#خاطرهای_طنز_از_شهید_ابراهیم_هادی_و_شهید_جعفر_جنگروی
🌷#دفاع_مقدس، حقیقتا یکی از مهمترین و مقدسترین عناصر انقلاب اسلامی ایران است. جوانان و نوجوانان این سرزمین جان بر کف در طی 8 سال به صحنه نبرد علیه ظلم جهانی رفتند و حاضر نشدند حتی یک وجب از خاک این مملکت به دست بیگانه بیفتد.
یکی از شهدای 8 سال دفاع مقدس ، #شهید_ابراهیم_هادی است. شهیدی که در طول زندگی خود اسوه #شجاعت و #مردانگی بود. در ادامه خاطره ای درباره شهید ابراهیم هادی مشاهده میکنید که بسیار خواندنی و تامل برانگیز است :
« ایام مجروحیت ابراهیم بود. جعفر جنگروی از دوســتان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور ميرفت و دوستانش را صدا ميكرد. يكي يكي آنها را مي آورد و ميگفت : ابرام جون، ايشون خيلي دوست داشتند شما را ببينند و... ابراهيم كه خيلي غذا خورده بود و به خاطر مجروحيت، پايش درد ميكرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسي كند.
جعفر هم پشت سرشان آرام و بيصدا ميخنديد. وقتي ابراهيم مينشست، جعفر ميرفت و نفر بعدي را مي آورد! چندين بار اين كار را تكرار كرد. ابراهيم كه خيلي اذيت شده بود با آرامش خاصي گفت: جعفر جون، نوبت ما هم ميرسه!
آخرشب ميخواستيم برگرديم. ابراهيم سوار موتور من شد و گفت: سريع حركت كن!
جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زياد شد. رسيديم به #ايست و #بازرسي! من ايستادم. ابراهيم باصدای بلند گفت: برادر بيا اينجا! يكي از جوانهاي #مسلح جلو آمد.
#ابراهيم_ادامه_داد: دوســت عزيز، بنده #جانباز هستم و اين آقاي راننده هم از بچه هاي #سپاه هستند. يك موتور دنبال ما داره مياد كه... بعد كمي مكث كرد و گفت: من چيزي نگم بهتره، فقط خيلي مواظب باشيد. فكر كنم #مسلحه!
بعــد گفت: با اجازه و حركت كرديم. كمي جلوتر رفتم تــوي پياده رو و ايستادم. دوتايي داشتيم ميخنديديم. موتور جعفر رسيد. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه كمري جعفر شدند! ديگر هر چه ميگفت كسي اهميت نميداد و... تقريبا نيم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شــناخت. كلي معذرت خواهي كــرد و به بچه هاي گروهش گفت: ايشــون، حاج جعفر جنگروي از فرماندهان لشگر #سيدالشهداء هستند.
بچه هاي گروه، با خجالت از ايشان معذرت خواهي كردند. جعفر هم كه خيلي عصباني شده بود، بدون اينكه حرفي بزند اسلحه اش را تحويل گرفت و سوار موتور شد و حركت كرد.
كمي جلوتر كه آمد ابراهيم را ديد. در پياده رو ايستاده و شديد ميخنديد! تازه فهميد كه چه اتفاقي افتاده.
ابراهيم جلو آمد، جعفر را بغل كرد و بوسيد. اخم هاي جعفر باز شد. او هم خنده اش گرفت. خدا را شكر با خنده همه چيز تمام شد. »🌷
شادےروح شهدا #صلوات
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل شهید وسیع و بیانتهاست ....💔
زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل شود
دیگر رود نیست اقیانوس است....
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
سلام صبحتون شهدایی
۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز عملیات بزرگ الی بیت المقدس با رمز مبارک یا علی ابن ابیطالب(ع) آزادسازی خرمشهر
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#مدیون_شهدا_هستیم
✍ #خاطره_رسیدن_نامه_ای_دردناک_همسر شهید
صدای #یا_زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسههای کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد.
ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که #رستمعلی_نامه_داری
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف #همسرش بود:
رستمعلی جان، امروز پدر شدی.
وای ببخشید من هول شدم، #سلام_عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، #کشیده_و_سبزه، کی میای عزیزم؟
از جهاد اومده بودن پی ات، میخوان اخراجت کنن.
خنده ام گرفته بود.
مگه نگفتی بهشان که #جبههای؟ تهدید کردند که به خاطر غیبت اخراج شدی.
مهم نیست، آمدی دوباره سر زمین کار میکنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمیدهد.
همان بهتر که اخراجت کنند.
عزیزم زود برگرد، #دلم_برایت_تنگ_شده …
🌷 #شهید_رستمعلی_آقاباباپور🌷
#بابلسر_مازندران
شادےروح شهدا #صلوات
#مدیون_شهدا_هستیم
Mehdi Mokhtari - Karbala Shahre Del Por Bala (128).mp3
3.47M
کربلا کربلا شهر دل
پر بلا سلام برتو
کربلا کربلا ای کعبه
دل ما سلام برتو
🎙 #مهدی_مختاری
#فوق_زیبا
#نوحه_سوزناک
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
https://eitaa.com/shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 ۱۰ اردیبهشت، روز ملی خلیج فارس گرامی باد
#هویت_ایرانی
https://eitaa.com/SiyasiFarhangi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به راستی، شب هنگام خفتن است یا بیداری؟
#شهید_آوینی
#نماز_شب
💠استاد علی صفایی حائری رحمةالله؛
🔸راجع به نماز شب آمده است، وقتى كه عبدى بيدار مىشود و خواب شيرينش را وا مىگذارد و توجهى پيدا مىكند، خداوند به ملائكهاش مباهات مىكند و مىگويد:
🔸 «اين عبد من است، وقتى كه همه خوابند و همه چشمها بستهاند، او بيدار شده است. وقتى كه همه غافلند، او دارد مرا صدا مىزند. به عزت خودم سوگند كه او را با هيچ يك از انواع آتشها و انواع عذابم نمىسوزانم».
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
حی علی الصلاة
هرگز به تفنگ هایمان تکیه نکردیم ما فقط به قدرت الله اتکاداریم پس از اتصال به او قدرتمندترینیم چون وصل به علی کل شیئ قدیر می شویم.
اذان صبح به افق تهران
التماس دعای فرج و شهادت
#گردان_کمیل
🌷 پوستر؛ آمدم ای شاه...
❤️ تشییع شهید امر به معروف و نهی از منکر، شهید حمیدرضا الداغی در مشهد مقدس
🔸 دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ساعت ۱۵
🔸 از مهدیه مشهد تا حرم مطهر رضوی
😭💔🌹
#مدیون_شهدا_هستیم
غیرت اگر تصویر بود ...
مدافعانِ دخترِ ایرانی؛
شهید علی خلیلی، شهید حمیدرضا الداغی، شهید محمد محمدی
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
⏳ ساعاتی به عملیات پیروزمند بیت المقدس نمانده است
در این عملیات بزرگ، رزمندگان اسلام توانستند با یاری خداوند، خونین شهر را از چنگال بعثیون کافر آزاد کنند.
📷 ☝️نماز و سجده شکر یکی از نیروهای رزمنده پس از آزادی خرمشهر - خرداد ۶۱
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
46.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ/ طریق الحسین
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
سلام صبحتون شهدایی
https://eitaa.com/shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃
خدا خودشـــــ دستــم را
در دستــــ
شهـــدا گــذاشت
و این رفاقت آغــاز شــد؛
حالا شــهدا
شدهاند انیــس و مــونسِ
تنهایےها و همــدمِ
دلتنگےهایــم !
و چه رفیقی بهتر از شهدا ؟!
شهیدان مصطفی رسول هادی دلها
🌹
شهدا نجواهای ما را ميشنوند
اشک هایی که در خلوت به یادشان میریزیم را میبینند
چنان سريع دستگيری ميکنند که مبهوت ميمانی
اگرواقعا به آنها دل بسپاری با چشم دل، عناياتشان را ميبينی
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🕊🌹
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
✍ فرازی از وصیتنامه :
من دراین راهی که انتخاب کردهام
سختـی بسیار ڪشیدهام ؛
خیلی محرومیتها لمس نمودهام .
همه ی هدفم این است ڪہ
زحمــاتم از بین نرود ...
از خـــدا می خواهم ڪہ
حتماً این کارها را از من قبول کند
و اجــرم را بـدهد ...!
اجر من تنها با شهــادت ادا میشود
و اگر در این راه شهیــد نشوم
همه زحمـاتم هـدر رفته است ...
#شهید_غلامعلی پیچک
محل کارمان نطنز بود و خانههایمان، اصفهان.
دو سه نفر بودیم که هیچ کدام ماشین نداشتیم، به جواد میگفتم بیا با اتوبوس برویم، تاکسی خیلی طول میکشد تا پر شود
میگفت: من با اتوبوس نمیآیم، این بیبندوباریها را که میبینم حالم بهم میخورد.
میگفتم: صندلی جلو مینشینیم.
میگفت: آنجا هم یک وقت راننده آهنگ میگذارد و بحثمان میشود.
📚 بی برادر (با تغییرات)
به روایت دوستانِ
#شهدا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
سلام شهید غیرت.mp3
787.1K
_سلام شهیدغیرت!💔😭
کارت نداره قیمت
https://eitaa.com/shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بدون تعارف با خانواده شهید غیرت و ناموس، شهید حمیدرضا الداغی
#حمیدرضا_الداغی
خاطرهای جالب از شهید حمیدرضا الداغی به نقل از همدانشگاهی او
مهدی عرفاتی:
شهید حمیدرضا الداغی همدانشگاهی من بود. اواخر دههٔ هفتاد. من ارتباطات میخوندم و حمید حسابداری (اگر اشتباه نکنم). من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوشتیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم.
ماجرای آشنایی ما برمیگشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن… زیر مشت و لگد و فحاشیها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو مینوازه… تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ...
رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوشهامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوشبریدهها…
شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش… این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوشتیپ و خوشگل دانشگاه.
پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که حمید الداغی به رحمت خدا رفته. دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد. حالا همون جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه شهید نشسته و منِ بچه مذهبیِ پرادعا هیچ
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست