eitaa logo
شهیده نسرین افضل
602 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
9 فایل
شهیده نسرین افضل پیوسته دعای حضرت امیر (علیه السلام) را بر لب زمزمه می کرد: « الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب. » ادمین خانم هادی دلها : @HADiDelhaO00
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری آقای حسین کاجی از کسی که ناپاک به جبهه آمد؛ اما... اللهم ارزقنا شهادت💔 🕊 🌹@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️شرح دلاوری عباس دوران از زبان سرتیپ خلبان حسین خلیلی 🕊سالروز شهادت 🌹یادشهداباصلوات 🕊 🌹@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ️ پنجره متفاوتی از دیدار صبح امروز رئیس و نمایندگان مجلس دوازدهم با رهبر انقلاب. ۱۴۰۳/۴/۳۱ 🌹@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی که ثابت می‌کند شهدا زنده‌اند... ‼️ شهیدی که کارنامه دخترش را امضا کرد! 🔰 برشی از سخنرانی 🌹@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حی علی الصلاه درخط مقدم این نماز است که توانی به بی نهایت را هدیه می کند.. اذان صبح به افق تهران التماس دعای فرج و شهادت @shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگاہ ڪݩ چہ زیـبا از خستگے خوابـش برده اے شهیـــد دعایـے ڪݩ ڪہ ما از خستـگیِ گناہ خوابمـاݩ نبـرد و از قافلہ ے مهدے فاطمہ جا نمانیم صبحتون امام زمانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌ @shahidnasrinafzall
میگویند: سری راکه دردنمیکند. دستمال نمیبندند، ولی سر من دردمیکند برای سربندی که نام مقدس تو روی آن حک شده باشد. یا حسین زهرا 🕊🌹 صبحتون حسینی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahidnasrinafzall ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽فتح الفتوح فاو عبور از اروند لحظاتی همراه با رزمندگان پدافندی،و پشتیبانی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) عملیات والفجر ۸ پ.ن : در میان شور و شوق رزمندگان صدای رزمنده ای شنیده می شود که شهید مهدی کروبی را صدا می زند و به دنبال او می گردد . 🌴 دوران @shahidnasrinafzall
« ...آنقدر به جبهه مي روم تا مرحمت خدا شامل حالم شود و شهيد شوم .                  اينجانب عبد عاصي كه در اين لحظه يادداشت براي شما مي نويسم در دلم حكايتها و قصه ها دارم ولي افسوس كه وقت مجال نمي دهد . برادران عزيز ....اگر قبول مسئوليت كرده ام فقط براي رضاي خدا و عشق و علاقه به شما رزمندگان مخلص و فداكار بود .»      یاد و خاطره معاون دلاور گردان علی اکبر (ع) مردی از دیار پهلوانان سردار شهید حسین اجاقی شهادت: تیر ماه ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahidnasrinafzall ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سیدحسن نصرالله: حسین ما در این زمان حضرت آیت الله العظمی امام سید علی حسینی خامنه‌ای(دام‌ظله) است. @shahidnasrinafzall
🌷 سالگرد شهادت شهید هسته ای داریوش رضایی نژاد گرامی باد🌷 🌷 در یک مسأله علمی‌ پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمی‌کردیم. گفتیم رضایی‌نژاد می‌تواند کار را ادامه بدهد، موضوع را بااو در میان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم. بی‌توجه به مبلغ پیشنهادی ما گفت: این مسأله به دردی هم می‌خوره؟ 🌷 ما هم گفتیم: نه، به دردی نمی‌خوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مسأله رو حل می‌کنه. 🌷 داریوش گفت: من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچ‌گوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره، خیلی بیشتر برام ارزش داره تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ‌ کس مثل اون رو نداره یا مسأله‌ای رو حل کردم که هیچ کس حل نکرده 🕊 🌹@shahidnasrinafzall
1_9166150797.mp3
7.04M
🔵 کجا گمت کردم 🎙امیر کرمانشاهی 🌹@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 با پسر من چه‌کار داری؟! یک بار سر چند قسمت از مطالب نشریهٔ «سوره»، نامهٔ تندی به سید نوشتم که یعنی من رفتم. حالم خیلی خراب بود و حسابی شاکی بودم. پلک که روی هم گذاشتم، «حضرت زهرا» (س) را در عالم رؤیا دیدم و شروع به شکایت از سید کردم. ایشان فرمودند: «با پسر من چه‌کار داری؟» اما من باز هم از دست حوزه و سید نالیدم؛ باز ایشان فرمودند: «با پسر من چه‌کار داری؟» بار سوم که این جمله را از زبان خانم شنیدم، از خواب پریدم. وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود. ⚪️ مدتی گذشت؛ تا اینکه نامهٔ سید به دستم رسید: «یوسف جان! دوستت دارم! هر جا می‌خواهی بروی برو، ولی بدان برای من پارتی‌بازی شده و اجدادم هوایم را دارند.» 🎙 راوی: یوسفعلی میرشکاک 📚 از کتاب | خاطرات و روایت‌های کوتاهی از سید شهیدان اهل‌ قلم روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها @shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حی علی الصلاه وقتی کم می آوریم با ارتباط با خدا شارژ می شویم... اذان صبح به افق تهران التماس دعای فرج و شهادت @shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می گفت چشمان شهدا به راهـے است کہ ازخود به یادگار گذاشته اند اما چشم ما بـه روزى است که با آنان رو بروخواهیم شد. صبحتون شهدایی ‌ @shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹تصویری تاریخی از حضور شهیدمحمود کاوه فرمانده جوان و دلاور لشکر ویژه شهدا در جوار مجروحین و پیکر شهدای عملیات والفجر ۲ - حاج عمران- اوایل مرداد ۶۲ 🚁پای ارتفاعات در حال انتظار رسیدن هلیکوپتر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌ @shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍به یاد همه شهدا... 💢فرازی از وصیت سردار شهید مهدی طیاری... 🔹به هوش باشید شاید کسانی هم باشند که شعارشان در ظاهر همگام با شما و حرکت ظاهری آنان هم مانند حزب الله باشد و قیافه انقلابی هم داشته باشند اما به هوش باشید که اهداف شومشان جز تصفیه نیروهای انقلابی از صف انقلاب و انفجار آن از درون چیز دیگری نیست. 🔸از نیروهای اصیل انقلاب و متعهد به انقلاب اسلامی همچون روحانیت عزیز که در رأس همه اینها ولایت فقیه حاکمیت دارد حمایت وپشتیبانی نمایید. @shahidnasrinafzall
💠 ماجرای دزد قالیچه و علی اکبر ابوترابی (سید و رهبر معنوی آزادگان سرفراز در زندانهای رژیم بعث عراق) ▫️نجف بودیم. صدای «آی دزد آی دزد» که بلند شد، رفتم داخل کوچه. دزدی قالیچه ای از منزل سید علی اکبر زیر بغل داشت که به تور مردم افتاد. مرحوم ابوترابی با عجله خود را کوچه رساند. دست سارق را گرفت و گفت: آقا جان! چرا بدون خوردن صبحانه رفتی؟! به آن افراد هم گفت: این شخص مهمان ماست و من خودم قالیچه را به او دادم. کاری به او نداشته باشید. با هم به منزل آمدند. سارق شرمنده نشسته بود و منتظر بود که آقای ابوترابی تحویل پلیسش دهد. همسر سید، صبحانه ای از بهترین سر شیرهای نجف تهیه کرده بود. اما خبری از پلیس نبود. موقع رفتن, آقای ابوترابی قالیچه را زد زیر بغلش، قبول نمی کرد. گفت: اگر نبری همسایه ها می فهمند، شما صاحب این قالیچه نبوده ای. با شرمندگی قالیچه را برد. صبح روز بعد با گریه و شرمندگی آمده بود در خانه سید. توبه کرده بود. می گفت: شما هدایتم کردید. می خواهم دستم را بگیرید. (راوی: اسماعیل یعقوبی قزوینی) منبع: کتاب «فرزند ابوتراب (ع)»؛ برگ هایی از زندگی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی، پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه، ناشر: خیزش نو، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۳-۲٫ @shahidnasrinafzall