#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#نویسنده_رز_سرخ
#قسمت_بیست_پنجم
.
.
.
حلما_مامان جوونممم
مامان_چیه😕
حلما_ بگو جوووونم☺️
مامان_بچه پرو رو نگاه
همجا کار خودتو میکنی بعد بگم جونم😕😕
حلما_عه خوو مامان شما اصلا منو درک نمیکنید
الان من حاج خانوم شم شوهرم کنم شما راضی میشین؟
مامان_نخیر چه فایده داره بخاطر ما بخوای حاج خانوم بشی .. زوری که نمیشه بعدم
بری پسر مردمو بدبخت کنی
حلما_مامااااااااان حس کردم سر راهیم😕😕😂من بدبخت کنم پسر مردمو
_قربونت برم من بیا آشتی کنیم دیگه
_قهرنباش😢
مامان_باشه حالا لوس نشو😘
_فکراتو کردی؟ به بابا باید جواب بدی امشب
حلما_اوهوم .باشه بگو بیان ولی فقط مثل یه مهمون
انتظار نداشته باشید جواب مثبتم بدم بهشون 😏😏
مامان_باشه حالا بزار بیان تو پسررو ببین بعد تصمیم بگیر😕😕😕
حلما_نیازی به دیدن من نیست تو خودت میدونی من دوست ندارم بدون عشق ازدواج کنم☹️
مامان_😕😕راستی کتاب خریدی؟
اوه اصلا یادم نبووود کتابم نخریدم
حلما_ اوووم نه چیزه اون کتابی که میخواستمو پیدا نکردم 🙄🙄
مامان_آهان
با مامان میز شامو آماده کردیم
بابا و حسین هم اومدن
بعد شام مامان به بابا گفت به حاج کاظم اینا بگه آخره هفته بیان😏
عصابم خورد بود حرفی نزدم پاشدم اومدم تو اتاقم
فکر کنم فهمیدن عصاب ندارم😂 هیچی نگفتن بهم
میدونم مامان و بابا صلاحمو میخوان ولی خب دلمو نمیتونم قانع کنم تا وقتی اونی که دلم میخواد نیاد من ازدواج نمیکنم😐البته الان دلم هیچی نمیخوادا
اون از احسان جلف که حتی حاظر نیستم نگاهش کنم
اینم از خواستگارم به بخاطر شرایط خونوادگی یکی از یکی مذهبی تر ...
الان تنها مشغلم پیدا کردن خودمه
انقدر تو این مدت اتفاقات مختلف و پر تضاد افتاده که پاک گیج شدم...
حسین_خواهری اجازه هست؟
حلما_اوهوم بفرما
حسین_تحویل نمیگیری دیگه
بابا یه خواستگار که انقدر قیافه گرفتن نداره
حلما_😒نگو که توام اومدی از فواید ازدواج بگی و نصیحت کنی😕😕😕
حسین_😂😂نه والا با من باشه که میگم تو ده سال جا داری تا بزرگ بشی الان شوهر کنی پسر مردمو بدبخت میکنی صبح تا شبم به جونش غر میزنی
حلما_عههههههه این حرفات از نصیحت بدتره کا
مگه من چمه😒به این خانومی
اه اه
حسین_چیزیت که نیست فقط یکم بیشتر از خیلی لوسی عصابم که نداری غذاهم که بلد نیستی درست کنی😂😂
بالشو برداشتم پرت کردم سمتش
از کنارش رد شد
حرصم گرفته بود شروع کردم به جیغ زدن
ووییی این حسین بخواد لج در بیاره دیوونه میکنه ادمو
من جیغ جیغ میکردم حسین هی میخندید
حلما_وایسااااا بهت بگم کی لوسههه
سرو کله هم میزدیم مامان بابا اومدن تو اتاق
بابا_چخبرا اینجا 😂گفتم دعواتون شده
حسین_نه باباجان این دختر لوست الکی جیغ میزنه😄😄😄
حلما_ من لوووسم؟؟؟😒☺️
بااااابااا ببین چی میگه
بابا_دختر من خیلی هم خانومه پسر
اذیتش نکن😂❤️
مامان_چه خبره اینجا؟😍
همه جمع شدین؟
بابا_روح خونه برگشته😍😍
تا چند وقت پیش خونه خیلی سوت و کور بود
خداروشکر انگار همه چی داره درست میشه
خب کی پایه پیاده روی شبانس؟
مامان_اخ الان پیاده روی میچسه بریم حاج اقا
بچه ها شما نمیایید؟☺️
بدم نمیومد برم ولی ترجیح دادم خلوت دونفرشونو خراب نکنم😍😊😊
حسین هم نرفت
مامان و بابام خیلی همو دوست دارن بعد این همه سال هنوز با عشق به هم نگاه میکنن
کاش که منم با عشق ازدواج کنم ..
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
یاصاحب الزمان (عج)
چه خوش است روز جمعه،
زکنار بیت کعبه...
به تمام اهل عالم،
#برسد_صدای_مهدی(عج)...!!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#یادبود | #دفاع_مقدس
کاش می دانستم
به چه می اندیشی
كه چنین گاه به گاه
میسرانی بر چشم
غزل داغ نگاه
می سرایی از لب
شعر مستانه آه
كاش میدانستی
به چه می اندیشم
كه چنین مبهوتم
من فقط جرعه ای از مهر شما نوشیدم
با شما ترجمه عشق خدا را دیدم...
#صبحتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✳️بسمہ رب الشهداوالصدیقین✳️
✅به مناسبت سالروز تولد
شهید_دفاع_مقدس_جلال_افشار
✅تاریخ تولد : ۷/ ۶/ ۱۳۳۵
✅تاریخ شهادت : ۲۴ /۴/ ۱۳۶۱.شلمچه
✅مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
✳️بعضی ها خاص آفریده میشوند!
آماده پروازند و بالِشان روز به روز بزرگتر و قدرتمند تر میشود روحشان بزرگ است و جسم،یارایِ تحمل آن را ندارد...
✳️جلال از همانهاست!! همانهایی که روحشان بیتاب آسمان است و جسمشان امداد رَس به همنوعان...
✳️شاگرد مکتب اسلام است، دانش آموخته حوزه و ملبس به لباس پیامبر بود. در راه انقلابِ خمینی، چاپ و تکثیر و پخش اعلامیه میکرد.
✳️با شعله کشیدنِ آتش تجاوز به کشورش راهی جبهه های حق علیه باطل شد.
✳️عملیات رمضان وعده گاهش با معشوق بود و لحظه اذانظهر، تیری پهلویش را شکافت...
✳️جلال بالای تپه رفته بود تا اذان بگوید و عاشقان را به قرار عاشقی دعوت کند که خود شربت شهادت نوشید و لحظه اذان،نقطهِ وصل او و معبودش شد...
✳️فرازی از وصیتنامه شهید: "خودپرستی و خودمحوریها را کنار بگذارید و به اسلام و قرآن بیندیشید"
🤲أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..
🤲ختم صلوات برای سلامتی امام عصرعجل الله
🤲هدیه_به_روح_شهداء_و_وامام_شهدا
🚩شهید_سرافراز_جلال _افشار🚩
💠صلــــــــــــــــوات💠
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🥀😭😭
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🏴
🏴 ماه صفر
یک دقیقه روضه
حاج منصور ارضی
امان از دل زینب(سلام الله علیها)!😭😭😭
صفراست وزسفر قافله ای شام آید
گوییا اهوی دلخسته سوی دام آید
همه شام شده هلهله در استقبال
جای گل برسرشان سنگ زهر بام آید
🖤فرا رسیدن ماه صفر بر شیعیان تسلیت باد🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هیکل کوچیکی داشت،وقتی پشت فرمون لودربود،خیلیا فکر میکردن ماشین سنگین بدون راننده هست که بعدا به کوچکترین سنگرسازبی سنگر لقب گرفت.
#خدامراد_توکلی
✍ندای اندیمشک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
حمید میاندار هیئت خیمة العباس بود. اهل بالا و پائین پریدن نبود؛ اما حسابی و محکم سینه می زد تا جایی که بعضی وقتها احساس می کردم بدنش توان این همه سینه زدن را ندارد. شب حضرت عباس (ع) شب ویژه ای برای حمید بود. آن شب موقع برگشت گفت: دوست دارم مدافع حرم شوم و دست و پاهایم فدایی حضرت زینب(س) شود مثل حضرت عباس (ع).
گفتم: حمید! لازم نیست این همه سینه بزنی. کمتر یا آرام تر سینه بزن. گفت: فرزانه! به خاطر این سینه زدن هاست که این سینه هیچ وقت نمی سوزد نه در دنیا و نه در آخرت.
چه خوب به آرزویش رسید. وقتی بدنش را آوردند، پاهایش بر اثر انفجار تله انفجاری متلاشی شده بود و مثل حضرت عباس (ع) دست و پاهایش در راه دفاع از حرم قطع شده بود. همه جای بدنش ترکش خورده بود؛ مگر سینه اش که سالم سالم بود. آنجا بود که یاد جمله حمید افتادم که می گفت: این بدن هیچ وقت نمی سوزد.😭💔
راوی: همسر شهید🌱
#تاسوعا
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
~🌿🕊
🍃آنکه فهمید چه لباسی به تن کرده!
برای یکی از بچهها توی دوره تربیت پاسداری نوشته بود:
🍃سلام برادر خیلی از بچهها قدر این شب و روزها را نمیدانند و نمیدانند که این چه نعمتی است که نصیبشان شده و به تبع از آن استفاده مطلوب نمیبرند. ان شاءالله که شما برادر بزرگوار کسی باشی که در #نزدیککردنظهورامامزمان(عج الله تعالی فرجه الشریف ) نقش داشته باشی. جزو کسانی باشی که آقا روی شما #حساب کشیده. کسی باشی که واقعا منتظر آقاست... 🌿
#شهیدحسینولایتیفر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❃بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن❃
✍به مناسبت سالروز تولد
🚩شهید احمداعطایی
🚩تاریخ تولد : 1364/6/7
🚩تاریخ شهادت : 1394/8/21
🚩محل شهادت: سوریه حلب
🚩توسط تروریست های تکفیری
🚩محل مزار:بهشت زهرای تهران
.
✅شهید مدافع حرم، «احمد اعطایی» متولد هفتم شهریورماه 1364 است. اصالتا اهل شهرستان سراب است. در21 آبان ماه 94 و در سن 30 سالگی طی عملیات مستشاری در مقابله با تروریستهای👹 تکفیری در سوریه به شهادت رسید و به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست. از این شهید والامقام دو فرزند پسر به نامهای محمد علی، چهار ساله و محمد حسین، 15 ماهه به یادگار مانده است.
.
✍فرازی از وصیت نامه شهید:
✅از شما می خواهم، به جان امام زمانمان مهدی موعود(عجل الله....) پشت ولایت را خالی نکنید. گوش به امر رهبر انقلاب و دنباله رو ایشان، هر چه امر می کنند، بی چون و چرا بپذیرید، که والله سعادتتان در همین است.
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..🤲
هدیه_به_روح_شهداء_امام_شهدا
🚩شهید والامقام احمد اعطایی🚩
💠صلــــــــــــــــوات💠
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🏴نسبت به نماز حساس بود. هرجا که می شد، نماز جماعت را برپا می کرد. در نیمه های شب، نماز شب می خواند و با خدای خودش راز و نیاز می نمود.
🏴اوقات بیکاری، قرآن، کتاب و یا روزنامه می خواند. ورزش می کرد و افراد را هم به ورزش کردن تشویق می نمود. او دوست داشت افراد سیگار را کنار بگذارند و به ورزش بپردازند. می گفت: «هزینه هایی که صرف دخانیات می شود، اگر صرف مسائل فرهنگی و ورزشی شود، جوانانی پر شور و با نشاط خواهیم داشت.»
🏴در مراسم دعا شرکت می کرد و افراد را هم تشویق می نمود. گروه سرود تشکیل داده بود. علاقه ی عجیبی به جبهه داشت. زمانی که به او می گفتند: «از این جبهه دست بردار.» می گفت: «تا فتح کربلا در جبهه می مانم.»
🏴به خانواده اش توصیه می کرد: «غیبت نکنید. نمازتان را اول وقت بخوانید. از حضرت زهرا (س) الگو بگیرید. پیرو خط امام باشید.
"شهید غلامرضا جنگی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #عکس | #دفاع_مقدس
کمر شکستهام
از حال و روز من پیداست
عجیب بر جگرم داغِ برادر مانده...
سرپل ذهاب ۱۳۵۹
عکاس: کاوه کاظمی
این عکس یکی از سختترین لحظات
در جبهه را به تصویر می کشد
برادری در کنار برادر دیگر
ولی بدون سَر...
#یاعباس ابن علی علیه السلام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
میزبان امروزمون برادر غلامحسن هست🥰✋
*امضاے شهادتـــ با دستان حضرتـــ ابوالفضل(ع)*🌙
*🌷شهید غلامحسن خالصی*
تاریخ تولد: ۱ / ۸ / ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۶۲
محل تولد: گلستان، بندرگز
محل شهادت: مریوان
*🌷همرزم← غلامحسن نماز میخوند📿دیدم سجدش خیلی طولانی شد تعجب کردم! صداش زدم و هراسان نگاهم میکرد گفت:خواب دیدم💭 گفتم: چه خوابی؟ گفت: دستم توی دستان مبارک حضرت ابوالفضل(ع) بود🌙نوری از آسمان آمد به طرفم💫 از وسط نوری قشنگ، دستی بیرون آمد؛🌙 با صدایی که برازنده آن نور باشد.گفت: دستت رو بده به من💫دستش را گرفتم. عالمی از مهر و شور و نشاط و هیجان خوش، یک جا ریخت توی دلم و داغ شدم💫گفتم: شما کی هستی؟ گفت: من حضرت ابوالفضل العباس(ع) هستم🌙دستم توی دستان مبارک حضرت ابوالفضل(ع) بود که بیدارم کردی.»🥀این ماجرا گذشت. نزدیکای ظهر بود☀️غلامحسن گفت بچه ها من خیلی تشنه هستم🥀میروم توی سنگر آب بخورم💦 گفتیم زودباش، دست روی لب های خشکیده اش گذاشت که: تشنهام. تشنه، آب بخورم میام💦 او داشت وارد سنگر میشد، ناگهان یک خمپاره راست خورد پیش پایش💥فریاد کشیدم، یا ابوالفضل، همراه بچه ها دویدم سمت سنگر، او غرق درخون هنوز دستش به آب نرسیده🥀با لب تشنه🥀در روز تولدش🎊دستش را گذاشت توی دستان حضرت ابوالفضل(ع)🌙و شهید شد*🕊️🕋
*شهید غلامحسن خالصی*
*شادی روحش صلوات*
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#نویسنده_رز_سرخ
#قسمت_بیست_ششم
.
.
.
شب زود خوابیدم اصلا نفهمیدم مامان اینا کی برگشتن...
صبح که بیدار شدم چند تا تماس از یه شماره ناشناس داشتم 🤔
یعنی کی میتونه باشه؟؟🤔
معمولا شماره غریبه رو جواب نمیدم ولی کنجکاو شدم بدونم کیه که4 بار زنگ زده!
خوبه گوشیم سایلنت بود حالا
چقدرم گرسنمه
جدیدا انقدر غذا میخورم دارم پر میشم یه باشگاهی چیزی هم برم خوبه
سرم هم گرم میشه
حسین_حلماااااا
کجایی؟ تو باغ نیستی ها خواهری
به چی فکر میکردی؟
_وااای چرا داد میزنی حسین
ترسیدم😐
داشتم فکر میکردم خوبه باشگاه برم هم برای سلامتیم خوبه هم حوصلم خونه سر میره
حسین_چقدر بهت گفتم با زینب خانم برو مسجد برنامه های خوبی گذاشتن
_ول کن بابا همین مونده برم برنامه های مسجد شرکت کنم... ☹️☹️
حسین_ مگه برنامه های مسجد چشه؟🤔😒
خیلی متنوع و سرگرم کنندس تازه محیط امنی هم داره
من میگم یه بار برو حالا شاید خوشت امد و حتی عضو بسیج هم شدی
_کی میره این همه راهو😂😂
چه فکرایی میکنی ها حسین
عضو بسیج بشم که چی بشه؟؟
_یه سری ادمِ خشک و از خودراضی میرن اونجا برادم قیافه میگیرن برم چیکار😕😕
حسین_خواهر گلم تو که نرفتی آخه برای چی پیش پیش درباره همه چی قضاوت میکنی رای هم صادر میکنی😒 اصلا کاره درستی نیستا
حلما_توام همش بگو چی درسته چی غلط
_خودم میدونم😕😒
_مامان کجاست؟
حسین_رفته کلاس قرآن
حلما_من حوصلم سررفته😢😕
حسین_من میخوام با علی برم بیرون
میخوای توام بزارم پیش زینب خانوم
حلما_اوهوم بزار زنگ بزنم ببینم کاری نداره
جای نمیخواد بره..
حسین_باشه
گوشیمو برداشتم شماره زینبو گرفتم بعد دوتا بوق جواب داد
زینب_سلام حلما جووون
حلما_سلام عزیزم خوبی کجایی😍
زینب_خونه گلم ممنون تو خوبی😘😘
حلما_جای نمیخوای بری کاری نداری؟
زینب_نه عزیزم 😘
حلما_خو من میخوام بیام پیشت مزاحم که نیستم؟😁
زینب_اخ جوون بیا ناهار منتظرتما😍😍
حلما_باجه پس میبینمت☺️☺️☺️فعلا
زینب_منتظرتم😘❤️
رفتم به حسین خبر بدم که میام
حلما_حسیییین کوشیییی
حسین_تو اتاقمم جانم
حلما_صبرکن منم کارامو بکنم میام 😬
حسین_تا12اماده باشیا 😐
حلما_اووه الان یازدهه من کلی کار دارم
حسین_یه ساعت کاراتو انجام بده دیگه😐 طولش نده با علی قرار دارم 12نیم
حلما_ خو حالا چه شخص مهمی سعیمو میکنم زودتر کارامو انجام بدم😌😬
وای دلم ضعف رفت
برم یه چیزی بخورم بیام آماده بشم
یادم باشه از زینب اون کتابارم بگیرم
.
.
.
یه جین مشکی پوشیدم یه پاییزه شیری رنگ شال ستش رو هم برداشتم یه بلیز هم برداشتم اونجا بپوشم
رفتم جلو آیینه یکمم آرایش کنم صورتم خیلی بی روحه یکم کرم پودر زدم یکمم ریمل با یه رژ کالباسی آرایشمو تکمیل کردم
حسین_حلمااااااا حلمااااا
حلما_الان میام چقدرصدا میکنییی😐😐
موهامو جمع کردم با یه کِش بالای سرم بستم شالمو سرکردم اومم خیلی موهام معلوم نیست اما الان حسین میخواد کلی غر بزنه
کیفمو برداشتم رفتم بیرون
حلما_من امادم بریم☺️☺️
#دوشنبه_های_امام_حسنی 💚
روزی رسد که جمعیتی بعد از اربـــعین
پای پــــیاده سمت شما کــــوچ میکنند
🔸امام حسن علیه السّلام:
لَیْسَتِ العِفَّةُ بِدافِعَةٍ رِزْقا وَ لاَ الْحِرْصُ بِجالِبٍ فَضْلاً فَاِنَّ الرِّزْقَمَقْسومٌ وَ اسْتِعْمالُ الْحِرْصِ اسْتِعْمالُ الْمَآثِمِ.
نه پاکدامنى، روزى را از انسان دور مى کند و نه حرص، روزى زیاد مى آورد؛ چون روزى قسمت شده است و حرص زدن باعث مبتلا شدن به گناهان مى شود.
📚تحف العقول، ص ۲۳۴
📌 پیاده میروم آخر به کربلای حــــسن...
#استوری #حدیث
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh