حی علی الصلاه
تنهاترین لحظات با تنهای مطلق تن ها را به معنویت پیوند می دهد...
اذان صبح به افق تهران
التماس دعای فرج و شهادت
#کانال_کمیل
🕊💞
گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟»
قدری فکر کرد و گفت:« هیچی»
گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه»
گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم . . ♥️
#شهيد_نور_الله_اختري🌺
#شادی روح شهدا صلوات 🌱
❤️# *مثل_شهدا_زندگی_کنیم*
*نماز شب که می خوند حال عجیبی داشت. یه جوری شرمنده خدا بود و زاری میکرد که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده.*
*یه روز ازش پرسیدم: چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدوم گناه مینالی؟*
*جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره.*
✍به نقل خواهر شهید
*•شهید محمد رضا تورجی زاده🌹*
علیرضا لباس نو نمیپوشید ...
میگفت مگر رزمندههای ما لباس نو میپوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمیانداخت و می گفت:
مگر شهدایما روی تشک میخوابیدند
او بسیجی به تمام معنا بود؛
وقتی از او میپرسیدم
در پادگان چه کاره هستی؟
میگفت : جاروکشم ...
شوخ طبع بود و در عین حال با ادب
از هر غذایی نمیخورد و میگفت نمیدانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شبها که میرفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می دیدم عبا انداخته و دارد قرآن میخواند و گریه میڪند....
#شهید_علیرضا_شهبازی
#نماز_شب
💠آیتالله ناصری :
🔸در میان شب دو رکعت
نماز بخوان
توبه کن...
🔸نه تنها تمام گناهان تو را خدا
نابود میکند،بلکه
گناه هایت را تبدیل به حسنه میکند...
[خدا به این مهربانی دوست خوبی است ...]
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
4_5783061807799208180.mp3
8.39M
دعای كمیل...
#شب جمعه شب بهار صلواته و شب زیارت اباعبدالله الحسین(ع)
)و قرائت دعای عظیم کمیل ...
با صدای حاج مهدی سماواتی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم
حی علی الصلاه
درزیر برف و باران تنها چیزی که تسکینت می دهد یاد خداست...
اذان صبح به افق تهران
التماس دعای فرج و شهادت
#کانال_کمیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀بسم رب الشهداء
🌹 هر روزمون رو با یاد یک شهید متبرک کنیم...
💐جمعه ۱۴۰۳/۰۲/۲۸
✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦
💐شهید عباس دانشگر
رفیق شهید،شهیدت میکند🌹
شادی روح شهداء صلوات💐
اللهم صل عای محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸🌹🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه مرگ خونین من
عزیزمن، زیبای من
کجایی، مشتاق دیدارتم
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید #محمد_بلباسی در حال نوشتن وصیتنامه چند روز قبل از شهادت...
علوّ درجات همه شهدا، بالاخص شهید محمد عزیز صلوات میفرستیم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#نماز_شب
♨️ورشکسته واقعی
🔸 ورشکسته از نظر خدا کسی است که از #نماز_شب محروم شود. هر کس از نماز شب محروم شود از رزق و روزی زیاد نیز محروم میشود.
🔸 برای آنکه رزق زیاد شود باید چه کرد؟
برای زیاد شدن روزی بعد از نماز شب، صدقه دادن و صله رحم انجام دهید.
🖋حجت الاسلام علوی تهرانی
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانيم
حی علی الصلاه
نماز صورتی از صورت های بهشتی است که آدمی را در آغوش می کیرد..
اذان صبح به افق تهران
التماس دعای فرج و شهادت
#کانال_کمیل
شھـادٺ
مقصد نیسٺ، راھ اسٺ…🚶🏻♂
مقصد خـداسٺ♡
و شھـادٺ
معقـولٺرین راھ بـہ خـداست🕊
#شهید_مصطفی_صدرزاده
صبحتون شهدایی
🌹سردار شهید «سید مجتبی هاشمی» در ۱۳ آبان سال ۱۳۱۹ در محله وحدت اسلامی فعلی در شهر تهران دیده به جهان گشود. وی نخستین فرمانده کمیته انقلاب مرکزی تهران و فرمانده گروه فداییان اسلام در طول جنگ تحمیلی بود. وی سرانجام در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق، با زبان روزه مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.
🕊شادی روح پاکش حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#شهیـد_مدافـع_حـرم
#سردار #مهدی_نعمایی
#نام_جهادی_حاج_مسلم
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۳/۰۶/۲۹
◻️محل ولادت: البرز
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱۱/۲۳
◻️محل شهادت: حما_سوریه
✍ #همسر_شهید_سردار_مهدی_نعمایی
وصیت کردند که مرا در #امامزاده_محمد_کرج، بین شهدای دفاع مقدس به خاک بسپارید. یکبار از او پرسیدم چرا کنار بچههای دفاع مقدس؟ و آقامهدی با آن لبخند بهشتیاش گفت من که در این دنیا دایم کنار مدافعان حرم بودم، دلم میخواهد آن دنیا درکنار شهدای دفاع مقدس باشم. متأسفانه در روزهای اولیه به ما گفتند امامزاده محمد جایی برای دفن شهید ندارد. برادر شهید میگفت که شبانه از او خواستم به خوابم بیاید و راهی به من نشان بدهد، مبادا شرمنده وصیتش شویم. برادر شهید گفت فردای آنشب تلفن زدند و گفتند یکجا برای دفن پیکر مطهر شهید مهدی نعمایی در امامزاده پیدا شده است. آنلحظه از اینکه وصیت آقامهدی به سرانجام رسیده بود، همه اشک ریختیم و او را تا خانه ابدیاش کنار شهدای دفاع مقدس تشییع کردیم.
#شهیـد_مدافـع_حـرم
#سردار #مهدی_نعمایی
سالروز ولادت
#شهیدی_که_پس_از_۱۷_سال_زنده_شد!!
🥀این ماجرا مربوط میشود به یکی از اعضای کمیته #تفحص_شهدا که در زندگی شخصی خود دچار مشکل مالی میشود و در جریان جستجوی پیکر شهدا به شهیدی برمیخورد که زنده میشود و #قرض_هایش را ادا میکند!!
#نقل_از_برادر_شهید
#می_گفت: اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از #تجار_بازار_تهران..
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ #محمد_رسول_الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم..
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان… بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم..
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از #یاد_خدا شاد بود و زندگیمان، با #عطر_شهدا عطرآگین.. تا اینکه..
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.. آشوبی در دلم پیدا شد.. حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم… نمی خواستم #شرمنده_ی_اقوامم شوم…
با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم #شلمچه شدیم..
بعد از #زیارت_عاشورا و #توسل_به_شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی #استخوان و #پلاک_شهیدی نمایان شد…
#شهید_سید_مرتضی_دادگر
فرزند سید حسین… اعزامی از ساری… گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من..!
استخوان های مطهر شهید را به #معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم…
قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند…
با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوان های شهیدی که امروز تفحص شده بود به #راز و #نیاز پرداختم…
“این رسمش نیست با معرفت ها… ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم…. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم…” گفتم و #گریه کردم…
دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : « #شهدا! #ببخشید… #بی_ادبی و #جسارتم را ببخشید… »
وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.. هر چه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام… با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده…
لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم… به #قصابی رفتم… خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم:
بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است… به میوه فروشی رفتم…به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم… جواب همان بود….بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است…
گیج گیج بودم… مات مات… خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته… با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد…
جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم… اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود… #بخدا_خودش_بود… کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود… به خدا خودش بود… گیج گیج بودم… #مات_مات…
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم… مثل دیوانه ها شده بودم… عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم… می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز..؟
نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم… مثل دیوانه هاشده بودم… به کارت شناسایی نگاه می کردم…
#شهید_سید_مرتضی_دادگر…
#فرزند_سید_حسین…
#اعزامی_از_ساری…
وسط بازار ازحال رفتم…
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.آل عمران16
جامعه ایثارگران و جانبازان خراسان رضوی فدائیان حضرت سید علی (سید خراسانی)