🌷شهید نظرزاده 🌷
داشتم #قرآن تلاوت میکردم کنار من یک خانم محجبه نشسته بود وقتی به آیات #فضیلت_شهدا رسیدم خواستم معني
عباس در آخرین روزهای قبل از رفتنش می گفت بعضیها میگویند کسانی باید به #جنگ بروند که #تجربه داشته باشند
ولی در این جنگ مانند دفاع مقدس، #جوانان خط شکن لازم است وعباس یکی از این جوانان #خط_شکن و فدایی بود.
تنها ۴۰روز قبل از اینکه به سوریه اعزام شود #نامزد کرده بود. تقریباً ۴۰ روز بعد از اعزام هم به #شهادت رسید.
میگفت این همه شبکههای ماهوارهای و اینترنت و شبکههای اجتماعی فضای شهر را پر کردهاند، اما خودمان باید #دیندار باشیم.
اینکه توانستیم دیندار بمانیم یعنی به #مرزشهادت رسیدیم و شهیدیم. پس باید مراقب باشیم #ایمانمان را از دست ندهیم
#شهید_عباس_دانشگر🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔵فضایل اخلاقی شهید 🔶مسلح به سلاح #تقوی بود و در توصیه ی دیگران به تقوی و خصایل والای #اسلامی تلاش ز
2⃣3⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠قوت قلب
🔰صبح تا شب در منطقه رملی شمال #دشت_آزادگان راه رفتیم. هجده کیلومتر🎰.در تنگه ی صعده، #آقامصطفی دعای کمیل با حالی خواند. ده دوازده نفری می شدیم، بچه ها صفا کردند
🔰خدایا ، تو دیدی که راه رفتن تو #رمل ها مشکله. ما چطور هفت گردان رو بیاریم پشت سر عراقی ها⁉️ تازه خسته و کوفته بزنند به #دشمن. تو ارحم الراحمینی. برای تو سفت کردن رمل ها زیر پای بچه ها کار ساده یی ست😢
🔰دو هفته بعد، یک ساعت⌚️ قبل از شروع #عملیات فتح بستان، باران شدیدی آمد⛈و رمل ها سفت شد. گردان های #خط_شکن انگار توی هوا راه می رفتند.
🔰مصطفی کنار #معبر ایستاده بود و گریه می کرد😭 خدایا، گفتن که تو #هرکاری که بخواهی می تونی بکنی. بچه های گردان امام حسین (علیه السلام) که با کماندوهای عراقی درگیر شدند💥 و شروع به پاکسازی سنگرهای آنها کردند
🔰در آن تاریکی مطلق🌚 که دهها #شهید و مجروح داده بودیم، صدای #مصطفی از بی سیم📞 قوت قلب بود:
❤️السلام علیک یا ابا عبدا... (علیه السلام)، السلام علیک و رحمه ا... و برکاته.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♦️حاج اصغر در #فرماندهی عجیب بود. چه در تدارکات که برای مثال وسط بیابان بی آب و علف🏜 و در نقطه صفر عملیات به ۲۵۰۰ نفر از مردم #داوطلب سوری مرغ اسپایسی و هندوانه🍉 خنک و دمنوش میداد. و چه در عملیات که همیشه خودش #خط_شکن بود.
♦️مثلا جایی در #المیادین جنگ گره خورده بود. چند یگان رفته و موفق نشده بودند😢 حالا یگان #حاج_اصغر میخواست عمل کند💪
♦️هیچ کدام از نیروها عمل نمیکردند🚷 تا این که حاج اصغر در یک خودرو را باز کرد، راننده را کشید پایین و #خودش نشست پشت فرمان و به تاخت رفت تا مرز مواضعی که باید میرفتیم. از آنجا بیسیم📞 زد: من اینجا هستم! #بیایید.
✍همرزم شهید
#شهید_اصغر_پاشاپور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh