🍃در آستانه پاییز ۱۳۳۴ به دنیا آمد با تقدیری پر #شجاعت. در سال ۵۵ که به سربازی رفت، به فرمان حضرت روح الله از پادگان گریخت و شد قطره ای در دریای #انقلاب. سبزِ پوش سپاه که شد انگار بارِ دِین و مسئولیتش بیشتر شد!
🍃اولین ماموریتش، حراست از بیتِ امام بود. لحظه ای آرام نبود. همیشه در تکاپو برای مفید بودن، برای پریدن.
🍃پای در غائله #کردستان نهاد تا ضدانقلاب را ساکت کند. همپای #جهانآرا در #خرمشهر میگشت و شناسایی میکرد. سپس در بازی دراز جانشین فرمانده عملیات شد.
🍃دستش را در ارتفاعات بازی دراز جا گذاشت و طواف خانه محبوب را با دستِ دل انجام داد. ردپای #علیرضا در جای جای جبهه و جنگ دیده میشود. عملیاتهای زیادی علیرضا را همراه داشته و زمین های بسیاری خاکِ پوتینش را به چشم سرمه کرده اند.
🍃فتحالمبین، الی #بیت_المقدس و آزادسازی خرمشهر حضور اورا با چشم دیدند. حتی خاکِ #لبنان طعم حضورش را چشیده و پس از بازگشتش، در #والفجر۱ مجروحیت دوباره به آغوش کشید😞
🍃والفجر۲ اما زمان بال گشودن بود، وقتش رسیده بود تا #حاج_عمران سکوی پروازش شود. پرواز کرد به سوی #آسمان🕊
🍃بعضیها متولد میشوند برای جاودانگی، برای #شهادت. شهادتت مبارک جاودانه در تاریخ💔
🌹به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_علیرضا_موحد_دانش
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
📅تاریخ تولد : ۲۷ شهریور ۱۳۳۷
📅تاریخ شهادت : ۱۳ مرداد ۱۳۶۲. حاج عمران
📅تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا. قطعه۲۴
#عمار_عبدی #طراحی #دل_نوشته
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🚩مراسم استقبال ازمحرم🚩
💺سخنران:
حجتالاسلام سجادسلطانی
🎤مداح:
کربلایی محمد درودی
📅زمان:
پنجشنبه(۱۴مرداد)
ساعت شروع۲۱
🚪مکان:
#مشهد؛حجاب۲۱؛ بیت شهید نظرزاده(علامت پرچم)
باحضور خواهران وبرادران
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
🔴هیئت محبان جوادالائمه
(علیه السلام)
🌷🍃🌷🍃
@ShahidNazarzadeh
🦋💙
[#حرف_قشنگ 🙃🍃]
آࢪامش یعنۍ؛
در میان صدها مشڪل
عین خیاڷت هم نباشـد
ݪبخنـد بزنۍ... زندگۍ کنی...
چون میدانے خدایی داری
که هـوایټ را دارد...ツ
#خدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطره_شهید🌿🖇
___________________
مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، دست و دلباز، خلوص نیت در انجام وظایف دینی و امور خیر، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوری اسلامی ایران و اصل ولایت فقیه، آگاه و بصیر نسبت به امور سیاسی جامعه، غیرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنین خانواده، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهدای گمنام، ارادت خاص و ویژه به حضرت زهرا سلام الله علیها..داشت
در فرازهایی از وصیت شهید می خوانیم: «خواسته من از شما این است که لحظه ای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید »
#شهیدعلیاقاعبداللهی🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️ #عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_پانزدهم
_دیگہ چیزے نفهمیدم از حال رفتم...
وقتے چشمامو باز کردم تو بیمارستاݧ بودم
ماماݧ بالا سرم بود و داشت گریہ میکرد بابا و اردلاݧ هم بودݧ
_خواستم بلند شم کہ ماماݧ اجازه نداد
سرم هنوز تموم نشده بود
دوباره دراز کشیدم و چشام گرم شد نمیتونستم چشام و باز کنم اما صداهارو میشنیدم
بابا اومد جلو ک بپرسہ چہ اتفاقے افتاده اما ماماݧ اجازه نداد
_دلم میخواست بلند شم وبپرسم کے منو آورده اینجا اما تواناییشو نداشتم
آروم آروم خوابم برد با کشیدݧ سوزن سرم از دستم بیدار شدم
دکتر بالا سرم بود ماماݧ و بابا داشتـݧ باهاش حرف میزدݧ
_آقاے دکتر حالش چطوره؟
خدارو شکر درحال حاضر حالش خوبہ اینطور ک معلومہ یہ شوک کوچیک بهش وارد شده بود و فشارش افتاده بود ولے باز هم بہ مراقبت احتیاج داره
بابا کلافہ دستے ب موهاش کشید و بہ ماماݧ گفت اخہ چہ شوکے میتونہ بہ یہ دختر ۱۸سالہ وارد بشہ چیشده خانم چہ خبره؟
ماماݧ جواب نداد و خودشو با مرتب کردݧ تخت مـݧ مشغول کرد
_بلند شدم و نشستم ماماݧ دستم و گرفت و گفت:
اسماء جاݧ چیشده چہ اتفاقے افتاده؟؟؟دکتر چے میگہ؟؟
نمیتونستم حرف بزنم هر چقدر ماماݧ ازم سوال میپرسید خیره بهش نگاه میکردم
از بیمارستاݧ مرخص شدم
یہ هفتہ گذشت تو ایـݧ یہ هفتہ دائم خیره ب یه گوشہ بودم و صداے رامیـݧ و حرفاش و دیدنش با اون دختر میومد تو ذهنم
نہ با کسي حرف میزدم ن جواب کسے رو میدادم حتے یہ قطره اشک هم نریختہ بودم
اگہ گریہ هاے ماماݧ نبود غذا هم نمیخوردم
_اردلاݧ اومد تو اتاقم و ملتمسانہ درحالے ک چشماش برق میزد ازم خواهش کرد چیزے بگم و حرفے بزنم ازم میخواست بشم اسماء قبلے
اما مـݧ نمیتونستم....
_ماماݧ رفتہ بود سراغ مینا و فهمیده بود چہ اتفاقے افتاده اما جرأت گفتنش ب بابا رو نداشت
همش باهام حرف میزد و دلداریم میداد
یہ هفتہ دیگہ هم گذشت باز مـݧ تغییرے نکرده بودم
یہ شب صداے بابارو شنیدن کہ با بغض با ماماݧ حرف میزد و میگفت دلم براے شیطنت هاش، صداے خندیدݧ بلندش و سربہ سر اردلاݧ گذاشتنش تنگ شدہ
او شب بخاطر بابا یہ قطره اشک از چشمام جاری شد
_تصمیم گرفتـݧ منو ببرݧ پیش یہ روانشناس
ماماݧ منو تنها برد و قضیہ رو براے دکتر گفت
اوݧ هم گفت تنها راه در اومدݧ دخترتوݧ از ایـݧ وضعیت گریہ کردنہ باید کمکش کنید گریہ کنہ اگر همینطورے پیش بره دچار بیمارے قلبے میشہ
_اما هیچ کسے نتونست کمکم کنہ
بهمن ماه بود مـݧ هنوز تغییرے نکرده بودم
تلوزیوݧ داشت تشیع شهداے گمنام و مادر هایے رو کہ عکس بچشوݧ تو دستشوݧ بود اروم زیر چادرشوݧ اشک میریختـݧ رو منتظر جنازه ے بچہ هاشوݧ بودݧ رو نشوݧ میداد
خیلے وقت بود تو ایـݧ وادیا نبودم
با شنیدݧ ایـݧ جملہ ک مربوط ب مادراے شهداے گمنام بود بغضم گرفت:
گرچه میدانم نمی ایی ولی هر دم زشوق
سوی در می ایم و هر سو نگاهی میکنم
اوݧ روز تو دلم غم عجیبے بود شب با همیـݧ افکار بہ خواب رفتم...
#نویسنده✍
#خانوم.علی_آبادی
ادامــه.دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ڪلیپـــــ_تصویری
📺سخنرانی حاج آقا قرائتی
✍️موضوع: مَردش هستی ڪنار پیادهرو نمازتو بخونی؟
#شبتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
کِی خزانم میشود مولا بهار؟
کِی کناره میرود گرد و غبار؟
یک سؤال از طعمِ بغض واَشک و آه
کِی به پایان میرسد این انتظار؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تمام صبح هایم ⛅️
با تو بخیر میشود ..♡..
تو آنی که با هر تبسمت 😍
خورشید طلوع میکند..☀️..
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸امروزمان را با نام و یاد امیر سرلشگر خلبان شهید #عباس_بابائی متبرک می کنیم.
🗓امروز:
☀️ جمعه ۱۵ مرداد ١۴٠٠
🌙 الجمعة ۲٦ ذی الحجه ١٤٤٢
Friday 06 Aug 2021🌲
✨ امروز متعلق است به صاحب العصر و الزمان حضرت مهدی (عج)
💫اذکار روز:
- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (١٠٠ مرتبه)
- یا ذاالجلال و الاکرام (١٠٠٠ مرتبه)
- یا نور (٢۵۶ مرتبه) برای عزیز شدن
📎وقایع مهم امروز:
- سالروز شهادت امیر سرلشگر خلبان عباس بابائی
- انفجار بمب اتمی آمریکا در هیروشیما با بیش از ۱۶۰ هزار کشته و مجروح
🌸در افق آرزوهایم
تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را میبینم...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً...♡
و ما هر روز صبح این #پیمان را با شما تجدید میکنیم حضرتِ پدر.
حواسمان به شما هست و دلگرم هستیم به نگاهتان اما ببخش مارا! مارا ببخش که دغدغه #روزمرگی هایمان بیشتر از دغدعه برایِ شماست!
🍃از شما دم میزنیم و تلاش میکنیم برایِ ظهورتان قدمی برداریم، به یادتان هستیم و تمامِ گرههایمان را به یدِ حیدریتان سپرده ایم، اما آقا جان، شرمنده ایم که پرونده گناهانمان سنگین است و عاملِ #اشکهای شما😔
🍃گاهی فکر میکنم #باران، اشکهای شماست که بر سرمان میبارد شاید به خود بیاییم...
🍃به شما امید داریم، به دعاهایِ نیمهشب، به طلبِ #بخششها و به آن لحظه ای که فرزندانِ خطاکار را در پناهِ عبا امان میدهید🥺
🍃به یادتان هستیم و هر صبح " اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ..." را زمزمه میکنیم و شما مثل همیشه، #پدرانه به یادمان هستید❤️
🍃آقا بیا...
به حقِ #پهلوی_شکسته و حرمتِ دستهای بسته میان کوچه بیا. حال #دنیا خوب نیست، نفسها به شماره افتاده و تنها ندای #انا_المهدی از سوی #حجاز است که اکسیژن را به زمین باز میگرداند.
🍃ندبه های ما برای #ظهورت افاقه نکرد، شما بخوان تا ما بازگردیم. تا نیایی گره از کار بشر وا نشود😭
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
☆#جمعه_های_انتظار☆
📅تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱۴۰۰
#جمکران #کربلا #دلتنگی #یا_صاحب_الزمان #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#حاجقاسم
درهیچپردهنیست،نباشدنواۍتو
عالمپراستازتووخالیستجاۍتو...!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سختی و شیرینی انتظار.mp3
3.94M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۶۹
🎤 استاد #رائفی_پور
🔸«مقامی بالاتر از بدریون»🔸
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#معرفی_شهید😍🖇
__________________
نام:علیاقاعبداللهی
تاریختولد:۱۰مهر۱۳۶۹
تاریخشهادت:۲۳دی۱۳۹۴
محلشهادت:خالدیهخانطومان
زندگینامه🌿👇
حاج علی آقا عبداللهی در تاریخ 69/7/10 در تهران به دنیا آمد و در سال 76 در دبستان رسالت منطقه 11 ثبت نام و کلاس اول رو سپری نمود و سال 77 به دبستان امید امام منتقل و تا کلاس پنجم دبستان را در آنجا گذراند دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ابن سینا منطقه 11 سپری نمود کلاس اول دبیرستان را در دبیرستان شهید مفتح گذراند و دوم و سوم دبیرستان را در هنرستان فنی شهدا در منطقه 12 در رشته برق و الکترونیک گذراند . کاردانی رشته الکترونیک خود را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری سپری نمود .
شهادت🎈👇
بلافاصله پس از اتمام درس در سال 1390 به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن یک دوره یکساله در دانشگاه امام حسین(علیه السلام) در سپاه انصار مشغول خدمت شد . در سال 91 ازدواج نمود و در سال 93 صاحب فرزند پسری به نام امیرحسین شد . در تاریخ 94/9/22 پس از دو سال پیگیری موفق به اعزام به سوریه گردید و در تاریخ 94/10/23 درست 31 روز پس از اعزام در منطقه خالدیه خان طومان به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر مطهر ایشان تاکنون بازنگشته است و همانطور که به حضرت زهرا«سلام الله علیها» ارادت ویژه ای داشت همانند ایشان بی نشان ماند .
#شهیدعلیاقاعبداللهی🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی ردانی پور 🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃سپاس خداوندی را که انوار جلال او، از افق عقول بندگانش، تابان است و خواسته اش، از زبان گویای کتاب و سنت، نمایان.
🍃خدایی که دوستان خود را از دلبستگی به دنیای فریبا رهانید و به شادیهای گوناگون رسانید. نه از آن روی که آنان را بی جهت، زیادی بخشد و یا در پیمودن راههای نیکوکاری ناگزیرشان فرماید، بلکه از آن روی که خدای تعالی، دید لیاقت پذیرش الطاف الهی را دارند و شایسته آرایش به صفات زیبایند. پس راضی نشد که بندگانش، رشته بیکاری به دست گیرند و عمر خود را به بطالت سپری کنند، بلکه آنان را توفیق عنایت فرمود که به کردارهای کامل خو گیرند، تا از هر چه به جز اوست، آسوده خاطر گشته و مذاق جانشان، با لذت شرافت خشنودی حق، آشنا شود. از این رو، دلهای خود را به انتظار سایه لطفش، منصرف و آرزوهای خود را به سوی بخشش و فضلش، منعطف ساختند.
🍃ای ملت! بدانید امروز مسئولیت شما بزرگ و بارتان سنگین است و باید رسالتتان را که پاسداری از خون شهیدان است انجام دهید. تنها با اطاعت از روحانیت متعهد و مسئول که در رأس آن ولایت فقیه است و امروزه سَنبل آن امام بزرگوار است، قادر هستید این راه را ادامه دهید.
✍ بخشی از وصیت نامه شهید
به مناسبت سالروز شهادت #شهید_مصطفی_ردانی_پور
📅تاریخ تولد : ۱۳۳۷
📅تاریخ شهادت: ۱۵ مرداد ۱۳۶۲
📅تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت: عملیات والفجر
🥀جاوید الاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️ #عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_شانزدهم
_با همیـݧ فکر به خواب رفتم...
چند روزم با همیـݧ افکار گذشت
هر روز کانال هاے تلوزیونو اینورو اونور میکردم ک شاید یہ برنامہ اے مستندے چیزے درباره ے شهدا نشوݧ بده اما خبرے نبود
_بعد از مدت ها رفتم سراغ گوشیم پیداش نمیکردم همہ جاے کشو کمدو گشتم نبود کہ نبود
رفتم سراغ مامانم میخواستم ازش بپرسم کہ گوشیم کجاست اما نمیشد نمیتونستم بعد دوماه حرف بزنم
مظلومانہ نگاش میکردم و نمیتونستم حرف بزنم آخرم پشیموݧ شدم و رفتم تو اتاقم
_بعد از مدت ها یہ بغض کوچیکے تو گلوم بود دلم میخواست گریہ کنم اما انگار اشک چشام خشک شده بود
_تنهاچیزے کہ ایـݧ روزها یکم آرومم میکرد فکر کردݧ ب اوݧ برنامہ اے کہ درباره ے شهداے گمنام بود.
اوݧ شب بعد از مدت ها باخدا حرف زدم:
"خدا جوݧ منم اسماء
هنوز منو یادت هست؟یادم نمیاد آخریـݧ دفہ کے باهات حرف زدم!،
بگذریم...
حال و روزمو میبینے اسماء همیشہ شادو خندوݧ افسردگے گرفتہ و نمیتونہ حرف بزنہ اسمائے کہ شاگرد اول کلاس بود و همہ بهش میگفتـݧ خانم مهندس الاݧ افتاده گوشہ ے اتاقش حتے اشک هم نمیتونہ بریزه
نمیدونم تقصیر کیه؟؟؟
مخالفت ماماݧ یا بے معرفتے رامیـݧ یاشاید حماقت خودم یا حتی شاید قسمت نمیدونم..."
_خدایا نقاشیام همہ سیاه و تاریکـݧ
نمیدونم قراره آینده چہ اتفاقے براے خودم و زندگیم بیوفتہ
کمکم کـݧ نزار از اینے کہ هستم بدتر بشم
همونطور خوابم برد...اون شب یہ خوابے دیدم کہ راه زندگیمو عوض کرد خواب دیدم یہ مرد جوون کہ چهرش مشخص نیست اومد سمت مـݧ و ازم پرسید اسم شما
اسماء خانمہ؟!
_بلہ اسمم اسماست
بعد در حالے کہ ی چادر مشکے دستش بود اومد سمت مـݧ و گفت بیا ایـݧ یہ هدیست از طرف مـݧ بہ تو
چادر و از دستش گرفتم و گفتم ایـݧ چیہ
ارثیہ ے حضرت زهرا
شما کے هستید چرا چهرتوݧ مشخص نیست
مـݧ یکے از اوݧ شهداے گمنامم ک چند روزپیش تشیعش کردݧ
_خب مـݧ چرا باید ایـݧ چادرو سر کنم؟
مگہ دیشب از خدا کمک نخواستے
چرا اما...
اما نداره خیلے وقت پیشا باید ازش کمک میخواستے خیلے وقت بود منتظرت بود ایـݧ چادر کمکت میکنہ
کمکت میکنہ کہ گذشتتو فراموش کنے و حالت خوب بشہ مـݧ و بقیہ ے شهدا بخاطر حفظ حرمت ایـݧ چادر جونموݧ و دادیم اوݧ پیش تو امانتہ مواظبش باش ...
باصداے اذاݧ صبح از خواب بیدار شدم حال عجیبے داشتم
بلند شدم وضو گرفتم کہ ونماز بخونم آخریـݧ بارے کہ نماز خوندم سہ سال پیش بود
_نمازمو کہ خوندم احساس آرامش میکردم تا حالا ایـݧ حس و تجربہ نکردم سر سجاده ے نماز بودم تسبیحو گرفتم دستم و مشغول ذکر گفتـݧ شدم
_بہ خوابے کہ دیدم فکر میکردم ماماݧ بزرگ همیشہ میگفت خوابے کہ قبل اذاݧ صبح ببینے تعبیر میشہ
اشک تو چشام جم شد
یکدفہ بغضم ترکید و بعد از مدت ها گریہ کردم
بلند بلند گریہ میکردم اما دلیلش و نمیدونستم مطمعـݧ بودم بخاطر رامیـݧ نیست
ماماݧ و بابا اردلاݧ سریع اومدݧ تو اتاق کہ ببیننـݧ چہ اتفاقے افتاده وقتے منو رو سجاده نماز درحالے کہ هق هق گریہ میکردم دیدݧ خیلے خوشحال شدݧ ماماݧ اشک میریخت و خدا رو شکر میکرد اردلاݧ و بابا هم اشک تو چشماشوݧ جمع شده بود و همو در آغوش کشیده بودند..
* _ #نویسنده✍
#خانوم #علی_آبادی
ادامــه.دارد....
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#توجه 📣📣
#گلچین_مطالب_کانال_شهیدنظرزاده
🌺دعوتید به مطالعه #خاطرات_جذاب از شهدا
⭕️برای مطالعه بر روی لینک ها بزنید👇
1⃣🌷شهیدی که با حضرت زینب(س)
در جبهه دیدار داشت😳
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/16162
2⃣🌷شهیدی از حزب الله که امیرالمومنین(ع) به او گفتند: بهشت در انتظار توست🌿🕊
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/13124
3⃣🌷شهیدی که پس از شهادتش
به مخالفان انقلاب و رهبری تذکر داد 😲😱
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/11780
4⃣🌷شهید مدافع حرم که مژده شهادتش را از آیت الله بهجت(ره) گرفت😍🕊
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/12072
5⃣🌷روایتی از نگاه ویژه امام رضا(ع) به شهدا👌👌
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/12187
6⃣🌷روایتی از شهدایی که بعد از شهادتشان، در فتنه #تیرماه78 خودشان را برای یاری رهبرشان رساندند...❤️🌷
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/4672
7⃣🌷شهیدی که به دیدار امام زمان(عج) نائل آمد و امام زمان هدیه اش را پذیرفتند🎁😍
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/13027
8⃣🌷شهید مدافع حرم که جان رهبر انقلاب را نجات داد❤️👇
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/14975
9⃣🌷شهیدی که قرض های تفحص کننده اش رو با دست خودش پرداخت کرد😳😇
✅ بخش اول روایت👇
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/3521
✅ بخش دوم روایت👇
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/3549
✅ بخش سوم روایت👇
https://eitaa.com/ShahidNazarzadeh/3570
🔺بخونید و شادی روح شهدا
صلواتی نثار کنید🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
○•🌹
💚سلام امام زمانم💚
هر صبح،
به شوق عهد دوباره با شما
چشمم را باز میکنم🌿
#عهدمیکنمباشما،
هر روز که میگذرد،
عاشقانه تر از قبل
چشم به راهتان باشم...🧡
✨السَّلاَمُ عليكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذِى ضَمِنَهُ✨
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☆∞🦋∞☆
بارالهـا؛
یاریمان دہ ،
ڪه چون آنان باشیم ..
آنان ڪه خوبـــــ بودند
نه براے یڪ هـفته!!
بلڪه براے یڪ تاریخ ...
سلام
صبح زیباتون، شهدایـے🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh