بهش گفتم #روح_الله نزدیک 60 روزه که اینجایی، بسه دیگه نمیخوای برگردی؟ تو صورتم نگاه هم نکرد، همونجوری که داشت کارشو انجام میداد جواب داد: کجا برم⁉️
#ناموسم اینجاست زن و بچه ی شیعه، ناموس شیعه تو الفوعه و کفریا و نبل و الزهرا تو #محاصره است، اونا ناموس منند، کجا بذارم برم😔
چند روز بعد پیکر پاک🕊 و #سوخته اش رو برگردوندند
#شهید_روحالله_قربانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢 شوخطبعی ویژگی اخلاقی بارز رضا بود و همیشه مهربان و با عاطفه بود.
🔰 #سریال_بچه_زرنگ در ایستگاه هشتم، ماجرای زرنگی شهید مدافع حرم #محمدرضا_سنجرانی را روایت میکند.
🎥 در این قسمت که به کارگردانی محمدحسین امانی ساخته شده، مصطفی سنجرانی نقش برادر شهیدش را ایفا کرده است.
📺 امشب ساعت ۲۱:۱۵
تکرار روز بعد ساعت ۰۱:۳۰، ۱۰:۳۰ و ۱۶:۱۵ در #شبکه_دو_سیما
••هِیئَت مُحِبانٖ جَوْادُ الاَئِمِهٰ(علیه السلام)••
@mohebanejavad
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢 شوخطبعی ویژگی اخلاقی بارز رضا بود و همیشه مهربان و با عاطفه بود. 🔰 #سریال_بچه_زرنگ در ایستگاه هش
آقا رضا یکی از شوخ طبع ترین ها بود
یک مرد باحال و باصفا
حتما امشب این قسمت رو ببینید تا شیفته آقا رضا بشید
🌹شب عملیات فتح المبین، پشت قرارگاه نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم. در حین صحبت، دیدم. یک فشنگ کالیبر دستش گرفته و با آن بازی می کند. بعد به فشنگ اشاره کرد و گفت: «این تیر خوبه بخوره وسط پیشونی، جایی که پیشونی را روی مهر میگذاری.»
با حسرت گفت: «چه کیفی داره!»
عملیات فتح المبین آغاز شد. سعید به همراه حمید رمضانی برای سرکشی به یکی از محورها رفت. در بین راه مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفت و سعید شهید شد. وقتی با جنازه سعید رو برو شدم، به اولین جایی که نگاه کردم پیشانی اش بود که تیر به سجدهگاهش اصابت کرده و او را به آرزویش رسانده بود.
🔸راوی:حاج صادق آهنگران
🌷#شهید_سعید_درفشان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴 به قول حاج مهدی رسولی:
🔹 یه عده پای حق که میرسه فراری و
یه عده پای حق که میرسه فدایی ان :)))
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#اطلاع_رسانی
🌸 ویژه مراسم جشن ولادت حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام 🌸
----------
🔻 اهدای هدیه؛مسابقه؛سخنرانی و ...
🔻مداح: کربلایی حسین شیرمحمدی
🔻ومداحی مداحان اهل بیت
🗓 پنج شنبه۲۲دی ماه
🕰 ساعت۱۹:۰۰
📍محل برگزاری: مشهد؛قاسم آباد, حجاب۳۷بیت شهیدنظرزاده(علامت پرچم)
✳️ برادران،خواهران
💢جهت برگزاری مجلس؛پذیرایی وتزئینات به ۴میلیون تومن💵 نیاز داریم عزیزانی که میخوان کمک کنند درخدمتیم
هرچقدردرتوان داریم کمک کنیم حتی۱۰هزارتومن💵؛ شایدمافکرکنیم که کمه وارزشی نداره ولی مادرسادات اینجوری فکر نمیکنند
شماره کارت
👇👇👇👇👇👇👇👇
💳5022291303773970
بنام مرتضی آقا محمدی
بانک پاسارگاد
🔴ضمنا وجوه باقی مانده ازکمک های شماعزیزان درمجالس بعداستفاده میشود
اجرتون با ام الشهداء حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
✅ #لطفارسانه_باشید
------------------
🔹 هیئت محبان جوادالائمه(علیه السلام)
🚩پایگاه مقاومت بسیج روح الله
▪️کانال شهید نظرزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر محمد هست🥰✋
*وادے عشق= نشانے از اربابـــ*🌙
*شهید محمد کریمی خالدی*🌹
تاریخ تولد: ۲۹ / ۹ / ۱۳۴۱
تاریخ شهادت: ۱۱ / ۷ / ۱۳۶۱
محل تولد: تهران
محل شهادت: سومار
*🌹به عدد روزها و هفتههای نبودن محمد،🥀مادر بوده است در کنار مزار فرزندی که در عملیات «مسلم ابن عقیل»🏴در اولین روز از محرم شهید شد،🕊️پنج ،شش تا مادر شهید هستند که سر مزار فرزندشان چادر زدند⛺و هر پنج شنبه از صبح میآیند کنار فرزندانشان.»🌙مادر شهید← محمد رو وقتی دنیا اومد؛ نذر امام رضا اش کردم.🌙یه بار تو بچگی بود که افتاد تو آب و رفت زیر پل و از آب در اومد. اونم صحیح و سالم.‼️اصلا فکرشو نمی کردیم که زنده بمونه.🥀بعدشم که مریض شد خیلی سخت بردیمش بیمارستان🥀دکترها گفتن داره تموم میکنه.شروع کردم به گریه کردن.🥀رو کردم سمت امام رضا و بهش گفتم این نذر شما است آقا حالش رو خوب کنید.🥀همین رو که گفتم ،دست کرد دستگاه تنفسی که بهش وصل بود رو کنار زد‼️دویدم رفتم به دکتر گفتم بیاین ببینین چیشده⁉️اومدن دیدیم خودش داره نفس میکشه.🌙تنم میلرزید ، امام رضا دوباره کمکم کرد و بچه ام رو شفا داد🌱 اول محرم روز پیوند محمد با آسمان بود🕊️و روز تاسوعا ،تاریخ پیوستنش به خاک.🕊️هر کس را که به وادی عشق راهی باشد ، لاجرم نشانی از ارباب روح و جسمش را تسخیر خواهد کرد.🌙تاسوعا نشانی خوبی بود تا محمد را چون مولا و مقتدایش بی سر و تکه تکه🥀به محضر امام حسین (ع) راه دهند*🕊️🕋
*شهید محمد کریمی خالدی*
*شادی روحش صلوات
🌷شهید نظرزاده 🌷
#اطلاع_رسانی 🌸 ویژه مراسم جشن ولادت حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام 🌸 ---------- 🔻 اهدای هدیه؛مسابقه؛س
هر چی در توان داریم برای حضرت زهرا سلام الله علیها خرج کنیم 😍
یک عزیزی اومد پیوی گفت من توان کمک مالی ندارم اما خیلی دوست دارم کمک کنم 😊 چیکار کنم؟؟ 🤔
🌷شهید نظرزاده 🌷
یک عزیزی اومد پیوی گفت من توان کمک مالی ندارم اما خیلی دوست دارم کمک کنم 😊 چیکار کنم؟؟ 🤔
میتونیم توی ثواب نشرش سهیم باشیم 😍😌
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
7⃣1⃣ #قسمت_هفدهم
📖فردای بله برون ک خانواده ایوب برگشتند تبریز، ایوب #هرروز خانه ما بود. یک هفته تا عقد وقت داشتیم و باید خرید هایمان را میکردیم. یک دست لباس خریدیم و ساعت و حلقه💍 ایوب شش تا النگو برایم انتخاب کرده بود، انقدر اصرار کردم که به دوتا راضی شد.
📖تا ظهر از جمع شش نفره مان فقط من و ایوب👥 ماندیم. پرسید: گرسنه نیستی؟؟ سرم را تکان دادم. گفت: من هم خیلی گرسنه ام😋 به چلوکبابی توی خیابان اشاره کرد. دو پرس چلوکباب گرفت با مخلفات.
📖گفت: بفرما. بسم الله گفت و خودش شروع کرد. سرش را پایین انداخته بود. انگار توی خانه اش باشد. چنگال را فرو کردم توی گوجه، گلویم گرفته بود. حس، میکردم صدتا چشم نگاهم میکند👀
از این سخت تر، روبرویم #اولین مرد نامحرمی، نشسته بود ک باهاش هم سفره می شدم؛ مردی ک توی بی تکلفی کسی ب پایش نمیرسید.
📖آب گوجه در امده بود. اما هنوز نمیتوانستم غذا بخورم. ایوب پرسید
نمیخوری؟؟
توی ظرفش چیزی نمانده بود. سرم را انداختم بالا گفت: مگر گرسنه نبودی؟؟😳
-اره ولی نمیتونم🙁
📖ظرفم را برداشت
حیف است حاج خانم، پولش را دادیم.
از چلو کبابی ک بیرون امدیم اذان گفته بودند. ایوب از این و آن سراغ نزدیک ترین #مسجد را میگرفت. گفت: اگر مسجد را پیدا نکنم، همینجا می ایستم به نماز📿
📖اطراف را نگاه کردم
-اینجا؟؟ وسط پیاده رو؟؟
سرش را تکان داد. گفتم: زشت است مردم تماشایمان میکنند. نگاهم کرد
این #خانمها بدون اینکه خجالت بکشند بااین سر و وضع می ایند بیرون انوقت تو از اینکه "دستور خدا" را انجام بدهی خجالت میکشی⁉️
📖اقاجون این رفت و امد های ایوب را دوست نداشت میگفت:
-نامحرمید و #گناه دارد
اما ایوب از رفت و امدش کم نکرد. برای، من هم سخت بود. یک روز با ایوب رفتیم خانه روحانی محلمان. همان جلوی در گفتم "حاج اقا میشود بین ما صیغه #محرمیت بخوانید؟؟"
📖او را میشناختیم. او هم ما و اقاجون را میشناخت. همانجا محرم شدیم💞 یک جعبه شیرینی🍩 ناپلئونی خریدیم و برگشتیم خانه. مامان از دیدن صورت گل انداخته من و جعبه شیرینی تعجب کرد.
-خبری شده؟؟
نخ دور جعبه را باز کردم و گرفتم جلوی مامان.
گفتم:
-مامان!....ما......رفتیم .... موقتا #محرم_شدیم ....🙊
دست مامان تو هوا خشک شد
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
8⃣1⃣ #قسمت_هجدهم
📖-فکر کردم برادر #بلندی که میخواهد مدام اینجا باشد، خب درست نیست، هم شما ناراحت میشوید، هم من معذبم☺️مامان گفت: اقاجونت را چه کار میکنی؟ یک شیرینی دادم دست مامان.
📖-شما اقاجون را خوب میشناسی، خودت میدانی چطور به او بگویی. مامان برای ایوب سنگ تمام میگذاشت👌 وقتی ایوب خانه ما بود، مامان خیلی بیشتر از همیشه غذا درست میکرد. میخندید و میگفت:
-الهی برایت بمیرم دختر، وقتی ازدواج کنی فقط توی اشپزخانه ای. باید مدام بپزی بدهی ایوب..... ماشاءالله خیلی خوب میخورد😄
📖فهمیده بودم که ایوب وقتی که خوشحال و سرحال است، زیاد میخورد.
شبی، نبود ک ایوب خانه ما نماند و صبح دور هم صبحانه نخوریم. سفره صبحانه که جمع شد، امد کنارم🥰 خوشحال بود
-دیشب چه شاعر شده بودی، کنار پنجره ایستاده بودی👤
📖چند تار مو که از روسریم افتاده بود بیرون، با انگشت کردم زیر روسری،
-من؟ دیشب؟😦
یادم امد، از سرو صدای توی حیاط بیدار شده بودم...دوتا #گربه به جان هم افتاده بودند و صدای جیغشان بلند شده بود.
📖اقاجون و ایوب تو هال خوابیده بودند. نگاهشان کردم، تکان نخوردند. ایستادم و گربه ها را تماشا کردم.
ابروهایم را انداختم بالا...
-فکر کردم خواب بودید، حالا چه کاری میکردم ک میگویی شاعر شده ام😉
📖-داشتی ستاره ها را نگاه میکردی.
نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم😂
-نه برادر بلندی❌گربه های توی حیاط را نگاه میکردم.
راست میگویی؟؟
-اره
📖هنوز میخندیدم. سرش را پایین انداخت
-لااقل به من نمیگفتی که گربه هارا تماشا میکردی😔
خنده ام را جمع کردم
-چرا؟ پس چی میگفتم؟
دمغ شد😞
-فکر کردم به #خاطر_من نصف شبی بلند شدی و ستاره ها را نگاه میکنی.
📖هر روز با هم میرفتیم بیرون. دوست داشت پیاده برویم و توی راه حرف بزنیم، من تنبل بودم. کمی ک راه میرفتیم دستم را می گرفت، او که میرفت من را هم میکشید. برای همین خیلی از من می خندید.
📖می گفت:
-شهلا دوست ندارم برای خانه خودمان فرش دستباف بگیریم.
-ولی #دستباف ماندگارتر است.
-دلت می اید؟ دختر های بیچاره شب و روز با خون دل نشسته اند پای دار قالی☹️ نصف پولش هم توی جیب خودشان نرفته. بعد ما چه طور ان را بیاندازیم زیر پایمان؟؟
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌸🍃وقتی #سلامت میڪنم
دهانم عطر یاس میگیرد
🌸🍃در هر گوشهی قلبمـ♥️
هزار شاخهی #نرگس میروید
🌸🍃 آسمان دلم آفتابی میشود
و این سپیده دمانِ پر #تبرک
هر روزِ من است😍
🎊عیدت مبارک آقاجان🎊
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شھداطبیبِدلهـٰایبیماراند..
🌱هوایآلودهیشھردلها♥️رابـھنفسانداختـه!
طبیبِدلتکـه #شھدا باشند
هوای #دلت هـم آسمـٰانی🕊 مـےشود.
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🎊 #فاطمه یعنی شرف، یعنی حجاب
🎀فاطمه فخر #زنان، روز حساب
🎊فاطمه یعنی رضای کردگار
🎀شاهکار خلقت پروردگار😍♥️
#میلاد_حضرت_زهرا(س)🎈
#روز_مادر♥️
#بر_همگان_مبارک_باد💫💞
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5922567022792672916.mp3
3.54M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا(س)
💐اومده اون کسی که یار حیدره
💐یک نفره برا علی یه لشکره
🎤 #جواد_مقدم
👏 #سرود
👌فوق زیبا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
YEKNET.IR - sorood 4 - milad hazrate zahra 1400 - narimani.mp3
5.91M
🌸 #میلاد_حضرت_زهرا(س)
💐منزلت داره نام زهرا سلام الله
💐دریا سیراب از جام زهرا سلام الله
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سرم را
✘نه #ظلم میتواند خم کند....
✘نه ترس....
✘نه #مرگ....
سرم فقط برای #بوسیدن دست های تو😘
خم میشود
#مـــادرمــ😍
#روزمادرمبارک
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸🎊🎀🎉🎈🎊🎈🎉🎀🎊🌸
💖 #امروز نشسته ام بنویسم✍ ترانه ها
🌸از باغ از بهار من از #مادرانه ها😍
💞از دست پُر امیدم و تسبیح📿 دانه ها
🎀از این #دلی که پر زده🕊 از آشیانه ها
💖شکرش میان این همه سر #سروری شدیم
🌸مانند یازده پسرش #مادری شدیم😍
💞آیینه ای گرفته #خدا در برابرش
💝خورشیـ☀️ـدی از تمامی انوار انورش
🎀امروز خدا نشسته خدا با #پیمبرش
💖امروز #پدر رسیده به دیدار مـ❣ـادرش
💞تعظیم توبه اونه که برهست #واجب است
🌸ازاین به بعد #بوسه براین دست واجب است
#میلاد_باشکوه_حضرت_فاطمه_زهرا_گرامی
#روز_مادر❣🌸❣
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
گر طالب شهادتی بدان
نماز خوبه #اول_وقت باشه
وگرنه همه بلدن😏
↜اول غذا بخورن
↜اول یه دل سیر چت کنند
↜اول بخوابند
خلاصه اول همه کاراشون رو انجام میدن بعد
#نماز بخونن....
کسی که دنباله #شهادته
باید از تموم تعلقات دنیا دست بکشه❌
#شهید_محمدحسین_حدادیان
🔞برای ترک گناه، هنوز دیر نشده🔞
همین الان ترڪش ڪن✋
🎊روزت مبارک، مادرِ محمدحسین♥️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰همیشه میگفت: خوشا به حال کسانی که #مفقودالاثر و مفقود الجسد⚰ هستند. هر #شب_جمعه حضرت زهرا(سلام ا
🚨🚨مستند این شهید بزرگوار رو شبکه مستند ببینید
#اکنون