#صبــحهـا بهشتند🌸
اگـر بہ سمت رویِ تو طلوع ڪنند🌤
چہ خوب 💖 ڪه ميتوان جشن تولـد گرفت
⇦برای آغازی دوباره ...
⇦برای لبخندی دوباره ...
#امروز بہ یُمن داشتنت 💞
تمـام لحظه هایم را شیرین ميڪنم
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به اسم حبیب 💠روایت اول #قسمت_اول 🔰میخوام در مورد #جوونی صحبت کنم از جنس جوونای شهر♡همرنگ، هم خون❣
💢به اسم حبیب
💠روایت اول #قسمت_دوم
🔰بعضی وقتا فکر میکنیم💭 اینکه مقام معظم #رهبری مد ظله العالی فرمودند: جوانان #آتش_به_اختیارند. ما چه کار بزرگی باید انجام بدیم⁉️ چقدرسخت. چقدر پرهزینه و...اما #امروز میخوایم با این جوون آتش به اختیار بودن رو یاد بگیریم👌 #ولایی بودن رو یاد بگیریم. افسر جنگ نرم بودن رو یاد بگیریم، چه جنگ نرم، چه جنگ نظامی.
اول از ولایی بودن بگیم:👇
🔰دوستشون میگفتن: #حضرت_آقا که فرمودند: تولید ملی🇮🇷 فردا محمدحسین گوشیشو📵 عوض کرد ویه گوشی #ایرانی گرفت. محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی پیراهنشو در بیاره. شور می گرفتن تو #هیئت میگفت برا امام حسین کم نذارین❌ حضرت آقا که فرمودند: #شعور حسینی. محمد حسین دیگه این کار رو نکرد📛
🔰حتی روز #عید که بچه ها چراغارو💡 خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت:حضرت آقا گفتن: با #شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت✔️ کی گفته ما دیوونه #حسینیم. کاملا هم آدمای عاقل با شعوری هستیم. #عاقلانه عاشق حسینیم💞(به قول خودش نمیذاشت حرف آقا #شهید بشه بلافاصله اطاعت میکرد✋)
🔰توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات #حضرت_آقا بود، رو کار تشکیلاتی حساس♨️ بود. پای کار بود، #هدف رو در نظر میگرفت و #طرح میریخت و ولایت پذیری اعضا براش اولویت داشت. رو مسئله ازدواج💍 حساس بود. #پیگیر کار همه بچه ها بود. حتی وقتی #سوریه بود کم نمیذاشت
🔰تا جایی که حاج قاسم #سلیمانی در موردش گفتن: وقتی او رادیدم گمان کردم #همت است. محمد حسین همت من بود دیگر کسی برای من همت🌷 نمیشود❌
💯یه سوال؛ ماها کجای کاریم⁉️
اینهمه دم از #ولایت میزنیم. با کدوم حرف حضرت آقا آستین بالا زدیم؟
اصلا #همت شدن بلدیم؟
📚برگرفته از کتاب عمار حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ولادت: 15آذر1370 شهادت: 21فروردین95 بازگشت پیکر: ایام عیدغدیرسال1397 🔰روایتی از رشادت مدافع حرم
🍂همین الان کسانی در دنیا هستند
که با #شهدا اُنس بیشتری دارند💞
🍁درمشکلات زندگی #متوسّل به شهدا
می شوند و شهدا🌷 جواب می دهند...
🍂اُنس با شهدا را #امروز تجربه کن
با #شهدا که انس داشتهباشی
یکقدم👣به خدا نزدیکتری...
#مقاممعظمرهبری♥️°•
#برادرآسمونی...
#شهید_سیدسجاد_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#صبحی دیگر رسید
و من در انتظار تو چشـ👁ـم میگشایم
و دلمـ♥️ لبریز است از
دیدن خورشید #جانم
تا جان ببخشد😍 و ذوب کند یخهای کسالت و اندوه را
تو با #چشمانت زندگی و شادی را برایم به ارمغان می اوری، ساده می ایی
و پر شکوه✨ و چه میدانی از #غوغا و بلوایی که بپا میکنی دردرونم💖
چشمانم سخت #تورا میجویند👀
↵ای جاری زلال
↵ای تابیده بر دلت مهر💖
من باز هم از دستانت شکوفه🌸 مهربانی میچینم #امروز
#شهید_عباس_دانشگر
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
#صبــحهـا بهشتند🌸
اگـر به سمت رویِ #تو طلوع ڪنند🌤
چه خوب❣ که ميتوان جشن تولـد گرفت
⇦براے آغازے دوباره...
⇦براے #لبخندے دوباره...
#امروز به یُمن داشتنت💞
تمـام لحظه هایم را #شیرین ميڪنم😍
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ماندن در #تهران برایش به معنی ماندن در میانه #میدان و برگشتن به #تبریز، به معنی پشت میز نشینی و از د
#تولدت_مبارک ای شهید آسمانی🕊
🎀 #امروز تولد فرشته ای آسمانیست...
🎊فرشته ای خاکی از جنس #آسمان و با دلی💖 دریایی...
🎀پرستویی🕊 که هجرت کرده اما هجرت به هرجایی نه❌ هجرت به #وادی_عشق...
🎊آری #مقصدش وادی عشق بود...
🎀وچه زیبا✨ پا به عرصه گیتی نهادی
🎊وچه زیبا رفتی و #افتخار آفرین شدی و چه زیبا #لبیک گفتی...
🎀 #فرشته جایش این دنیا نیست🚫
🎊 #تو از همان اول رفتنی بودی...
#شهید_محمودرضا_بیضایی 🌷
#سالروز_ولادت🎈
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وچهارم 📖
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
5⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وپنجم
📖ایوب که مرخص شد، برایم هدیه🎁 خریده بود. وقتی به حالت عادی برگشته بود، فهمیده بود ک قبل از رفتنش چقدر توی #کوچه داد و بیداد راه انداخته بود. لبخند زد و گفت: برایت تجربه شد😅 حواست باشد بعد از من #خل نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی، امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمیرسد❌ نه پولی داریم، نه خانه ای هیچی ....
📖کمی فکر کرد و خندید
_من میگویم زن یک #حاجی_بازاری پولدار شو
خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر میشد😢 شوخی تلخی کرده بود. هیچ کس را نمیتوانستم به اندازه ی #ایوب دوست داشته باشم. فکرش را هم نمیکردم از این مرد جدا شوم. با اخم گفتم: برای چی این حرف ها را میزنی؟😕
📖خندید
_خب چون روز های اخرم هست #شهلا، بیمه نامه م توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم. دم دست بگذار، لازمت میشود بعد من ....
+بس کن دیگر ایوب😡
_بعد از من مخارجتان سنگین است. کمک حالت میشود.
+تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی، #امروز میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب........"
📖عاشق طبیعت🌱 بود و چون قبل ازدواجمان کوه نورد بود، جاهای بکر و دست نخورده ای را میشناخت. توی راه #کلیسای جلفا بودیم. ایوب تپه ای را نشان کرد و ماشین🚗 را از سر بالایی تند ان بالا برد. بالای تپه پر بود از گلهای ریز رنگی
📖ایوب گفت: حالا که اول #بهار است، باید اردیبهشت بیایید، بببنید اینجا چه بهشتی میشود.
در ماشین را باز کردیم که عکس📸 بگیریم. باد پیچید توی ماشین، به زور پیاده شدیم و ژست گرفتیم. ایوب دوربین را بین سنگ ها جا داد و دوید بینمان👥بالای تپه جان میداد برای چای دارچینی و سیب زمینی زغالی🍟 که ایوب استاد درست کردنشان بود.
📖ولی کم مانده بود باد ماشین را بلند کند. رفتیم سمت کلیسای جلفا. هرچه به #مرز نزدیک تر میشدیم، تعداد سرباز های بالای برجک ها و کنار سیم خاردارها بیشتر میشد. ایوب از توی ایینه بچه ها را نگاه کرد👀 کنار هم، روی صندلی عقب خوابشان برده بود. گفت: شهلا فکرش را بکن، یک روز #محمدحسین و محمدحسن هم سرباز میشوند، میایند همچین جایی، بعد من و تو باید مدام به انها سر بزنیم و برایشان وسایل بیاوریم.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🍁دوباره #جمعه و
من بر سر راهت 👤
گدایی می کنم
#نگاهت را
🍁بریز در کاسه ام #امروز
اگرچه گاهی از اوقات
به راهت #بی_وفایی می کنم😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سحرگاه #امروز
رونمایی از سنگ مزار جدید #شهید حاج قاسم سلیمانی🌷
👈توسط #فرزندان_شهید
#سلام_سرباز_قاسم_سلیمانی 😔✋
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌼میخواهم #امروز را
جور دیگری آغاز کنم
🌺به نامِ خالقِ
لبخنـــدِ #تو😍
#شهید_سعید_بیاضی_زاده
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ــد
#امروز
از لابه لای چشمانت
به من #سلام می دهد ...
مگر می شود
تــ♥️ـو باشی و
#صبحهایم به خیر نشود
🌷ای شهید🌷
#شهید_احمد_مشلب
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
سلام آقا ♥️
دوباره #جمعه و
من بر سر راهت
گدایی می کنم
#نگاهت را
بریز در کاسه ام #امروز
اگرچه گاهی از اوقات
به راهت بی وفایی😔 می کنم
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
خبر دارم که در فردای فرداها
#بهار_بهترینی هست
دری🚪 را میگشایی:
پشت آن ... درهای دیگر هم
خبر دارم ... گشوده میشود
آن #آخرین_در هم
بهاری پشتِ آن در
#لحظهها را میشمارد باز
و هر قفلی🔐
کلیدی تازه دارد باز
من از دیروزهایِ رفته دانستم
که در #امروزِ ما
تقدیرِ فردا آفرینی هست👌
#خبر دارم
بهار بهترینی هست😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠انقلاب بیش از #هرچیز برای ما یك ابتلای الهی و یك آزمایش #تاریخی و اجتماعی است و در جریان این ابتلا
5⃣5⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰 ۳۹ پاییز 🍂گذشت اما هنوز هم رایحه ی #عِطر آسمانی🌫 اش شامه ی عشاق💕 را جلا می دهد ..
چه کوچه پس کوچه های #خرمشهر میان نخل های سر به فلک رسیده باشد چه #قطعه ۲۴ مزار ابدی سید محمد علی .....
🔰همان #سلحشور بی ادعا همان فرمانده فاتح ، زیبنده جان جهان ، جهان آرا همان وهب نصرانی زمان از سلاله ی خضرایی و زهرایی ...
فخر عرشیان و #افلاکیان بر فرشیان و خاکیان .... همان زینت ولادت طلایه دار مقاومت پیشاهنگ شهامت اسوه ی #شهادت ...
🔰بچه ها اگر شهر #سقوط آن را پس میگیریم مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند ! راست می گفت #فرمانده ....
۳ خرداد ۱۳۶۱ یادگار اسیرش خونین💔 شهر آزاد شد و ایمان رزمندگان راسخ تر .... #امروز چه کرده ام ⁉️
عکس🖼 شهید را دیده ام عکس شهید عمل کرده ام ؟
🔰فرمانده به خاک #سپرده شد یا به یاد ؟ عزادار🏴 جهان آرا شدیم یا رهروی جهان آرا؟#بزرگراه شهید پر تردد شد یا مسیرش ؟ راستی ! اگر صغری اکبر نژاد و #حمزه و سلمانی داشته باشم ، غدیری ام یا سقیفه ای ؟ #شامگاهان ۷ مهر ۱۳۶۰ بر فراز آسمان🌫 ، آسمانی شد و خرمشهر داغدار سردار همیشه سرافراز گشت اما مگر غبار نسیان و فراموشی لحظه ای بر جبین مانا و ماندگار دفاع مقدس خیمه میزند ؟
🔰مگر علم و بیرق #ابوالفضلی تسلیم امان نامه ی یزیدیان می گردد ؟
#شهید آینه ی شیدایی است .... مدافعان حرم برات شهادت ز تو ستانده اند ! از #خرمشهر ایران ، تا خونین شهر دمشق .... امتداد سرخی شما ، سبزی طلعت ظهور
ادخلوها بسلام امنین.....
🔰قطعه ی ۲۴ ردیف ۹۸ شماره ۴۴
#هنوز هم زنده ای ، با همان طراوت روز های جوانی . تو هم #مصداق آیه ۱۶۹ آل عمرانی شهادت عزت ابدی است ،
شهادت اوج بندگی است ،شهادت هنر مردان خداست ،تو عزیز و بنده و مرد خدایی ! تو همانی که #دلم💓 لک زده لبخندش☺️ را .....
🔰مگو که #شعله در این سینه در نمیگیرد دلم گرفته😔 از این بیشتر نمیگیرد #دلم برای گرفتن بهانه ها دارد
حدیث درد من این مختصر نمیگیرد
مگو برای گرفتن بهانه دیگر نیست
دلت مگر برای #شهیدان نمیگیرد ؟
۷ مهر سالروز شهادت شهید🌷 #شهید_محمدعلی_جهان_آرا🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌼میخواهم #امروز را
جور دیگری آغاز کنم
🌺به نامِ خالقِ
لبخنـــدِ #تو😍
#شهید_سعید_بیاضی_زاده
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سلام_مولا_یاصاحب_الزمان
آقا جان امروز چهارم شعبانه
روز دلبر روز#دلداره🌹
روز#میلاد یه سرداره😇
آقا جان یا صاحب الزمان😘 صبح#امروز رو شروع میکنم با نام و یاد شما💐با نام و یاد عمویتان قمر بنی هاشم(ع)😍
#ولادت
#قمر_بنی_هاشم(ع)
#روز_جانباز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃بسم رب الشهدا🍃
🍃در سیاهی #شب نشسته ام به آسمان #نگاه میکنم. قرص ماه امشب عجیب میدرخشد. تک ستاره خیره کننده ای کنار ماه نشسته و منظره را تکمیل کرده. خیره به روی ماه #ذهن مشغولم را جمع و جور میکنم و به شنیده هایم فکر میکنم #امروز چیزهای جدیدی شنیدم!
🍃حرف های لیلا خانوم را به یادم آمد که از پسرخالهاش میگفت. پسر خاله ای که همسرش بود. از اسفند سال ۴۷ در #منطقه ای #محروم در مرز #ایران و #عراق میگوید که دهمین روز این ماه پسرخالهاش یعنی جبار به دنیا آمد. جبار عراقی! پسری که نظر کرده موسیابنجعفر بود. شفایش از #حضرت بود و زندگیش را هم مدیونش. حیاتی که سرآغازش به دستان حضرت گره خورده باشد، سرانجامش مثل روز روشن است.
🍃 تنها فرجام زیبا و خیری که برای این #پسرِ نذر #امام_موسی_کاظم میتوان نوشت، عروجی به رنگ شهادت است و بس. عروجی دیدنی در غروبی پاییزی و تیری سرگردان که چشم چپش را شکافت و نیمی از سرش را متلاشی کرد و همین بهانه ای بود برای رفتن. بعد عمری #مجاهدت و پاسداری این بهانه ای شد تا روح خستهاش آرام بگیرد، آرامشی ابدی در آغوش #خدا، سالگرد شهادتت مبارک #مرد خدا.
✍️نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_جبار_عراقی
📅تاریخ تولد : ١ اسفند ١٣۴٧
📅تاریخ شهادت : ۴ آبان ١٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ۳ آبان ١۴٠٠
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸🎊🎀🎉🎈🎊🎈🎉🎀🎊🌸
💖 #امروز نشسته ام بنویسم✍ ترانه ها
🌸از باغ از بهار من از #مادرانه ها😍
💞از دست پُر امیدم و تسبیح📿 دانه ها
🎀از این #دلی که پر زده🕊 از آشیانه ها
💖شکرش میان این همه سر #سروری شدیم
🌸مانند یازده پسرش #مادری شدیم😍
💞آیینه ای گرفته #خدا در برابرش
💝خورشیـ☀️ـدی از تمامی انوار انورش
🎀امروز خدا نشسته خدا با #پیمبرش
💖امروز #پدر رسیده به دیدار مـ❣ـادرش
💞تعظیم توبه اونه که برهست #واجب است
🌸ازاین به بعد #بوسه براین دست واجب است
#میلاد_باشکوه_حضرت_فاطمه_زهرا_گرامی
#روز_مادر❣🌸❣
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وچهارم 📖
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
5⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وپنجم
📖ایوب که مرخص شد، برایم هدیه🎁 خریده بود. وقتی به حالت عادی برگشته بود، فهمیده بود ک قبل از رفتنش چقدر توی #کوچه داد و بیداد راه انداخته بود. لبخند زد و گفت: برایت تجربه شد😅 حواست باشد بعد از من #خل نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی، امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمیرسد❌ نه پولی داریم، نه خانه ای هیچی ....
📖کمی فکر کرد و خندید
_من میگویم زن یک #حاجی_بازاری پولدار شو
خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر میشد😢 شوخی تلخی کرده بود. هیچ کس را نمیتوانستم به اندازه ی #ایوب دوست داشته باشم. فکرش را هم نمیکردم از این مرد جدا شوم. با اخم گفتم: برای چی این حرف ها را میزنی؟😕
📖خندید
_خب چون روز های اخرم هست #شهلا، بیمه نامه م توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم. دم دست بگذار، لازمت میشود بعد من ....
+بس کن دیگر ایوب😡
_بعد از من مخارجتان سنگین است. کمک حالت میشود.
+تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی، #امروز میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب........"
📖عاشق طبیعت🌱 بود و چون قبل ازدواجمان کوه نورد بود، جاهای بکر و دست نخورده ای را میشناخت. توی راه #کلیسای جلفا بودیم. ایوب تپه ای را نشان کرد و ماشین🚗 را از سر بالایی تند ان بالا برد. بالای تپه پر بود از گلهای ریز رنگی
📖ایوب گفت: حالا که اول #بهار است، باید اردیبهشت بیایید، بببنید اینجا چه بهشتی میشود.
در ماشین را باز کردیم که عکس📸 بگیریم. باد پیچید توی ماشین، به زور پیاده شدیم و ژست گرفتیم. ایوب دوربین را بین سنگ ها جا داد و دوید بینمان👥بالای تپه جان میداد برای چای دارچینی و سیب زمینی زغالی🍟 که ایوب استاد درست کردنشان بود.
📖ولی کم مانده بود باد ماشین را بلند کند. رفتیم سمت کلیسای جلفا. هرچه به #مرز نزدیک تر میشدیم، تعداد سرباز های بالای برجک ها و کنار سیم خاردارها بیشتر میشد. ایوب از توی ایینه بچه ها را نگاه کرد👀 کنار هم، روی صندلی عقب خوابشان برده بود. گفت: شهلا فکرش را بکن، یک روز #محمدحسین و محمدحسن هم سرباز میشوند، میایند همچین جایی، بعد من و تو باید مدام به انها سر بزنیم و برایشان وسایل بیاوریم.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh