🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران9⃣8⃣ 💠 به دشمن هم میگویی ده دقیقه صبر کن؟! 📌خاطره ای از #شهید_محمود_کاوه🌷 👆عکس باز شو
🌷 #یاد_یاران0⃣9⃣
💠 کارت عــروسـی
📌خاطره ای از
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
معلم جدید #بی_حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.خانم معلم آمد سراغش.دستش را انداخت زیر چانه اش كه «سرت را بالا بگیر ببینم.» چشم هایش را بست سرش را بالا آورد.
از كلاس زد بیرون . تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش راباز نكرده بود.خونه که رسید گفت: دیگه نمیخوام برم هنرستان.
– آخه برای چی؟
معلم ها بی حجابن.انگارهیچی براشون مهم نیست.میخوام برم قم؛ #حوزه.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران5⃣9⃣ 💠 هنر کار کردن 📌خاطره ای از #شهید_مصطفی_چمران🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarza
🌷 #یاد_یاران6⃣9⃣
💠 کادوی عروسی
📌خاطره ای از
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
معلم جدید #بی_حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.خانم معلم آمد سراغش.دستش را انداخت زیر چانه
🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚
شهید ردانی پور رفته بود پیش #امام که
«باید تکلیفم رو معلوم کنم، بالاخره درس📚 مقدمه یا #جنگ⁉️»
امام فقط یک جمله گفتند:
«محکم👊 بمانید توی جنگ.»
دیگر کسی جلودارش نبود.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰آخوند واقعی
🌾خبر رسید که #ضدانقلاب با حمله💥 به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به #اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم.
🌾مصطفی، #عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار💥 دور کمر #قوت_قلب همه بود. پیش مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به #مصطفی نگاه می کردند👀
🌾باور نمی کردند او اهل #رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به #شهادت رسانده بود🌷 امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر #شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند.
🌾یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت :
- اینو می گن #آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن #سبیل. اینو می گن سبیل😄
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰آخوند واقعی 🌾خبر رسید که #ضدانقلاب با حمله💥 به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به #اسارت
🔵فضایل اخلاقی شهید
🔶مسلح به سلاح #تقوی بود و در توصیه ی دیگران به تقوی و خصایل والای #اسلامی تلاش زیادی داشت.
🔶خصوصاً به کسانی که #مسئولیت داشتند همواره یادآوری میکرد که: کسانی که با #خون شهدا و #ایثار و #استقامت و #تلاش سربازان #گمنام، عنوانی پیدا کردهاند، مواظب خود باشند، #اخلاق اسلامی را رعایت کنند و بدانند که هر که بامش بیش برفش بیشتر.
🔶او #معتقد بود که باید در راه #خدا نسبت به برادران رفتاری #محبتآمیز داشت و همانگونه که از خدا انتظار #بخشش میرود، گذشت از دیگران نیز باید در سرلوحهی برنامهها قرار گیرد.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔵فضایل اخلاقی شهید 🔶مسلح به سلاح #تقوی بود و در توصیه ی دیگران به تقوی و خصایل والای #اسلامی تلاش ز
2⃣3⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠قوت قلب
🔰صبح تا شب در منطقه رملی شمال #دشت_آزادگان راه رفتیم. هجده کیلومتر🎰.در تنگه ی صعده، #آقامصطفی دعای کمیل با حالی خواند. ده دوازده نفری می شدیم، بچه ها صفا کردند
🔰خدایا ، تو دیدی که راه رفتن تو #رمل ها مشکله. ما چطور هفت گردان رو بیاریم پشت سر عراقی ها⁉️ تازه خسته و کوفته بزنند به #دشمن. تو ارحم الراحمینی. برای تو سفت کردن رمل ها زیر پای بچه ها کار ساده یی ست😢
🔰دو هفته بعد، یک ساعت⌚️ قبل از شروع #عملیات فتح بستان، باران شدیدی آمد⛈و رمل ها سفت شد. گردان های #خط_شکن انگار توی هوا راه می رفتند.
🔰مصطفی کنار #معبر ایستاده بود و گریه می کرد😭 خدایا، گفتن که تو #هرکاری که بخواهی می تونی بکنی. بچه های گردان امام حسین (علیه السلام) که با کماندوهای عراقی درگیر شدند💥 و شروع به پاکسازی سنگرهای آنها کردند
🔰در آن تاریکی مطلق🌚 که دهها #شهید و مجروح داده بودیم، صدای #مصطفی از بی سیم📞 قوت قلب بود:
❤️السلام علیک یا ابا عبدا... (علیه السلام)، السلام علیک و رحمه ا... و برکاته.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔵فضایل اخلاقی شهید 🔶مسلح به سلاح #تقوی بود و در توصیه ی دیگران به تقوی و خصایل والای #اسلامی تلاش ز
🔰ماه رمضان و شهــدا
🌷ماه رمضان را آمده بود خانه...
به علی می گفت:
«امسال ماه رمضان از خدا احدی الحسنیین را خواستم؛ یا #شهادت یا #زیارت.»
🌷هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب...
وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد، داد می کشید، استغفار می کرد، از حال می رفت.
🌷از دعا که برمی گشتند،گوشه ی حیاط، می ایستاد #نماز_شب می خواند.
زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال، العفو می گفت، گریه می کرد، میگفت « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
📚یادگاران جلد هشت
کتاب شهید ردانی پور، ص ۷۵
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰ماه رمضان و شهــدا 🌷ماه رمضان را آمده بود خانه... به علی می گفت: «امسال ماه رمضان از خدا احدی الحس
💠چادر مردانه
🔰هفت هشت سالش بیشتر نبود، ولی چون پسر بود،
داخل راهش نمی دادند. چادر مشکی سرش کرد و رویش را سفت گرفت.
🔰رفت داخل مجلس و یک گوشه نشست. روضه بود، روضه حضرت زهرا علیها السلام. مادرم زودتر از او رفته بود و سفت وسخت سفارش کرده بود كه: «پا نشی بیای دنبال من، دیگه مرد شدی؛ زشته؛ از دم در برت میگردونند.» روضه که تمام شد، همان دم در چادر را برداشت، زد زیر بغلش و بدو.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠چادر مردانه 🔰هفت هشت سالش بیشتر نبود، ولی چون پسر بود، داخل راهش نمی دادند. چادر مشکی سرش کرد و رو
🔰برای رسیدن به
#عاشورا باید از #تاسوعا گذشت
🔸تاسوعا یعنی
⇜مادیت دنیـ🌍ـا را کم دیدن
⇜یعنی دست رد به امان نامه زدن
⇜یعنی #غیرت داشتن
⇜یعنی ولایت پذیری♥️
⇜یعنی بر لب آب، #تشنه شهید شدن
#تاسوعا یعنی ابوالفضل عباس(ع)
🔹و آنان که #عاشورایی شهید شدن🌷 و تاسوعایی زیستن. در زندگیتان تاسوعای زیادی سراغتان می آید، زنهار که #غفلت نکنی😔 وگرنه در عاشورای
زندگیات نخواهی دانست چه باید
کرد⁉️⁉️
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
فرمانده قرارگاه فتح
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💫شهید گمنام 💫قسمت 2⃣ 💫حاج احمد متوسلیان ✨🥀برادر عباس برقی می گفت: قبل از عزیمت حاجی به سوریه با او
💫شهید گمنام
💫قسمت 3⃣
💫شهید مصطفی ردانی پور
✨🥀مصطفی ردانی پور با سِمَت یک بسیجی به عملیات آمد و همانجا مشغول مبارزه شد. قبل از عملیات به برادرش گفت: می خواهم جایی بمانم که نه دست شما به من برسد. نه دست دشمنان!
✨🥀روز نیمه مرداد 62 روز معراج مصطفی بود. پیکرش همانجا ماند. روی تپه برهانی در ارتفاعات پیرانشهر.
✨🥀مدتی بعد نیروها عملیات دیگری کردند.پیکر ده ها شهید به عقب منتقل شد. ده سال بعد بچه های تفحص چهارصد پیکر شهید را از ارتفاعات پیرانشهر به عقب منتقل کردند.به همه سپرده بودیم اگر همراه شهیدی انگشتر عقیق درشتی پیدا کردید خبر دهید. اما خبری از مصطفی نبود.
✨🥀برای مصطفی این فرمانده بزرگ جنگ کسی مراسم نگرفت.اصلا خبر شهادتش را کسی نگفت. شاید فکر می کردند جنازه اش به دست دشمن افتاده.شاید فکر می کردند اسیر شده.
✨🥀مصطفی عاشق گمنامی بود. دوست نداشت کسی او را بشناسد. خدا هم خواسته اش را برآورده کرد.او سالهاست که گمنام و بی نشان در ارتفاعات غرب مانده.
✨🥀مصطفی به راستی مصطفی بود. او برگزیده خدا بود. گویی گمنامی صفتی است که همه عاشقان حضرت زهرا(سلام الله علیها) به آن آراسته اند.
📚برشی از کتاب شهید گمنام
📖انتشارات شهید ابراهیم هادی
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
شهید حسن باقری🌷
روزی خواهد آمد
که "نسل آینده"
اقدامات و #آرمانهای_ما را
مورد تحلیل و برسی قرار خواهد
داد👌
پس آن طور #عمل کنیم که
همیشه مورد رضای خداوند♥️ تبارک
و تعالی باشد.
از چپ نفر سوم:
#شهید_حسین_خرازی
#شهید_حسن_باقری
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#شهید_عزیز_جعفری
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی 25 📖 حسین فرزند یکی از بزرگترین سرمایه داران اصفهان بود. پدر حسین بارها خواسته بود
🕊 #افلاکیان_خاکی 26
📖 صدای انفجار از دور و نزدیک می آمد. با خودم گفتم:
الان که وقت نماز نیست اگر یک خمپاره بیاید اینجا همه نابود می شویم.
اما مصطفی طبق معمول...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
#مناسب_انتشار_در_اینستاگرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃سپاس خداوندی را که انوار جلال او، از افق عقول بندگانش، تابان است و خواسته اش، از زبان گویای کتاب و سنت، نمایان.
🍃خدایی که دوستان خود را از دلبستگی به دنیای فریبا رهانید و به شادیهای گوناگون رسانید. نه از آن روی که آنان را بی جهت، زیادی بخشد و یا در پیمودن راههای نیکوکاری ناگزیرشان فرماید، بلکه از آن روی که خدای تعالی، دید لیاقت پذیرش الطاف الهی را دارند و شایسته آرایش به صفات زیبایند. پس راضی نشد که بندگانش، رشته بیکاری به دست گیرند و عمر خود را به بطالت سپری کنند، بلکه آنان را توفیق عنایت فرمود که به کردارهای کامل خو گیرند، تا از هر چه به جز اوست، آسوده خاطر گشته و مذاق جانشان، با لذت شرافت خشنودی حق، آشنا شود. از این رو، دلهای خود را به انتظار سایه لطفش، منصرف و آرزوهای خود را به سوی بخشش و فضلش، منعطف ساختند.
🍃ای ملت! بدانید امروز مسئولیت شما بزرگ و بارتان سنگین است و باید رسالتتان را که پاسداری از خون شهیدان است انجام دهید. تنها با اطاعت از روحانیت متعهد و مسئول که در رأس آن ولایت فقیه است و امروزه سَنبل آن امام بزرگوار است، قادر هستید این راه را ادامه دهید.
✍ بخشی از وصیت نامه شهید
به مناسبت سالروز شهادت #شهید_مصطفی_ردانی_پور
📅تاریخ تولد : ۱۳۳۷
📅تاریخ شهادت: ۱۵ مرداد ۱۳۶۲
📅تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت: عملیات والفجر
🥀جاوید الاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
🍁کارت عروسی
میخواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه. اول رفته بود سراغ اهلبیت (علیهمالسلام). یک کارت نوشته بود برای #امام_رضا (علیهالسلام) به مشهد، یک کارت برای امام زمان (ارواحنا فداه) به مسجد جمکران و یک کارت هم به نیت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه. شب حضرت زهرا سلاماللهعلیها را در خواب میبیند که به عروسیاش آمده، شهید ردانیپور به ایشان میگوید: «خانم! قصد مزاحمت نداشتم، فقط میخواستم احترام کنم.»
حضرت زهرا سلاماللهعلیها پاسخ میدهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیاییم، به کجا برویم؟»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘خواهرانم،
در تربیت فرزندانتان بکوشید
و #حجاب را رعایت کنید.
زهرا گونه زندگی نمایید و
شوهرانتان را به راه خدا وادارید.☘
«بخشی از وصیت نامه ی
#شهید_مصطفی_ردانی_پور »
📙برگرفته از مصطفای خدا، اثر گروه شهید هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا
چشم هایش را چسبانده بود به دوربین📸 زل زده بود توی آتش. از پشت شعله ها #عراق بود که جلو می آمد، با کلی پی ام پی و تانک و آرپی جی💥
رفت بالای سر بچه ها و یکی یکی بیدارشان کرد. چند ساعت⏰ بیشتر طول نکشید. با کلی #اسیر و غنیمت برگشتند. بار اول بود که از نزدیک عراقی می دیدند.
شب که شد، #سنگر به سنگر سراغ بچه ها رفت. یه وقت غرور نگیردتون. فکر نکنید جنگ همینه❌ عراقی ها باز هم میان از این به بعد با حواس جمع تر و #توکل بیشتر.
شادی روح شهید #صلوات
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خواهرانم! زهرا گونه زندگی کنید.
برداشت من از زندگی، از آنچه خواندم و لمس کردم خلاصه اش این است که: تنها راه سعادت، رسیدن به کمال بندگی خداست. بندگیِ او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی او می باشد...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸مراسم عروسی ام بود. همه شاد و خندان بودند. مصطفی نیم نگاهی به من کرد و متوجه غصه ام شد. مرا برد بیرون از مجلس و مشکل را جویا شد.
🌸گفتم: چهار صد نفر مهمان آمده، در حالی که برای دویست و پنجاه نفر تدارک دیدیم.
گفت: این که مشکلی ندارد. باهم رفتیم به خرابه ای که محل طبخ غذا بود.
به آشپزها گفت: چند دقیقه بروید داخل کوچه.
مصطفی رفت سر دیگ و دعایی را زیر لب خواند و به غذاها دمید!
خندان برگشت به طرف من و گفت درست شد!
🌸آخر شب چهل نفر هم از حوزه علمیه قم آمدند برای دیدن مصطفی. همه شام خورند تازه یک دیس هم اضافه آمد!
#شهید_مصطفی_ردانی_پور 🌷
📚راوی: برادر شهید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
در همه گرفتاری هاتون توسل داشته باشید به خود حضرت ولیعصر عجل الله، همه گره ها به دست ایشون باز میشه..
شهدا با توسل به این ابرقدرت، با دست خالی جلوی یه دنیا ایستادگی کردند.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
می خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه اول رفته بود سراغ اهل بیت یک کارت نوشته بود برای امام رضا(ع) مشهد ، یک کترت برای امام زمان(عج) مسجد جمکران ، یک کارت هم به نیت حضرت زهرا(س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه(س) قبل از عروسی بی بی اومده بود توی خوابش! فرموده بود: چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا عروسی شما نیایم؟
ببین همه آمدیم، شما عزیز ما هستی..
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
در فتح المبین مجروح شد. به یک بیمارستان در تهران منتقل شد.
روزی که می خواست مرخص شود و به جبهه بازگردد، هیچ پولی نداشت! هیچ آشنایی در تهران پیدا نکرد بجز امام زمان عج الله
روز جمعه بود. به آقا متوسل شد...
جمعیت برای ملاقات با جانبازان و مجروحین از نمازجمعه به بیمارستان آمده بودند.
یک سید روحانی از لابه لای جمعیت خودش را به مصطفی رساند و یک کتاب دعا به او هدیه داد و گفت: این شما را تا جبهه می رساند و بلافاصله رفت!
مصطفی هرچه تلاش کرد نتوانست آن سید را ببیند.
وقتی مردم رفتند، کتاب دعا را باز کرد. چند اسکناس نو داخل آن بود.
وقتی به جبهه رسید، پول ها هم تمام شده بود!
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💔
امام (ره ) گفته بودند با همسران شهدا ازدواج کنید.
مادر هم که دست بردار نبود و تو گوشش میخواند که وقت زن گرفتنت شده. بالاخره راضی شد و مادر و خواهرش را فرستاد بروند خواستگاری.
بهشان نگفته بود که اين خانم همسر شهيد است.
ايشان همه خواستگارها را رد میکرد ،مصطفی را هم رد کرد. مصطفی پيغام امام را برای آن خانم فرستاد، باز هم قبول نکرد و میخواست تا مراسم سال همسر شهيدش صبر کند .
دوباره مصطفي پيغام فرستاد که شما "سيد" هستيد . میخواهم داماد حضرت زهرا (س) باشم. ديگر نتوانست حرفی بزند. جوابش مثبت بود .
امام که خطبه عقدشان را خواند.
مصطفی گفت: «آقا ما را نصيحت کنيد » امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت: «از خدا میخواهم که به شما صبر بدهد.»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#شهید_طلبه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh