Hossein Taheri - Neshon Nadare Madaram (128).mp3
10.53M
نشون نداره مادرم...
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
💚الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج 💚
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
#شهیدانه🍃
ایڪاشرقصِقلـممیتوانستتفسیرڪند
ڪبوترانِسبکبــٰالــیراڪهعاشقــٰانہ
پَروازڪردند❤️🕊
وستارگانےشدند در دلِسیــٰاهِشب✨
#شهداگاهینگاهی🌱
#مدیون_شهداییم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0108264.mp3
35.82M
هر وقت از همه جا رانده شدید...
ففروا إلی الروضة «مادر»...
👌از دست ندید
#فاطمیه
#ام_الشهدا
#شهدای_امنیت
@shahidnasrinafzall
1_784214773.mp3
3.7M
| #امام_زمان(عج)|
{دست من و دامان تو ای نور دیده🍃
این دل بجز تو دلبری دیگه ندیده🍃}
|🎙| #جواد_مقدم🎤|
1_1993441295.mp3
7.07M
😭به یاد طلبه و بسیجی حسن مختارزاده که امروز بعد از ۲۲ روز کما در تهران به شهادت رسیدن
#مدیون_شهداییم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 شهیدی که به اسم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حساس بود و شهید اشک میریخت... 😭
YEKNET.IR - shoor 2 -shabe 5 fatemie avval 1401 - rasouli.mp3
3.7M
🍃کجایید ای شهیدان خدایی
🍃بلاجویان دشت کربلایی
🎤 #مهدی_رسولی
#رفیق_آسمانی | شهید، دنبال نقش خودش است
🔹یک نفر مثل مرحمت بالازاده که یازده سال داشته و قدوقواره کوچکی هم داشته به دفتر ریاستجمهوری وقت میرود و میگوید: «میخواهم به جبهه بروم اما اجازه نمیدهند. پس روی این کاغذ بنویس که قاسمبنالحسن و عبداللهبنالحسن علیهما السلام در کربلا نبودند و اینها همه دروغ بوده، تا من برگردم.»
🔸ایشان مینویسند: «مانع رفتن ایشان نشوید.» او به دنبال نقش خودش دارد میگردد. این بچهای که از ولیمعصوم دور است و در این هجمه عجیب دشمن در آخرالزمان زندگی میکند، به غیب ایمان دارد و ندیده عاشق امام زمانش میشود.
ـ - - - - - - - - -
🇮🇷 شهید مرحمت بالازاده
🔅 ولادت: ۱۷ خرداد ۱۳۴۹
❣️شهادت: ۲۱ اسفند ۱۳۶۳
📍محل شهادت: جزیرۀ مجنون
🕌 آرامگاه: گلزار شهدای بهشت فاطمه سلاماللهعلیها - اردبیل
ـ - - - - - - - - -
🔺بیعت با شهدا
Madahi Mage Yadam Mire.mp3
7.79M
مگه یادم میره روے زمین نالهے زهرا س ...💔
#فاطمیه
#مدیون_شهدا_هستیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضهخوانی شهید تورجیزاده از پشت بیسیم
🔰 #حاج_محمدرضا_بذری
معرفی کتاب پنهان زیر باران 🌱
بریده ای از کتاب:
با احتیاط در دل شب تاریک و با ذکر خدا صلوات بر اهل بیت علیهمالسلام وارد آن شدیم. در میدان مین، انواع مین ضد نفر و ضد تانک کار گذاشتهبودند. سیمهای خاردار هم بود. تنها خدا ما را میدید و من حالت عرفانی خاصی پیدا کردهبودم. خدا را از رگ گردنم به خود نزدیکتر احساس میکردم. حس میکردم به ما سه نفر محبت خاصی دارد. مرگ همسایه دیوار به دیوارمان بود و کافی بود کوچکترین اشتباهی بکنیم تا در خانهاش پرتاب شویم. نفس در سینهام حبس شدهبود و صدای قلبم را میشنیدم؛ اما توکلم به خدا بود: کَس بیکَسان. مرگ در سمت چپ و اسارت در سمت راستمان بود و با چنین حالتی از میان انواع مینهای خطرناک عبور کردیم. تخریبچی جلو بود و خیلی کند حرکت میکرد. رفتم کنارش و گفتم: ـ تو همیشه با بچهها میآیی؟ ـ بله. ـ معلومه چرا وقت کم میآورید! این طور که آهسته سیخ میزنی، فردا ظهر هم نمیرسیم. عزیز من، این طوری تو میدان مین حرکت نمیکنند! دستش را گرفتم و گفتم: ـ الان نشانت میدهم چطوری تو میدان مین راه بروی. تو هم همین جا بمان یا برو عقب
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#خاطرات_سردار_علی_ناصری 🕊🌱