد، و شب مُرده آن شبى است كه انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشى ذات مقدس پروردگار بسر ببرد.
🔸ممكن است كسى خيال كند كه اين تعبير يك تعبير مجازى است، يك نوع تعارف است: شب كه زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقدارى از زمان كه اين نيمكره زمين كه ما در روى آن زندگى مىكنيم مواجه با خورشيد نيست و نور خورشيد نمىتابد، به آن مىگويند «شب».شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگى دارد و نه مردگى.راين سخن راست است ولى آن كسى كه مىگويد احياء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش اين نيست كه اين قطعه زمان را شما زنده نگه داريد؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در اين قطعه از زمان.
🔸به عبارت دقيقتر، برخلاف آنچه كه ابتدائاً تصور مىشود، ما خيال مىكنيم زمان يك چيز است كه همه ما در داخل آن قرار گرفتهايم؛ در صورتى كه اينجور نيست. زمانى كه ما روى آن حساب مىكنيم، ساعات و دقايق و هفتهها و ماهها و سالها را حساب مىكنيم، آن، زمان ما نيست، زمان اين زمين است. زمان ما يك حقيقتى است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفك و جدا نيست؛ چيزى كه هست ما اين زمان را كه مقدار و اندازه دارد با زمان زمين حساب مىكنيم، با آن تطبيق مىكنيم، بعد خيال مىكنيم زمان يك چيز است و همه ما در آن قرار گرفتهايم. نه، زمان من يك چيز است، زمان شما يك چيز ديگر است يعنى مخصوص خودتان است؛شما چون وجودتان يك وجود متحرك و سيال و متغيّر است، يك زمان در درون خودتان داريد، من هم يك زمان در درون خودم دارم.
🔸حال كه اين مطلب را دانستيم معنى احياء شب قدر را مىدانيم. زمان را زنده نگه داريم يعنى زمان خودمان را زنده نگه داريم، هر كداممان آن زمانى را كه در درون ماست زنده نگه داريم. آن زمانى كه در درون ماست چيست؟ آن همان خود ما هستيم، از حقيقتِ ما جدا نيست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داريم يعنى خودمان يك شب واقعاً زنده باشيم، واقعاً زنده زندگى كنيم نه اينكه مرده زندگى كنيم.
🔸در اخبار و احاديث وارد شده است كه در روز قيامت، گذشته انسان و زمان گذشته انسان را به انسان ارائه مىدهند و انسانها مختلف مىبينند؛ وقتى نگاه مىكنند يك موجودى را مىبينند كه قطعاتى از آن سياه و تيره است و قطعاتى از آن سفيد و درخشان، تعجب مىكند: اين چيست كه به او ارائه دادهاند؟! مىگويند اين زمانِ توست، اين عمر توست. آن ساعاتى كه اين زمان را، اين عمر را روشن و نورانى نگه داشتهاى، آن ساعاتى كه پروازى داشتهاى، شورى داشتهاى، عشقى داشتهاى، دلت به ياد خدايت زنده بوده است، آن ساعات همان ساعات درخشان نورانى است. آن ساعاتى كه در آن ساعات خدمتى كردهاى، كار مفيدى انجام دادهاى، ساعات نورانى توست. و اما آن ساعاتى كه در آن ساعات غافل بودهاى، غرق در شهوات بودهاى، برخلاف رضاى خدا قدم برداشتهاى، آنها دوران تيرگى و تاريكى عمر توست. اين زمانِ توست، اين عمر توست.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚آزادی معنوی، صفحه 39
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
❇️شب قدر بهتر است از هزار ماه
🔸قرآن به طور اجمال و سربسته این مطلب را برای ما بیان کرده: «قرآن را در شب قدر نازل کردیم و تو چه میدانی شب قدر چیست!». این «تو چه میدانی!» البته خطاب به پیغمبر است، ولی مثل خیلی از خطابهای دیگر مقصود، مردم است. یعنی انسان چه میداند که شب قدر چیست! حال، چه چیزی از این یک شب بهتر است از هزار ماه؟ ارزش عبادتش. برای ما هم ارزش عبادتش بیشتر است از هزار ماهی که در آن، شب قدر نباشد. ما در نماز میخوانیم: «اِیاک نَعْبُدُ وَ اِیاک نَسْتَعینُ». عبادت وقتی با حالت جمعی باشد بیشتر بالا میرود. وقتی روحهای دیگر حالت عِلوی پیدا کردهاند، بر روحهای تاریک مثل روحهای ما هم اثر میگذارد. اینکه سحرها برای عبادت بهتر است و روح انسان در سحر برای عبادت آمادهتر است و بیشتر حضور قلب دارد، یک مقدار برای این است که در آن وقت پاکانی و روحهای بزرگ و قویی هستند (قدر متیقّنش وجود مقدس حضرت حجت) که در حال عبادتند. امروز درباره عالم ماده ثابت شده که وقتی کسی فکر میکند موج فکریاش به آن سر دنیا میرسد، تا چه رسد به امواج روحی، که ما نمیتوانیم درک کنیم. شعاع روح آنها بر دیگران هم اثر میگذارد.
🔸حال اگر شب شب قدر باشد، شبی باشد که امام در چنین هیجانی و در چنین حالت قربی است و جوّ روحی عالم به گونهای است که درهای زمین و آسمان به روی یکدیگر باز شده، در آن شب افرادی مثل ما هم اگر ولو ذرهای هماهنگی نشان بدهیم، فیضی که میتوانیم ببریم برابر است با هزار سال شب دیگر که بخواهیم عبادت کنیم؛ یعنی آن جوّ روحی که در آن شب به وجود میآید آنقدر بالابرنده است و برای احیاء و زنده داشتن شب مناسب است که برتری دارد بر هزار ماهی که شبهای سادهای داشته باشد و این وضع در آن شبها وجود نداشته باشد.
📚آشنایی با قرآن، جلد 14، صفحه 86
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
احیا- شهید مطهری.mp3
6.36M
🟢 مراسم احیا توسط شهید آیتالله مطهری (۱۳ دقیقه)
⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇
eitaa.com/motahari_ir
t.me/motahari_ir
sapp.ir/motahari_ir
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
☑️ ذکر مصیبت امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام)
🔹ایام از یک طرف ایام و لیالی احیاء است، ایام و لیالی دعاست، ایام و لیالی عبودیت و بندگی کردن است و از طرف دیگر ایام شهادت مولای متقیان علی(ع) است، ایام شهادت آن مردی که یکی از بزرگترین بندگان خداست. بعد از پیغمبر اکرم(ص) ما بندهای به این بندگی سراغ نداریم.
🔹رسول اکرم به قاتل امیرالمؤمنین علی (ع) لقب «اَشْقَی الاْخِرین» داده بود. رسول خدا(ص) سخن به گزاف نمیگفت. برای آن این لقب را داده بود که با شهادت علی (ع) لطمه بزرگی به عالم اسلام وارد شد که غیر قابل جبران بود. اشخاص بزرگ همه وقت وجودشان مفید است، ولی گاهی از نظر اجتماعی در یک موقع خاصی قرار میگیرند که وجود آنها در آن موقع خیلی حساسیت پیدا میکند.
🔹یک شخصیت اجتماعی گاهی در یک موقعیت قرار میگیرد که سرنوشت یک ملت عظیم را در دست میگیرد و لحظات خاصی پیش میآید که اگر در آن لحظات از بین برود، از بین رفتنش از بین رفتن فرد نیست، از بین رفتن حق است، از بین رفتن یک رژیم و یک مسلک است.
🔹نتیجه طبیعی از میان رفتن علی (ع) روی کار آمدن خطرناکترین حزبی{خوارج} بود که تاریخ اسلام به خود دیده است. این است که فاجعه شهادت علی(ع)، قطع نظر از مقام قدس و قربی که علی(ع) در نزد خدا دارد، زیان بزرگی برای ملت مسلمان بود که اثرش برای همیشه در تاریخ باقی ماند.
🔹تخمین زدهاند در حدود چهل و پنج ساعت از ضربت خوردن علی(ع) تا وفات و شهادتش یعنی تا آن لحظهای که مرغ روحش به عالم ملکوت پرواز کرد فاصله شد و به نظر من این مدت چهل و پنج ساعت از حیرتانگیزترین دورههای زندگی علی(ع) است. شخصیت علی را در این چهل و پنج ساعت انسان میبیند. یقین و ایمان علی در این چهل و پنج ساعت بر دیگران نمایان میشود. از نظر خود او لحظات و ساعاتی است که جایزه خودش را گرفته است، مسابقه را به نهایت رسانده است، با کمال افتخار میخواهد نزد پروردگارش برود. علی(ع) چیز دیگری است.
🔹وقتی که در احد شهید نشد ناراحت شد. رفت خدمت رسول اکرم(ص): یا رسول الله شما به من اینطور فرموده بودید که خداوند شهادت را روزی من میکند، پس چطور من در احد شهید نشدم؟ فرمود: علی جان دیر نمیشود، تو حتماً شهید این امت خواهی بود. بعد پیغمبر(ص) یک سؤال مانندی از علی(ع) کرد: علی جانم! بگو آن وقتی که در بستر شهادت افتاده باشی چگونه صبر خواهی کرد؟ چه جوابی میدهد! یا رسولَ الله! آنجا که جای صبر نیست، آنجا جای بُشری است و جای شکر و سپاسگزاری است.
🔹همیشه علی(ع) به دنبال این گم گشته خودش میرفت. اجمالاً میدانست که این فرق او در راه خدا شکافته خواهد شد. میگفت خدایا آن لحظه نازنین، آن لحظه زیبا، آن لحظه پرلذّت و پربهجت چه لحظهای خواهد بود؟ پیغمبر(ص) به علی(ع) فرموده بود که شهادت تو در ماه رمضان است، در آن ماه رمضان سال 41 هجری علی(ع) مثل اینکه قلبش احساس کرده بود که دیگر هرچه میخواهد واقع بشود در این ماه رمضان واقع میشود. بچههای علی(ع) احساس کرده بودند که در این ماه رمضان علی(ع) یک حالت انتظار و اضطراب و دلهرهای دارد، مثل اینکه انتظار یک امر بزرگی را میکشد.
🔹یکی از آن جملههای بسیار زیبای امیر المؤمنین(ع) که در خلال همین چهل و پنج ساعت ایراد کرده این است؛ دیگران خیلی مضطرب و ناراحت بودند، اشک میریختند و گریه میکردند ولی خودش اظهار بشاشت میکرد، فرمود: به خدا قسم که اگر مُردم من هیچ کراهتی ندارم، یک ذرّه کراهت ندارم. این برای من یک امر نشناختهای نبود، یک مهمان ناشناختهای نبود، یک مهمان شناخته شده بود. بعد فرمود: میدانید مَثَل من مَثَل کیست؟ مَثَل آن عاشقی است که به دنبال مطلوب و معشوق خودش میرود و او را مییابد. مَثَل من مَثَل آن تشنهای است که در یک شب تاریک دنبال آب میرود ناگهان آب را پیدا میکند، چقدر خوشحال میشود!
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 آزادی معنوی، صفحه 53 و بیست گفتار، صفحه 220
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
❇️جمهوری اسلامی
🔸«جمهوری اسلامی» از دو کلمه مرکب شده: کلمه «جمهوری» و کلمه «اسلامی». کلمه جمهوری شکل حکومت را مشخص میکند. میدانیم که حکومت های دنیا، چه در گذشته و چه در حاضر، شکلهای مختلفی داشتهاند از قبیل حکومت فردی موروثی که نامش سلطنت و پادشاهی است؛ حکومت متخصصان، حکیمان، فیلسوفان، خبرگان، که در قدیم «اریستوکراسی» می نامیدند؛ حکومت متنفذان، سرمایه داران، مالیات دهندگان. یکی از آنها هم حکومت عامه مردم است، یعنی حکومتی که حق انتخاب حاکم با همه مردم است قطع نظر از این که مرد هستند یا زن، سفید هستند یا سیاه و دارای هر فکر و هر عقیدهای هستند، فقط شرط بلوغ سنی و رشد عقلی در آن معتبر است.
🔸و اما کلمه «اسلامی» محتوای این حکومت را بیان میکند، یعنی این حکومت با اصول و مقررات اسلامی اداره شود و در مدار اصول اسلامی حرکت کند، چون میدانیم که اسلام به عنوان یک دین در عین حال یک مکتب و ایدئولوژی است و طرحی است برای همه شئون زندگی بشر.
🔸بنابراین «جمهوری اسلامی» یعنی حکومتی که شکل آن انتخاب حاکم است از طرف عامه مردم و نه شکل موروثی و محتوای آن اسلامی است یعنی بر اساس معیارها و موازین اسلامی است.
✅ دو دلیل بر رد «جمهوری دموکراتیک اسلامی»
🔸در نامگذاری «جمهوری اسلامی» عدهای از به اصطلاح روشنفکران ما بدون آن که کوچکترین سوء نیتی داشته باشند اصرار داشتند که بگوییم «جمهوری دموکراتیک اسلامی» ولی ایشان{امام خمینی(ره)} زیر بار این کلمه نرفت، چرا؟ آیا با دموکراسی مخالف بود؟ نه. چند دلیل داشت.
1⃣ یک دلیلش این بود که دموکراسی در مفهوم غربی با دموکراسی در مفهوم اسلامی تفاوتی دارد. دموکراسی در مفهوم غربی در حدود آزادی ها و رهاییهای حیوانی خلاصه میشود. انگلستان مسئله همجنس بازی را روی چه اساسی قانونی کرد؟ روی اساس دموکراسی. گفت قانون آن است که ملت بخواهد، مردم بخواهند.
ما میگوییم خواسته بشر و این که انسان بخواهد، ملاک نیست. انسان که نباید تابع شهوت و میلهای خودش باشد. ما میخواهیم دموکراسی را بر اساس آزادیهای انسانی بنا نهیم، نه بر اساس رهایی حیوانیت؛ و امکان ندارد انسانیت انسان آزاد باشد در حالی که حیوانیت او رهاست.
2⃣ دلیل دوم: به کار بردن این نام تقلید از غرب و به معنای الگو گرفتن از غرب است. آیا در کلمه «اسلامی» و در متن اسلام حرّیت و آزادی هست یا نه؟ آیا در متن اسلام حاکمیت ملی، حکومت مردم بر مردم هست یا نه؟ آیا در متن اسلام مردم حق دارند با انتخاب و با آراء خود نماینده خویش را انتخاب کنند یا نه؟ آیا مردم حق دارند که رئیس جمهوری خودشان را انتخاب کنند یا نه؟ بله، مردم حق دارند. وقتی میگوییم جمهوری اسلامی، کلمه «اسلامی» در محتوای خودش همه اینها را دارد. میخواهیم به ملت خود بگوییم این را خودت داری. ما چرا برای آنچه که خودمان داریم برویم سراغ دیگران؟ ما باید کوشش کنیم تا میتوانیم این ملت را به خود مؤمن و معتقد کنیم که روی پای خودش بایستد، به منِ اسلامی خودش معتقد شود.
📚 آینده انقلاب اسلامی ایران، صفحه 139 و 253
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ دهههای با فضیلت در سال از نظر دستورهای اسلامی
🔹از نظر دستورهای اسلامی لااقل دو ده شب در سال هست که وضع خاصی دارند و عنایت خاصی به آنها هست.
1⃣ یکی ده شب اول ماه ذیالحجه است. شاید از نظر فضیلت هیچ ده شب متوالی مثل این ده شب وجود ندارد. موسی(ع) در اول ذیالقعده به میقات الهی رفت و یک میقات و به اصطلاح یک نوع خلوت سی شبی با خدای خودش داشت، ولی مثل اینکه در آن سی شب نتوانست به پایان برساند، لذا تکمیل شد به ده شب دیگر و شد چهل شب، یک اربعین. آن ده شبی که با آن تکمیل شد، همین ده شب اول ذیالحجه بود. و لهذا در اخبار و روایات ما نمازی وارد شده که در دهه اول ذیالحجه بین نماز مغرب و عشاء خوانده میشود. در کتابهای دعا هم برای این شبها آداب خاصی هست و اهل معنا معتقدند که در این شبها آثار خاصی هست که در شبهای دیگر نیست؛ یعنی اگر کسی به دستورهایی که در باره این شبها رسیده عمل کند آثار خاصی دارد.
2⃣ ده شب دیگری که در فضیلتْ بعد از این ده شب است -اگرچه بعضی از شبهایش افضل از شبهای این ده شب است- ده شب آخر ماه مبارک رمضان است. رسول خدا(ص) از شب بیست و یکم ماه رمضان دستور میدادند دیگر برای ایشان بستر پهن نشود و این ده شب را در مسجد به حال اعتکاف به سر میبردند. آنچه برای موسی(ع) در آن چهل شب حاصل شد، برای امت اسلام در ماه رمضان حاصل میشود و شب قدر در واقع برای آن کسی است که این وظیفه خودش را به پایان میرساند.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚آشنایی با قرآن، جلد 13، صفحه 67
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
☑️علی(ع) در بستر شهادت
🔹امشب شب بسیار پر اضطرابی است برای فرزندان علی(ع)، برای شیعیان و دوستان علی(ع). کم و بیش بسیاری فهمیده بودند که دیگر علی (ع) از این ضربت مسموم نجات پیدا نخواهد کرد. همانطور که شنیدهاید علی(ع) در جنگ خندق از عمروبن عبدود یک ضربت سختی خورد که بر فرق نازنین علی(ع) فرود آمد و مقداری از فرق امام را شکافت اما به گونهای نبود که خطرناک باشد. آن زخم بهبود پیدا کرد. نوشتهاند که ضربت این لعین ازل و ابد در همان نقطه وارد شد که قبلًا ضربت عمروبن عبدود وارد شده بود. شکاف عظیمی در سر مبارک علی(ع) پیدا شد. خیلی افراد باز امیدوار بودند که علی(ع) بهبود پیدا کند. یکی از فرزندان علی(ع) ظاهراً دختر بزرگوارش امکلثوم، وقتی آمد عبور کند چشمش به عبدالرحمن بن ملجم افتاد، گفت ای لعین ازل و ابد! به کوری چشم تو امیدوارم خدا پدرم را شفا عنایت کند. لبخندی زد، گفت من این شمشیر را به هزار درهم خریدهام، شمشیر بسیار کارآمدی است، هزار درهم دادهام این شمشیر را مسموم کردهاند. من خودم میدانم این ضربتی که من بر پدر تو زدم اگر آن را بر همه مردم تقسیم کنند همه مردم میمیرند، خاطرت جمع باشد. این سخن تا حدود زیادی امید فرزندان علی(ع) را از علی(ع) قطع کرد.
🔹گفتند طبیب بیاورید. مردی است به نام هانی بن عمرو سَلولی. رفتند و این مرد را احضار کردند و آوردند تا معاینه کند و بلکه بتواند معالجه کند. نوشتهاند دستور داد گوسفندی یا بزی را ذبح کردند. از ریه او رگی را بیرون کشید، آن رگ را گرماگرم در محل زخم انداخت، میخواست ببیند آثار این سم چقدر است یا میخواست بفهمد چقدر نفوذ کرده است؛ وقتی که این مرد از آزمایش طبی خودش فارغ شد سکوت اختیار کرد، حرفی نزد؛ فقط همین قدر رو کرد به امیرالمؤمنین(ع) و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین(ع)! اگر وصیتی دارید بفرمایید. اینجا بود که دیگر امید خاندان علی(ع) و امید شیعیان علی(ع) قطع شد. بعضی گفتهاند مقاومت بدن علی(ع) در مقابل ضربت شمشیر و این مسمومیت یک امر خارق العاده است؛ علی القاعده باید علی(ع) به ضرب همان شمشیر از دنیا میرفت.
🔹در این لحظات آخر، علی(ع) گاهی بیهوش میشد، گاهی به هوش میآمد. وقتی به هوش میآمد باز زبان مقدسش به ذکر خدا و نصیحت و موعظه جاری بود؛ چه نصایحی، چه مواعظی، چه سخنانی! دیگر در آن وقت غیر از اولاد علی(ع) کسی کنار بستر علی(ع) حاضر نبود. ذکر مصیبت من همین یک کلمه است. اطفال علی(ع) دور بستر علی(ع) را گرفتهاند، میبینند آقا گاهی صحبت میکند و گاهی از حال میرود. یک وقت صدای علی(ع) را شنیدند، مثل اینکه با کسی حرف میزند، با فرشتگان حرف میزند: ارْفَقوا مَلائِکةَ رَبّی بی، فرشتگان پروردگارم که برای قبض روح من آمدهاید! با من به مدارا رفتار کنید. یکمرتبه دیدند صدای علی(ع) بلند شد: اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریک لَهُ وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ الرَّفیقُ الْاعْلی الرَّفیقُ الْاعْلی.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 آزادی معنوی، صفحه 72
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ تذکراتی برای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان
🔹این شبها را شب «احیاء» هم مینامند. احیاء یعنی زنده کردن، زنده نگهداشتن. در فارسی هم میبینید ترجمهاش را شبزندهداری آوردهاند و چه تعبیر عالیی است! این تعبیر میخواهد بگوید که یک وقت هست شب برای ما مرده است و یک وقت هست شب برای ما زنده است.
🔹چطور میشود که شب مرده باشد یا شب زنده باشد؟ بستگی دارد که ما چگونه باشیم، وقتی که انسان مانند یک لاشه بیفتد؛ سر شب میخورد، بعد هم خستگی و کسالت و سیری، تا صبح میافتد مثل لاشهای که فقط نفس میکشد، او دیگر حیات ندارد؛ خودش مرده است، شبش هم قهراً مرده است. از آن بدتر این است که انسان نخوابد ولی شب را در زیر صفر بگذراند، به فسق و فجور و گناه و معصیت بگذراند. این از مردن یک درجه هم پایینتر است، زیر صفر است.
🔹و اما شب را زنده نگهداشتن به این است که انسان خودش در آن شب زنده باشد یعنی حیات معنوی داشته باشد. حیات معنوی انسان به یاد خداست. به هر اندازه و در هر حالت که قلب انسان از خدا غافل نباشد انسان زنده است؛ روزش زنده است شبش هم زنده است. و هستند و بودهاند انسانهایی که در خواب هم زندهاند، یعنی خواب و بیداری برای آنها علی السویّه است. در عین اینکه میخوابند و همان استفاده جسمانی که ما از خواب میبریم- یعنی رفع کسالت- آنها هم میبرند، ولی این خوابْ مشاعر آنها را از کار نمیاندازد یعنی در عالم خواب هم بیدارند، یعنی وقتی هم که خواب هستند چون خدا هرگز از قلب آنها بیرون نمیرود خوابشان هم بیداری است. در کوچه راه میروند باز هم زندهاند، در مغازه هستند معامله میکنند مشغول کسب و کار خودشان هستند باز هم زنده هستند، یعنی هرگز کسب و کار و شغل و گرفتاری و غم و غصه و چک و سفته و امثال اینها آنها را از خدا غافل نمیکند. روزشان بیدار، شبشان هم بیدار.
🔹حال، ما در سال لااقل یکی دو سه شب را به عنوان تشبّه به اولیای خدا زنده نگه داریم یعنی واقعاً کوشش کنیم که در این شبها تمام شب را به یاد خدا بسر ببریم، حالت توبه و استغفار داشته باشیم، برای خودمان از خدا چیز بخواهیم؛ این خودش یعنی یاد خدا. به همین شکل به یاد خدا باشیم که دائماً از خدای متعال بخواهیم و مسئلت بکنیم. یکی از بزرگان میگفت (چه نکته خوبی!) ما همیشه وقتی دعا میکنیم به خدا میگوییم خدایا به ما بده، هیچ وقت دعا نمیکنیم خدایا از ما بگیر، در صورتی که ما به این دعا بیشتر احتیاج داریم؛ ما به آن چیزهایی که خدا باید از ما بگیرد بیشتر احتیاج داریم تا آن چیزهایی که بخواهد به ما بدهد. تا اینهایی که از ما باید بگیرد از ما نگیرد هیچ چیز قابل دادن نیست. ما باید بگوییم خدایا این حب جاه و مال را از ما بگیر، این حسادتها را از ما بگیر، این کینهها و عقدهها را از ما بگیر، این کدورتهای قلبی را از ما بگیر، این پردهها را از جلو چشم ما بردار؛ به این «بگیر» ها بیشتر احتیاج داریم تا به اینکه چه را به ما بده. اول آنچه باید از تو بگیرند آنها را بیرون بریز، آنگاه بگو بده. آن وقت است که دعای تو مستجاب میشود و «بده»ها به اجابت مقرون میشوند.
🔹نکته دیگر این است هیچ وقت چیزی را بر خدا حتم نکنید، یعنی نگویید خدایا فلان چیز را به هر حال من میخواهم، من کار ندارم حکمت اقتضا میکند یا نه، مصلحت است یا مصلحت نیست. ادب عبودیت اقتضا میکند که انسان از خدا بخواهد و وقتی که انسان از خدا چیز میخواهد، اول این را باید بخواهد: خدایا این قلب من را هدایت کن که از تو آن چیزی را بخواهد که حکمت و مصلحت است و الّا من خیلی اوقات گمراه میشوم، چیزهایی برای خود میخواهم که نباید بخواهم. چه دعای بزرگی است!
🔹در نهجالبلاغه میفرماید: «خدایا اگر زمانی من گنگ و لال شدم نفهمیدم از تو چه باید بخواهم، خدایا اگر از مطلوب واقعی خودم کور شدم، چشمهایم آن مطلوبهای واقعی خودم را ندید و چیزهایی را دید که اصلًا نباید من به اینها توجه کنم، خدایا اولین دعای من این است که با آن لطف و کرم خودت دست به قلب من بینداز و دل مرا هدایت کن که بفهمم چه بخواهم، مرا به مصالح خودم راهنمایی کن. از کرم تو و از لطف عمیم تو اینها عجیب و چیز تازهای نیست»(1). یعنی تو چقدر لطف داری که بسیاری از اوقات اصلًا قلب من را خودت هدایت کردهای که من چه از تو بخواهم، اینها هم جزء لطف های توست. یکی از شرایط دعا، همین ایمان به لطف عمیم پروردگار است و اینکه رحمت پروردگار بیمنتهاست و اینکه انسان هر اندازه عاصی و گناهکار باشد اگر به مانند یک بنده تائب و بندهای که تصمیم گرفته است دیگر نافرمانی نکند به درگاه الهی قدم بگذارد محال و ممتنع است که پروردگار او را از در خانه خودش دور کند.
1- فیض الاسلام،خطبه 218
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚آشنایی باقرآن،جلد 9،صفحه54
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ مسأله فلسطین
🔹اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر میخواهیم در نزد خدا و پیغمبر خدا(ص) محترم باشیم، باید این اصل را زنده کنیم. اگر پیغمبر اسلام زنده میبود، امروز درباره چه مسئلهای میاندیشید؟ واللهِ و باللهِ قسم میخورم که پیغمبر اکرم(ص) در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد. این یک مسئله دودوتا چهارتاست. اگر کسی نگوید، گناه کرده است. من اگر نگویم واللهِ مرتکب گناه شدهام، و هر خطیب و واعظی اگر نگوید مرتکب گناه شده است.
🔹گذشته از جنبه اسلامی، قضیه فلسطین مربوط به دولتی از دولتهای اسلامی هم نیست؛ مربوط به یک ملت است، ملتی که او را به زور از خانهاش بیرون کردهاند. تاریخچه فلسطین چیست؟ مدعی هستند که در سه هزار سال پیش دو نفر از ما (داود و سلیمان) برای مدت موقتی در آنجا سلطنت کردهاند. تاریخ را بخوانید؛ در تمام این مدت دو سه هزار ساله، کی بوده است که سرزمین فلسطین به یهود تعلق داشته است؟ کی بوده است که بیشتر سرزمین فلسطین مال ملت یهود باشد؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود، بعد از اسلام هم مال آنها نبود. روزی که مسلمین فلسطین را فتح کردند، فلسطین دراختیار مسیحیها بود، چطور شد که یکدفعه نام وطن یهودی به خود گرفت؟ یکی از قضایایی که کارنامه قرن ما را تاریک میکند همین قضیه است.
🔹واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. واللهِ قضیهای که دل پیغمبر اکرم(ص) را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی(ع) را خون کرده، این قضیه است. اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر میخواهیم به عزاداری حسین بن علی(ع) ارزش بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی(ع) امروز بود و خودش میگفت برای من عزاداری کنید، میگفت چه شعاری بدهید؟ اگر حسین بن علی(ع) بود میگفت: اگر میخواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد.
🔹ما چه جوابی در مقابل اسلام و پیغمبر خدا(ص) داریم؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم، خودمان را شیعه علی بن ابیطالب(ع) بخوانیم. اصلاً من باید بگویم بعد از این، داستانی را که ما از علی بن ابیطالب(ع) نقل میکنیم، حرام است که دیگر در منابر نقل کنیم که روزی علی بن ابیطالب(ع) شنید دشمن به کشور اسلامی حمله کرده است. فرمود: "شنیدهام زینت یک زن مسلمان را یا زنی که در حمایت مسلمانان است گرفتهاند؛ شنیدهام دشمن سرزمین مسلمین را غارت کرده است، مردانشان را کشته یا اسیر کرده است، متعرّض زنان آنها شده است، زیورها را از گوش و دست زنها جدا کرده است، اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد، سزاوار است و مورد ملامت نیست".
🔹آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمیکنند؟ واللهِ این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سؤالی که بعد از مردن از ما میکنند همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید؟ پیغمبر(ص) فرمود: «هرکس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد میکند: مسلمانان به فریاد من برسید، و او را کمک نکند، دیگر مسلمان نیست». چه مانعی دارد که ما برای اینها حساب باز کنیم؟ چه مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم؟ چرا یهودیان دنیا کمک بکنند و ملتهای دیگر آنها را تحسین کنند، بارک الله بگویند، ملتِ بیدار بگویند، ولی ما نکنیم؟ مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقایق شناس باشند. پس بیاییم به خودمان ارزش بدهیم، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم، به کتابهای خودمان ارزش بدهیم، به پولهای خودمان ارزش بدهیم، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند کنیم.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 حماسه حسینی، جلد 1،صفحه 270
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ شب آخر ماه مبارک رمضان
🔹به عنوان تذکر و یادآوری عرض میکنم. شب آخر ماه مبارک رمضان است. در دعای دهه آخر این مضمون را همیشه میخوانیم، میگوییم که خدایا این ایام ماه رمضان است که منقضی شد و شبهای این ماه است که متصرّم شد و گذشت، یعنی شبهای پرخیری و روزهای پربرکتی گذشت و رفت. اللهُمَّ انْ کنْتَ رَضیتَ عَنّی فی هذَا الشَّهْرِ فَازْدَدْ عَنّی رِضاک خدایا اگر در این ماه از ما راضی شدی پس بر رضای خودت بیفزا وَ انْ لَمْ تَکنْ رَضیتَ عَنّی فَمِنَ الْآنَ فَارْضِنی و اگر راضی نشدهای، خدایا از تو مسئلت داریم الآن از ما راضی باش. و شب آخر ماه رمضان تقریباً آخرین فرصت است برای اینکه انسان جلب مغفرت و رضایت پروردگار را بکند و در حدیث است که آن مقدار که مغفرت خدای متعال در همه این ماه شامل حال بندگان شده است در این شب و روز آخر شامل حال بندگان میشود.
🔹زین العابدین(ع) رسم و دأبشان این بود {که در شب آخر ماه رمضان بردگان را به ترتیب خاصی آزاد میکردند.} میدانید که اصلًا فلسفه بردگی تعلیم و تربیت اسلامی است که یک نفر برده که از بلاد کفر آمده، مدتی در خانواده یک نفر مسلمان زندگی میکند. بعد که مدتی در این خانه میمانَد و حقیقت اسلام و مسلمانی و عدالت اسلامی و معالم دینی، اصول دین، فروع دین و اخلاق دین را یاد میگیرد آزاد میشود؛یعنی یک دوره تعلیم و تربیت اجباری. یکی از عبادتهایی که ائمه اطهار(علیهم السلام) بجا میآوردند همین بود که میرفتند غلامها یا کنیزها را میخریدند و آنها را یک مدت معدود در خانه خودشان نگه میداشتند و یک نوع تعلیم و تربیت اجباری اسلامی (به اصطلاح) میدادند و بعد اینها را آزاد میکردند. یکی از عبادتهای امام سجاد(ع) همین بود.
🔹قهراً اینها در طول سال ممکن بود که نسبت به امام تقصیراتی مرتکب شوند. اگر تقصیری در طول سال مرتکب میشدند حضرت یادداشت میکردند. شب آخر ماه رمضان که میشد همه اینها را یک جا جمع میکردند و بعد به یک یک اینها میفرمود که فلانی یادت هست فلان روز چنین کاری کردی؟ فلانی تو یادت هست؟ بعد میگفت خدایا من از حق خودم نسبت به همه اینها صرفنظر کردم و از همه اینها گذشتم. خدایا تو هم از این بنده خودت درگذر. بعد به آنها میفرمود: همه شما را در راه خدا آزاد کردم.
🔹غرضم این جهت است که این یک عملی بوده است که در شب آخر ماه مبارک رمضان انجام میدادند. ضمناً دعایی است که در روز آخر ماه رمضان میخوانند که دعای وداع ماه مبارک رمضان است. اینها را عرض کردم برای اینکه افرادی شاید توفیق پیدا کنند که این شبانهروز را واقعاً شبانهروز عبادت قرار بدهند. خداوند انشاءالله به همه توفیق عنایت بفرماید.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 آشنایی با قرآن، جلد 9، صفحه 73
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ علامت قبولی روزه
🔹اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شبهای احیایی را گذراندیم، روزههای متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم که بر شهوات خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلّط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلّط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلّط هستیم و بالاخره بر نفس خودمان بیشتر مسلّط هستیم و میتوانیم جلو نفس امّاره را بگیریم، این علامت قبولی روزه ماست.
🔹اما اگر ماه رمضانی گذشت و تمام شد و حظّ ما از ماه رمضان -آنطور که پیغمبر اکرم(ص) فرمود که بعضی از مردم حظّشان از روزه فقط گرسنگی و تشنگی است- فقط این بوده که یک ماه یک گرسنگیهایی و یک تشنگیهایی کشیدیم (اغلب هم از بس که سحر و افطار میخوریم تشنه و گرسنه هم نمیشویم ولی لااقل بدحال میشویم)، یک بدحالی پیدا کردیم و در نتیجه این بدحالی قدرت ما بر کارکردن کمتر شد و بعد آمدیم روزه را متهم کردیم که روزه هم شد کار در دنیا؟! (آن که محصل و دانشجوست گفت من در تمام این ماه رمضان قدرت درس خواندنم کم شد و آن که اهل کار دیگری است گفت قدرت فلان کار من کم شد، پس روزه بد چیزی است)، این علامت قبول نشدن روزه ماست.
🔹اگر انسان در ماه رمضان روزهگیر واقعی باشد، اگر واقعاً به خودش گرسنگی بدهد و همینطور که گفته شده است سه وعده غذا را تبدیل به دو وعده کند، یعنی قبلاً یک صبحانه ویک ناهار و یک شام میخورد، حالا دیگر ناهار نداشته باشد، افطارش فقط به اندازه یک صبحانه مختصر باشد، بعد هم سحر نه خیلی زیاد بر معده تحمیل کند بلکه یک غذای متعارف بخورد، بعد احساس میکند که هم نیروی بدنیاش بر کار افزایش پیدا کرده است و هم نیروی روحیاش بر کار خیر و برای تسلط بر نفس. این حداقل عبادت است. ما در دو آیه از آیات قرآن اینچنین میخوانیم، یعنی در دو جا این آیه تکرار شده است: یا ایهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَعینوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ؛ ای اهل ایمان! از نماز و از صبر- که به روزه تفسیر شده است- کمک بگیرید. این تعبیر خیلی عجیب است! به ما میگویند از نماز استمداد کن، از روزه استمداد کن، یعنی تو نمیدانی که این نماز چه منبع نیرویی است! این روزه چه منبع نیرویی است! اگر به شما گفتند نماز بخوانید، شما را به یک منبع نیرو هدایت کردهاند و اگر گفتهاند روزه بگیرید شما را به یک منبع نیرو هدایت کردهاند. برای اینکه بر نفس و روح خودتان مسلط بشوید نماز بخوانید، روزه بگیرید.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 آزادی معنوی، صفحه 50
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
#شهادت_حضرت_حمزه
☑️ گریه بر شهید
🔹در صدر اسلام در میان شهدای زمان پیامبر(ص)، آن که از همه بیشتر درخشید و به او لقب «سیدالشهداء» یعنی سالار شهیدان در آن زمان دادند، جناب حمزة بن عبدالمطّلب عموی بزرگوار رسول اکرم(ص) بود که در احد شهید شد. آنان که به زیارت مدینه مشرف شدهاند حتماً به احد هم مشرف شدهاند و قبر حمزه را در احد زیارت کردهاند.
🔹حمزه که از مکه به مدینه مهاجرت کرده بود، کسی نداشت، خودش تنها بود. وقتی که پیامبر اکرم(ص) از احد برگشت به مدینه، دید در خانه همه شهداء گریه هست جز خانه جناب حمزه؛ حضرت فقط یک جمله فرمود: «امّا حَمْزَةُ فَلا بَواکی لَهُ» یعنی همه شهدا گریه کننده دارند جز حمزه که گریه کننده ندارد. تا این جمله را فرمود، صحابه رفتند به خانههایشان و گفتند: پیامبر(ص) فرمود حمزه گریه کننده ندارد. زنانی که برای فرزندان خودشان یا شوهرانشان یا پدرانشان یا برادرانشان میگریستند، به احترام پیامبر(ص) و به احترام جناب حمزة بن عبدالمطّلب آمدند به خانه حمزه و برای حمزه گریستند؛ و بعد از این دیگر سنت شد هرکس برای هر شهیدی که میخواست بگرید، اول میرفت خانه جناب حمزه و برای او میگریست.
🔹این جریان نشان داد که اسلام با اینکه با گریه بر میّت (میّت عادی) چندان روی خوشی نشان نداده است، مایل است که مردم بر شهید بگریند، زیرا شهید حماسه آفریده است و گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست.
🔹بعد از حادثه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) که همه شهادت ها را تحت الشعاع قرار داد، لقب «سیدالشهداء» به ایشان انتقال یافت. البته به جناب حمزه هم سیدالشهداء گفته و میگوییم ولی سیدالشهدای مطلق، امام حسین(ع) است. یعنی جناب حمزه سیدالشهدای زمان خودش است و امام حسین(ع) سیدالشهدای همه زمانهاست، آنچنان که مریم عذرا «سیدة النساء» زمان خودش است و صدیقه کبری «سیدة النساء» همه زمانها.
🔹قبل از شهادت امام حسین(ع) آن شهیدی که سمبل گریه بر شهید بود و گریه بر او مظهر شرکت در حماسه شهید و هماهنگی با روح شهید و موافقت با نشاط شهید به شمار میرفت جناب حمزه بود، و بعد از شهادت امام حسین(ع) این مقام به ایشان انتقال یافت.
📚 قیام و انقلاب مهدی (عج)، صفحه 90
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────